• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 24 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 160480
+
-

داستان پلیسی که سمت تاریکی است

زمانی برای بخشش و زنده ماندن

زمانی برای بخشش و زنده ماندن

جان گریشام، 30سال پس از «زمانی برای کشتن»، دفاع سخت و جانانه دیگری برعهده بریگنس، وکیل کارکشته‌ای که به‌عنوان شخصیت اصلی تا‌کنون در 3داستان وی ظاهر شده، گذاشته است و رمان«زمانی برای بخشش» را با اتکا به نقش محوری شخصیت وی نوشته است.
ماجرای این رمان در شهری خیالی و کوچک در ایالت می‌سی‌سی‌پی رخ می‌دهد. پسری شانزده ساله مرتکب قتل می‌شود، قتل یک افسر پلیس محبوب مردم شهر. داستان این کتاب از این قرار است که مادری از سر استیصال، برای بزرگ کردن دو فرزندش تن به زندگی با کوفر، پلیس ایرلندی داده است؛ پلیسی عاشق جنگ و دعوا. پلیسی که شب‌ها با حالتی از خود بی‌خود به خانه می‌آید، موضوعی را بهانه کرده و با خوی اهریمنی‌ا‌‌ش به جان فرزندان بیگناهی می‌افتد که به او پناه آورده‌اند و هر نوع قساوت وآزار در مورد آنان را حق خود می‌داند، چراکه به اجبار در خانه او زندگی می‌کنند و از این طریق سقفی بالای سر دارند و غذایی برای خوردن. زن و دو فرزندش جایی برای زندگی ندارند و مجبور به تحمل رنج و عذاب‌هایی هستند که کوفر بر آنها روا می‌دارد. هرشب، با وحشت منتظر رسیدن او هستند و چاره‌ای برای خلاصی ازاینکه شاهد کتک خوردن‌‌های مادرشان باشند، ندارند. بارها مادر در حالی به آنها قول داده، کوفر را ترک خواهد کرد، اما این وعده به این دلیل که آنها جایی برای رفتن، قوم و خویش و پولی نداشتند، هیچ‌گاه محقق نشده است. دریکی از همین شب‌های پر از وحشت است که دروو وقتی جسم بی‌جان مادرش را می‌بیند، بی‌اختیار در فرصتی که از خواب بودن کوفر پیدا می‌کند استفاده کرده، اسلحه کوفر را برمی‌دارد و بدون اینکه بداند، به او شلیک می‌کند.
پلیس محبوب شهر کشته می‌شود و خبرش در شهر می‌پیچد و دروو هیچ تلاشی برای مخفی کردن کاری که کرده انجام نمی‌دهد. درشهر، کوفر که در ظاهر با وظیفه‌شناسی توانسته محبوبیتی در میان مردم شهر کسب کند؛ از حمایت همکاران و دوستانش برخوردار است و همین دفاع در دادگاه را برای بریگنس، وکیل تسخیری دروو، دشوار می‌سازد. بریگنس اعتقادی به گناهکار بودن موکلش ندارد و سعی در گرفتن حکم برائت یا تخفیف در مجازات او دارد. او به خوبی از این مسئله آگاه است که دفاع از دروو، پسر شانزده ساله، پیامدهای خوبی برایش نخواهد داشت و حل این پرونده به لحاظ مالی نیز کمکی به او نخواهد کرد. نیمی از مردم شهر، افرادی که در دادگاه و همچنین در نیروی پلیس خدمت می‌کردند، پشتشان را به او کرده، نسبت به او خشمگین بودند و در پیگیری و حل پرونده کمکش نمی‌کردند، اما قاضی با او همراه بود و به ادامه راه تشویقش می‌کرد. در این میان، نقش کشیش شهر نیز پر رنگ بود. او و همسرش از هیچ کمکی به دروو و خانواده‌اش دریغ نمی‌کردند. شاید اعضای دادگاه نیز با او موافق بودند، اما در کار حرفه‌ای، کوتاهی جایز نبود و او ناگزیر با وجود همه این چالش‌ها باید جهت اثبات بی‌گناهی موکل کم سن و سالش تلاش می‌کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید