محمدرضا شمس /نویسنده کودک و نوجوان
هر سال کتابهای زیادی برای کودکان و نوجوانان به چاپ میرسد. کتابهایی که هر سال تیراژشان کمتر از سال قبل میشود.
در روزگاری نه چندان دور تیراژ کتابهای ناشران دولتی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به 5 و 6هزار میرسید. تیراژ ناشران خصوصی هم دستکم 1500 جلد بود. گذشته از دلایل متعددی مانند ضعف برنامههای تلویزیون و حضور فضای مجازی در همهجا و گسترش بازیهای رایانهای در کنار نبود برنامههای مشخص ترویج کتابخوانی از سوی وزارت ارشاد و نهادهای ادبی، همچنین دوری نویسندگان از مخاطب و نشناختن نیازهای او باید به سهم عمده کتابهای بازاری که بدون هیچ نظارتی وارد بازار میشوند نیز اشاره کرد. این کتابها با متن و تصویر و کتابسازی ضعیف و درعین حال تیراژ بالا و سیستم توزیع گسترده مثل علفهای هرزی هستند که جلو رشد کتابهای خوب را میگیرند. بیشتر پدرومادرها بهدلیل نداشتن شناخت، سراغ این کتابهای میروند و با خرید آنها ناخواسته به چرخه مطالعه آسیب میزنند. کتابهای بازاری ضد مطالعهاند. آسیبی که آنها به کتابخوانی میزنند، انکار نشدنی است.
این کتابها با محتوای ضعیف خود نه تنها بر شناخت و آگاهی فرد نمیافزایند بلکه لذت مطالعه را از او میگیرند و سرخوردهاش میکنند. بهخصوص در دوره کودکی که نخستین مواجهه کودک با جهان کتاب و مطالعه است. این مواجهه ناموفق میتواند برای همیشه کودک را از مطالعه دلزده کند. مطلب دیگری که درباره کتابهای بازاری قابل ذکر است اینکه این کتابها سلیقه جامعه را در زمینه کتابخوانی نیز پایین میآورند. کسانی که این کتابها را میخوانند تصورشان از کتاب و مطالعه در همین سطح خواهد بود؛ در حالی که کتابهای معتبر و سطح بالا اثری عکس دارند و جامعه را با تفکر پژوهش و تحقیق پیوند میزنند. کتابهای بازاری و کتابهای غیربازاری دو وجه کاملاً متمایز و متضاد مطالعهاند. یکی نفع چندانی ندارد و در قالب کتابخوانی به فرهنگ و اندیشه ضربه میزند و دیگری سرتاپا نفع است و به جامعه آگاهی و اطلاعات صحیح و علمی میدهد.
کودکان و کتابهای بازاری
در همینه زمینه :