جامعه، شاعر را برمیگزیند
هیوا مسیح /شاعر
سالها پیش در جایی نوشتم در شعر مسابقهای نیست، هر چه هست، مکاشفه است. پیش از انقلاب جوایزی به شاعران تعلق میگرفت که مهمترین آن جایزه شعر فروغ بود. پس از آن، بعد از یک وقفه طولانی طوفانی از شعرهای نوسروده به پا شد. عطش جوانان به مطرح کردن اشعارشان به این انجامید که پدیده ناشر ـ مؤلف شکل بگیرد. یعنی برخلاف شیوه سنتی که مجموعه شعر پس از گزینش کارشناسانی که در انتشاراتیها فعالیت داشتند، منتشر میشد هر کسی به شرط اخذ مجوز و تقبل هزینههای چاپ میتوانست کتاب شعرش را روانه بازار کتاب کند. امری که موجب بحران شعر در جامعه شد.در این میان برخی چاره کار را معرفی کتابهای موفق دانستند. از این رو برنامههایی مانند رونمایی کتاب و جوایزی مانند جایزه شاملو تدارک دیدند. چنین برنامههایی فینفسه بد نیست اما به جای چاره قطعی نوعی مُسکن است.به نظرم بهترین چاره برای خروج شعر از بحران و رکود، سپردن کار به مردم است. اتفاقی که طی صدها سال در کشور ما رخ داده است.مردم باتوجه به علاقه و استعداد و همچنین شناختی که از شاعران بزرگ
دارند در این زمینه صاحبنظرند. از این رو انتخاب آنان دقیق و قابلقبول است. بنابراین اگر مانند گذشته هر شاعری در مراحل رشد و ارتقای شعرش کمکم آنها را به مردم از طریق نشریات ارائه دهد و پس از جلب نظر آنان کتابش را منتشر کند، میتواند امیدوار باشد که در صورت داشتن مؤلفههای لازم، شعرش ماندگار شود.