• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
چهار شنبه 21 آذر 1397
کد مطلب : 40648
+
-

شعرگفتن برای سینمایی‌ها معمولا چیزی فراتر از تفنن روشنفکرانه نبوده است

بهاران بر یاران بسته است *

عباس کیارستمی و مسعود کیمیایی از معدود سینمایی‌هایی هستند که اشعارشان مورد توجه قرار گرفته و برایشان نقد و تحلیل نوشته شده

تیغ و ابریشم
بهاران بر یاران بسته است *

مسعود پویا

بخت شاعران در سینمای ایران بیشتر سیاه بوده تا سپید؛ از احمد شاملو، شاعر بزرگ ایران‌زمین که کارنامه سینمایی‌اش (فیلمنامه‌نویسی برای سینمای فارسی) را کارنامه بردگی خواند گرفته تا اسماعیل نوری‌علا شاعر نوپرداز و مقاله‌نویس نشریات روشنفکری دهه 40 که تنها تجربه کارگردانی‌اش فیلم ناموفق «مردان سحر» از کار درآمد؛ گویی ورود شاعران به سینما آمد نداشت. هر چند در عرصه بازیگری گاهی اتفاق‌های جالب‌توجهی رخ داد و از محمدعلی سپانلو در سال‌های دور تا شمس لنگرودی در این سال‌ها ما شاعرانی مطرح و شناخته شده داشته‌ایم که حضورشان مقابل دوربین سینما مسلط و قابل قبول بوده است.

در این سوی میدان هم ماجرای شعرگفتن سینمایی‌ها بیشتر حاصل تفنن یا کوششی به قصد کسب شأن و منزلت روشنفکرانه بوده؛ مثل موج شاعرشدن بازیگران جوان سینما که حاصلش دفتر شعرهایی به‌نسبت پرفروش اما اغلب کم‌مایه و کم‌حاصل بود. 

کار به جایی رسید که معتبرترین ناشر کتاب‌های شعر، ظاهرا در قبال دریافت مبلغی قابل‌توجه، دفتر شعر بازیگر زن جوانی را به چاپ رساند. مجموعه اشعاری که سراینده‌اش نشان داد همان‌قدر که از هنر بازیگری بهره‌مند است در شعر گفتن نیز تواناست! 

در مورد کارگردان‌ها ماجرا کمی جدی‌تر است. از نسل قدیم فریدون رهنما کارگردان «سیاوش در تخت‌جمشید» و «پسر ایران از مادرش بی‌خبر است» به عنوان شاعر، جایگاهی محترم داشت. از رهنما به عنوان شاعری مدرنیست، مجموعه «سرود رهایی» ‌در دهه40 منتشر شده. اشعار رهنما مثل فیلم‌هایش تجریدی و انتزاعی هستند. سیامک یاسمی کارگردان «گنج قارون» هم فرزند رشید یاسمی شاعر و ادیب برجسته بود و در کنار فیلمسازی از سر تفنن گاهی هم شعر می‌گفت. 

به روایت عباس بهارلو مجموعه‌ای از اشعار سیامک یاسمی پس از مرگ او توسط فرزندش منتشر شد. از نسل پس از انقلاب محمدعلی سجادی نمونه قابل تأملی است. سجادی علاوه بر فیلمسازی سال‌هاست که به گفتن شعر و نوشتن داستان اشتغال داشته و آثارش نشان می‌دهد در ادبیات هم مانند سینما، صاحب ذوق و نگاه است. از سهراب شهید ثالث چند شعر به یادگار مانده که نشان از ذوق و قریحه سراینده‌اش دارد. اگر بخواهیم از سینماگرانی یاد کنیم که اشعارشان مورد توجه و نقد قرار گرفته و جدی گرفته شده‌اند باید از عباس کیارستمی و مسعود کیمیایی نام ببریم؛ 2 کارگردان بزرگ سینمای ایران ، هر چند با اشعارشان به شهرت و اعتباری همپای آثار سینمایی‌شان دست نیافتند ولی دست‌کم بر آن لطمه نیز نزدند. 

گرگی در کمین 

سینمای شاعرانه به‌عنوان ترکیبی آشنا و مکرر در توصیف فیلم‌های کیارستمی به کار رفته و همچنان هم در نقدها و تحلیل‌ها کاربرد دارد. تجلی این نگاه شاعرانه از سبک بصری فیلم‌ها، به دلمشغولی‌های ادیبانه کیارستمی نیز گسترش یافت که نتیجه‌اش چند گزیده از اشعار شاعران کلاسیک ایران بود. کتاب‌هایی که به‌واسطه شهرت کیارستمی خوب فروش نرفتند ولی منتقدان ادبی تا توانستند پنبه گردآورنده‌اش را زدند. ماجرا از همان کتاب «حافظ به روایت کیارستمی» شروع شد ولی کیارستمی بی‌توجه به منتقدان پرسروصدایش دیگر گزیده‌هایش از شاعران دیگر چون سعدی و خیام را هم منتشر کرد. 

اما از عباس کیارستمی شاعر با کتاب «گرکی در کمین» رونمایی شد؛ کتابی که در میانه‌های دهه80 به بازار نشر آمد و دغدغه مینی‌مالیستی سراینده‌اش را در عرصه شعر نمایان کرد. اشعار کیارستمی در این کتاب، کوتاه، موجز و ساده هستند. آنقدر ساده که ترجمه‌شان به زبان‌های دیگر کار آسانی به نظر می‌رسد. تعدادی از شاعران و منتقدان ادبی ‌سادگی شعرها را با ساده‌انگاری مترادف دانستند. نکته دیگر تعلق خاطر کیارستمی شاعر به هایکوهای ژاپنی بود؛ «جای پای عابری در برف/ از پی کاری نرفته؟/ برمی‌گردد؟/ از همین راه؟ »

زخم عقل 

در ابتدای دهه 70 وقتی ماهنامه فیلم پرونده‌ای برای پرویز دوایی به بهانه انتشار کتاب «بازگشت یکه‌سوار» منتشر کرد و شعری از مسعود کیمیایی درباره پرویز دوایی به چاپ رساند، تازه علاقه‌مندان به سینما متوجه شدند که کارگردان قدیمی سینمای ایران شعر هم می‌گوید. یک دهه بعد مجموعه اشعار کیمیایی با عنوان «زخم عقل» منتشر شد. شعرهایی که دست‌کم نیمی از آنها در دوران حضور کیمیایی در کوبا و کانادا سروده شده و طعم تلخ حضور در غربت در آنها نمایان است. در همان زمان رمان «جسدهای شیشه‌ای» هم درآمد و در نشریات مقالاتی درباره کیمیایی داستان‌نویس منتشر می‌شد. درحالی که اغلب نوشته‌ها درباره رمان کیمیایی لحن مثبت داشتند این اتفاق در مورد مجموعه اشعار او رخ نداد. زبان شاعرانه کیمیایی خیلی مورد توجه منتقدان قرار نگرفت هر چند شاعر بلندآوازه‌ای چون منوچهر آتشی یادداشتی مثبت درباره زخم عقل نوشت و به تأیید قریحه شاعرانه کیمیایی پرداخت.

نکته‌ای که بیشتر منتقدان درباره زخم عقل به آن اشاره کردند، تأثیرپذیری کیمیایی از لحن و زبان شعر احمدرضا احمدی بود. احمدرضا احمدی دوست قدیمی کیمیایی است و یکی از بهترین اشعار زخم عقل هم در ستایش او سروده شده، با افتتاحیه‌ای زیبا: 

«احمدرضا بود.... 
هر چه درخت‌های کوچک خیابان بزرگ تناور شدند، تو سبزتر شدی. 
خیابان پردرختی که جوانی ما را تا همه پاییزها برد، 
و با هر سیاستی که آمد 
شناسنامه دیگری گرفت». 
و پایانی درخشان: 
«... من رفیقی دارم بزرگ، خیابانی است پردرخت 
که با هر سیاستی، نامش عوض نمی‌شود». 
* تیتر مطلب برگرفته از عنوان یکی از اشعار مسعود کیمیایی در کتاب زخم عقل است. 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید