بایستههای یک مجری استاندارد در زمانه ما چه چیزهایی هستند؟
مجری خوب یعنی یک بانک عاطفی سرشار
یک مجری خوب باید درمتن مردم حضور داشته باشد و زندگی کند
عیسی محمدی
مجریها، معمولا جزو پیشقراولان ارتش صداوسیما هستند؛ آنها که پیش از همه و بیش از همه صدا و سیماییها دیده میشوند. طبیعی است که بهواسطه این طبیعت پیشقراولی، باید مشخصهها و ویژگیهای خاص و منحصربهفردی هم داشته باشند؛ چرا که آنها خود بخشی از پیام هستند و اگر از همان ابتدا دلنشین نباشند و قابلیت این دلنشینی را نداشته باشند، عملا پیام مورد نظر ضایع شده و از بین رفته است. به همین نسبت، بایدها و نبایدهای زیادی برای مجریگری استاندارد و مجریان استاندارد درنظر گرفته شده است. در این مورد با مهدی زریباف به گفتوگو نشستهایم. زریباف، سردبیر برنامه رادیویی پرطرفدار «روی خط جوانی» رادیو جوان بود که سکوی اول پرتاب بخشی از مجریان مطرح ما شد. او مدتها نیز سردبیر برنامه صبح به خیر ایران شبکه یک بود. تهیهکنندگی مستندهای ورزشی و اجتماعی و دیگر برنامههای رادیویی و تلویزیونی و تدریس در صداوسیما و... از دیگر فعالیتهای این چهره بوده است.
شما در روزگار حرفهای خودتان با مجریان معروف زیادی کار کردهاید. اگر امروز بخواهید برنامهای را دست بگیرید، مجری شما باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
باتوجه به جامعه امروز و اتفاقات اجتماعی روز، سعی میکنم کسی را انتخاب کنم که در متن مردم زندگی کند، نه اینکه صرفا از طریق اطلاعات کسب شده توسط کتاب و اینترنت بخواهد اجرا کند؛ درواقع خرد دنیوی او برایم مهم خواهد بود، نه خرد کتابی و مطالعاتی او. مجری باید بین مردم باشد، نه اینکه از مردم دور باشد و فقط بین خانه و استودیوی پخش در رفتوآمد باشد و دیگر هیچ. من دنبال یک مجریای خواهم بود که ازدواج کرده، دغدغههای زندگی مشترک را تجربه کرده و ترجیحا بچهدار هم شده باشد؛ در کل وسط زندگی باشد، نه اینکه خودش را از زندگی و مردم جدا کند و کمتر مراوده داشته باشد و خودش را کمتر دچار چالشها و دردسرهای زندگی دیده باشد.
این مواردی که اشاره میکنید، بهصورت ظاهری در اجرای یک مجری چه اثری خواهد گذاشت؟
کسی که این تجربهها را اندوخته، میتواند با مردم صحبت کند و به لحنی برسد که قابلیت ارتباط با مردم را داشته باشد. ما چیزی داریم با عنوان بانک عاطفی. وقتی که بانک عاطفی یک مجری از مطالعه، تجربه، دیدن، زندگیکردن، درگیر مشکلات بودن و... سرشار باشد، چیزی برای ارائه و با مردم در میان گذاشتن خواهد داشت. اما اگر بانک عاطفی او خالی یا نیمهخالی باشد، چیزی برای ارائه نخواهد داشت و مردم نیز با او ارتباط نخواهند گرفت. برای پرکردن بانک عاطفی، باید بهطور ناب درگیر زندگی بوده باشی. گوینده یا مجری تا زمانی که نفس میکشد باید یاد بگیرد و بیاموزد.
چنین اصلی را استادان نویسندگی نیز تعلیم میدهند؛ اینکه اول بروید و زندگی کنید و درگیر با زندگی باشید، سپس مواداولیه لازم برای نوشتن را خواهید داشت و آنگاه شروع به نگارش کنید؛ توصیه شما هم چیزی شبیه به این است؟
البته در اجرا، این امر بهطور همزمان اتفاق میافتد. اینطور نیست که شما زمانی را به پرکردن بانک عاطفی اختصاص بدهید و وقتیکه پر شد، سپس بیایید و اجرا کنید؛ موازی باید پیش بروید؛ یعنی شما حین اجرا، متوجه میشوید که نیاز به بانک عاطفی غنیای دارید و همزمان به زندگی در متن مردم و درگیر زندگی شدن اقدام میکنید.
پیشفرض این حرف شما آن است که مجریان ما بانک عاطفی سرشاری ندارند، درست است؟
نمیتوانم این حرف را بزنم. شاید یک مجری بانک عاطفیاش خوب باشد، ولی قدرت یا توان یا اجازه و یا فضای ابراز آن را نداشته باشد.
این چیزهایی که میگویید، بُعد روانی قضیه است. ازنظر تکنیکال چطور؟
اولین قدم برای شروع هر کاری یادگرفتن اصول و مبانی تکنیکی آن است. برای این کار هم فرد باید فن بیان بلد باشد، با زبان معیار آشنا باشد، بداههگویی و دلپذیرخوانی را یاد گرفته باشد، توانایی برقراری ارتباط با مصاحبهشونده و رعایت حرمت مخاطبان و مسئولان و کارشناسان را بداند.
جدا از این مواردی که اشاره کردهاید، یک مجری استاندارد دیگر به چه چیزهایی نیاز دارد؟
مجری باید با مهارتهای دهگانه زندگی آشنا باشد؛ از مهارت خودآگاهی گرفته تا مهارتهای همدلی، تفکر انتقادی و توانایی مقابله با هیجانات و ارتباط مؤثر و... . اینها باعث میشود که موانع انتقال پیام به مخاطب را بشناسد و مجری تصویری خود واقعبینانه از خودش پیدا کند. مثلا مجریای که مهارت کنترل هیجانات را میداند قضاوتش جلوتر از خودش وارد برنامه نمیشود، چنانچه آرش ظلیپور در برخورد با مسعود فراستی، نتوانست این تحمل و خویشتنداری و جدا کردن قضاوت شخصی از فضای اجرا را داشته باشد و حرمت کارشناس برنامه زیرسؤال رفت.
نظرتان درباره چهره و ظاهر و صدای مجری چیست؟
در بعضی از شبکهها مجریانی ورود کردهاند که نه صدا و نه تصویر استاندارد به مفهوم رایج کلمه در جامعه را دارند، پس جدا از چهره و صدا این امر شدنی است. حرف من این است که اجرا، بعد از اینکه یک صدا و تصویر و تکنیک است، یک منش است. اگر کسی در برنامهای به جایگاهی میرسد این فرد ابتدا درونی و شخصی به این جایگاه رسیده است. یادمان باشد از چیزی که نیست، چیزی که هست بهوجود نمیآید.