تهران، پایتخت تئاتر ایران
علیرضا محمودی | دبیر گروه ادب و هنر
باید برای مسئولان تهران باعث افتخار باشد که در میان انبوه خردهفرهنگهای پراکنده در طبقات اجتماعی این کلانشهر، جمعیت قابلتوجهی نیز هستند که تمایل آنها تماشای مستمر نمایش است. این جمعیت توانستهاند با پافشاری خود برای پاسخ به نیاز دیدن نمایش، رونق قابل توجهی به تماشاخانههای پایتخت بدهند. اجراهای محدود در سالنهای اندک، حوالی چهارراه ولیعصر و خیابان شهریار، یادهای محو نسلی سالخورده است. اکنون با شهری طرفیم که بهطور متوسط هر شب 150پرده برای آغاز نمایش در گوشه و کنارش بالا میرود. فراموش کردن سهم مردم شهرمان از این رونق عین نامردی است. اما تهران برای این جمعیت تشنه، قنات پرآبی ندارد. اگر 2 دهه پیش همه از کمبود سالن حرف میزدیم، حالا باید از کمبود سالن مناسب گفت.
اقبال عمومی تهرانیها از تئاتر، باعث شد در همسایگی تئاترشهر تابلوهایی تازه سردر تماشاخانهها میخ شود. دیگر همهچیز در اصلی و قشقایی و سایه و مولوی و حافظ و وحدت و رودکی خلاصه نمیشود. تماشاخانهها که فراوان شدند، مبلغ قراردادها و قیمت بلیتها و نام ستارهها و مصالح صحنهها و قماش پوششها تنوع وتلون و تقارن و تفاوت گرفت. این سهم بخش خصوصی بود.
سهم بخش دولتی 2 جور ادا شد؛ سالنهای ادارات که مکان بروز همایشها بودند، نقش اجرای نمایش را برعهده گرفتند. از سوی دیگر پروژههایی به پیمانکاران سپرده شد تا برای تهران بزرگ شده و جمعیت افزوده شده آن، سالنهایی بسازند. نتیجه چشمگیر بود. در تهران بیش از 5700 صندلی در سالنهای بخش دولتی و بیش از 28هزار صندلی در سالنهای بخش خصوصی برای نشستن تماشاگران وجود دارد، اما همین پانویس پستهای شبکههای اجتماعی را که میخوانی، تماشاگران هنوز از سالنها گلایه میکنند. از تعداد کمشان، از صندلیهای ناراحتشان و از چشمانداز ناکافی و صدای نامفهومی که شنیدهاند. بلیت را ارزان نخریدهاند، اما دست خالی برگشتهاند.
صحنه با سکو و سالن با صندلی ساخته نمیشود. هر سالن تاریکی برای نمایش مناسب نیست. امکانات نور و صحنه یک طرف، چشمانداز برابر و صدای همهگیر طرف دیگر معادله است. سالنهای خصوصی با حداقلها ساخته شدهاند. سالنهای دولتی با بیدقتی. سالنهای خصوصی در دل ساختمانهای قدیمی از بههم پیوستن هال و پارکینگ ساخته شدهاند و اگر برای ایدههای کارگردانی جاهطلب، کاری نمیتوانند بکنند، عین حقیقت است. اما مسئولان با بیدقتی در جستن جای مناسب و پیمانکاران با بیدقتی در همکاری با معماران مناسب، سالنهای دولتی را یا به انتهای بزرگراهها تبعید یا برای اجرای نمایش فقیر کردهاند.
مرثیه پرسوز برای تماشاگر است که باید همه نوع عذاب بکشد تا تئاتر ببیند. جای پارک نداریم. صندلی مناسب نداریم. نور کافی نداریم. صدای واضح نداریم. فقط ستاره گران داریم. هدیه سالنها، جریمه و خط و خلاف برای ماشین و گردن و کمر و چشمدرد برای بدن و دلزدگی از نمایش دیدن برای روان تماشاگران است. تئاتر امروز تهران با تماشاگر عمیقتری روبهروست. نام دیگر بینصیب بودن از تماشای میزانسن و شنیدن صدای بازیگران، یعنی کاهش جمعیت خردهفرهنگ تئاتر بین تهرانیها. برای حفظ این سرمایه دست بجنبانیم.
تعداد قابل توجهی از مخاطبان تماشاخانههای تهران را ایرانیانی تشکیل میدهند که از راههای دور و نزدیک، چمدان میبندند و برای تماشای نمایش راهی پایتخت میشوند. تهران برای خیل تئاتربینهایی دور از سالنهای تهران، همیشه مقصد هیجانانگیزی است. حالا که به لطف خرده فرهنگ تئاتربین تهرانی و ذوق اهالی نمایش چهارسوق تئاتر از بازار هنر شلوغتر از شش گوشه دیگر این راسته، تدارک بهتری برای این مسافران فراهم کنیم. سالنهای نمایش در تهران را برای ایران بسازیم. تهران پایتخت ایران هم هست.