چرخه تکرار و ترانههای بیمار
عبدالجبار کاکایی / شاعر
درباره ترانه نکتهای که مهم بهنظر میرسد، تکرار است؛ تکراری بودن مضامین، واژهها و گاه تقریبا تمام پیکره یک ترانه موضوعی است که هم اهل نظر از آن باخبر و هم مخاطبان و شنوندگان از آن مطلع هستند و ای بسا هر دو گروه از این موضوع رنج میبرند. به هر حال باید در نظر داشت که این صرفا مربوط به ترانههای بازاری یا عامهپسند نمیشود و شامل حال تصانیف و ترانههای اصیل نیز هست. درواقع نوآوری و فضای بدیع غزل در ترانه وجود ندارد و بعد از شیدا و عارف حداکثر چند صد کلمه در کل ترانهها تکرار شدهاند. این اتفاق 2دلیل دارد؛ یکی اینکه در ترانه کل بار زیباییشناسانه هنر به دوش کلام نیست و کلام پس از آواز و آهنگ و در مراحل بعدی به حساب میآید و نکته دیگر افول هنر ترانهسرایی پس از این دو چهره تأثیرگذار در ترانه بوده است. در مجموع باید درنظر داشت که ترانهها صرفا توسط شاعران خبره که حافظه پرقدرت و دایره واژگانی وسیع دارند، سروده نمیشود و نوازنده یا خوانندهای که ترانه هم میگوید اولین کلمهای را که روی نت بنشیند انتخاب میکند.
به هر روی، تمام این عوامل بهعلاوه سهلانگاریهای معمول و مرسوم در ترانههای بازاری و حماسهپسند موجب شده است تا تکرار ملالآوری را در این عرصه شاهد باشیم. اگر کلمات این ترانهها را استخراج و استحصال کنیم، چندین کلمه محدود در بخش اعظم ترکیبات شرکت دارند؛ احساس، رابطه، موی شرابی و... . اینکه چگونه میتوان چنین ترانههایی را از ورطه تکرار رهاند سؤالی است که یکی از پاسخهای آن میتواند این باشد که برای چنین کاری نخست باید این ترانهها خود را به حد و مرحله ارزیابی برسانند و ساختار استاندارد و حداقلی پیدا کنند.