خانهای به نام تحریریه
محمد بلوری/ روزنامهنگار پیشکسوت
یکی از عوامل و دلایلی که محیطکار را دلچسب و کار را دلنشین میکند، روابط انسانی و انس و الفت اعضای یک مجموعه کاری است. برای بسیاری از کسانی که عمری را در مطبوعات گذراندهاند، تحریریه واژهای مترادف و هممعنی با خانه است. اعضای تحریریه هم مفهوم اعضای خانواده را داشته و دارند.
اینکه چند نفر در بخشهای مختلف یک شهر در پی اتفاقات و اخبار ریز و درشت باشند و سپس گردهم جمع شوند تا از دیدهها و شنیدهها اطلاعاتی به دردخور را دستهبندی و به مردم ارائه کنند، خودبهخود فضایی ایجاد میکند که در آن تعامل و همدلی ریشه میزند و به بار مینشیند.
خاطرم هست روزگاری در یکی از روزنامهها مشغول فعالیت بودم. دوستان و همکاران من درآمدی بیشتر از من داشتند؛ چون به مراکز اقتصادی و ادارات میرفتند و از آنجاها آگهی میگرفتند و گاهی پورسانت آنها از آگهی معادل دوبرابر حقوقشان بود. اما کار من به عنوان حوادثنویس در مکانهای وقوع جرم، زندانها و شهربانی آن دوره بود.
کسانی که با آنها سر و کار داشتم، بیشتر میپسندیدند دیده نشوند، چه رسد به اینکه آگهی هم بدهند! البته من گلهای نداشتم و با اشتیاق به کارم میپرداختم. یک روز مدیر روزنامه آمد و به من گفت که برخلاف همه که به جاهای متعدد میروند تو کمتحرکی و باید امروز با من بیایی تا به جایی سربزنیم.
با ناراحتی و سرخوردگی قبول کردم. به شرکتی رفتیم که درواقع دفتر مرکزی یک مجموعه راهسازی بود. با موقعیتی که برای روزنامه داشت، خیلی به او احترام میگذاشتند، آقای مدیر از آنها خواست که من چندساعتی در روز در این شرکت مشغول به کار شوم، اتفاقاً مزد خوبی هم پیشنهاد کرد.
آنها هم پذیرفتند. در راه بازگشت گفت: این هم جبران درآمد کم تو. دلم نیامد همه، سر ماه با جیب پرپول به خانه بروند اما تو فقط با حقوق روزنامه سرکنی. چنین حسوحال و هوایی؟ اینکه همه به فکر هم بودند و اگر درآمد و موفقیتی بود آن را برای همه میخواستند، عامل علاقه روزنامهنگاران آن دوره به تحریریه و مجموعه خبری بود.