فریدون مجلسی در گفتوگو با همشهری:
خود برتربینی باعث پیشداوری میشود
نیلوفرسادات باقری:
لطیفه بسیار مشهوری هست با این مضمون که «مردی میخواست از همسایه خود وسیلهای قرض بگیرد.
به سمت منزل همسایه که راه افتاد با خود فکر کرد الان احتمالا میگوید که من این وسیله را ندارم یا میگوید که دارم اما خراب است و هزار فکر دیگر.
همه این احتمالات چنان برای مرد به عین واقعیت تبدیل شده بود که وقتی همسایه را دید، شروع کرد به او بدوبیراهگفتن که فکر کردهای نوبرش را آوردهای؟
و اصلا من این وسیله را نخواستم.
همسایه هم هاجوواج که او چه میگوید.»
این لطیفه بهوضوح یکی از خصلتهای بد ما ایرانیان را نشان میدهد؛ اینکه دائم در حال پیشداوری و عمدتا هم پیشداوری منفی هستیم.
بعضا بسیاری از اختلافاتی که بین انسانها به وجود میآید و بسیاری از موارد تیرهشدن روابط، بهدلیل همین پیشداوریهاست.
البته پیشداوری، فقط مربوط به حوزه روابط فردی نیست؛ پیشداوری قومی در رابطه با قوم دیگر و کشوری نسبت به کشور دیگر هم وجود دارد.
در رابطه با پیشداوری و قضاوت یکدیگر، چند سؤال را با فریدون مجلسی، نویسنده و پژوهشگر در میان گذاشتیم.
مجلسی معتقد است که پیشداوری، امری اکتسابی و القاییاست و هنگامی شدیدتر میشود که به انحای مختلف، احساس برتری فرد را نسبت به دیگران بپروراند.
جناب مجلسی! اساسا پیشداوری امریاست ذیل قضاوت. به نظر شما ما تا کجا میتوانیم یکدیگر را داوری و قضاوت کنیم؟ اصلا ما مجاز به قضاوت هستیم؟
همه میدانند که پیشداوری ـ چه با دیدگاهی منفی یا ستیزگرانه و چه با دیدگاهی مثبت یا جانبدارانه ـ در هرگونه تصمیم و گزینش و قضاوتی نسبت به اشخاص و اعتقادات و امور و حتی کالاها، نابجا و غلط است.
در عین حال تقریبا همه با اندکی تأمل میدانند که از پیشداوری رها نیستند؛ بهعبارت دیگر تلاش برای خلاصی از پیشداوری در بسیاری از گزینشها و تصمیمگیریها امری اخلاقیاست که بستگی به میزان رشد فرهیختگی و تعالی وجدان و اخلاق و انصاف دارد تا شخص بتواند در گزینش یا داوری خود، پیشداوریها را نادیده بگیرد.
گاه لازم است که فرد، روی احساسات و عواطف و ترجیحاتی پا بگذارد که طی سالیان تربیت و آموزش، به او القا شده است.
قضاوت درباره دیگران، قطعا در این مقوله جای دارد اما اینکه تا چه اندازه در داوری نسبت به دیگران آزادی عمل داریم، بستگی به این دارد که در چه موضعی باشیم و بستگی به تأثیری دارد که داوری ما بر زندگی مادی و معنوی دیگران میگذارد.
با توجه به اعمال و رفتار و اعتقادات دیگران و با توجه به رفتاری که با ما دارند میتوانیم این حق را برای خودمان قائل باشیم که از شخص یا موضوعی خوشمان بیاید یا نیاید. انسان، حساس است و تأثیرپذیر و از انسانها نمیتوان انتظارات پیامبرگونه عاری از اغراض سودجویانه داشت اما دخالتندادن آن احساسات در قضاوتها و تصمیمات تأثیرگذار نسبت به دیگران، نیاز به وجدانی فرهیخته و تربیتی ریشهدار دارد.
باید احساس رضایت شخص از رعایت عدالت و حقوق دیگران بر سودجویی و برتریطلبی خودش تقدم یافته باشد. در زمان نوجوانی من، نسبت به کالاهای ژاپنی، پیشداوری حاکی از بنجلبودن کالاها وجود داشت و امروز پیشداوری نسبت به کالای ژاپنی حکایت از کیفیت بالا دارد که در واقع نشان میدهد در عمل، چگونه پیشداوری میتواند تغییر و تحول یابد.
اگر مجبور به قضاوت برای تصمیمگیریهایی در مورد رابطه با فرد دیگری شویم، شرط قضاوت صحیح چیست؟
قضاوت به معنی تصمیمگیری درباره دیگران، کاری دشوار و سنگین است که بیش از هر امری نیاز به تربیت اخلاقی و وجدانی و نادیدهگرفتن احساسات و منافع فردی دارد.
همچنین نیاز به درک و اعتقاد به رعایت عدالت و آزادی و برابری حقوق دیگران دارد؛ این داوری و گزینش میتواند در امری مانند کنکور دانشگاه باشد که متصدی یا متصدیان امر با چنین دید و اعتقادی نتوانند به خود بقبولانند که با دادن امتیازی مهرورزانه به نزدیکان و خویشاوندان و دوستان خود، حق دیگرانی را که از جایگاه خود محروم میشوند پایمال میکنند!
در دادگاه تاریخی لاهه در دعوای بریتانیا علیه ایران، رئیس انگلیسی دادگاه که قطعا با احساس وطنپرستی و ترجیح منافع ملی تربیت شده بود، رأی به عدمصلاحیت دادگاه برای رسیدگی به ادعای انگلستان صادر کرد.
کار او نمونه عدمجانبداری در وظیفه قضایی بود.
در واقع میتوان گفت که احترام به رفتار اخلاقی و عادلانه او ، منافع ملی کشورش را نیز بیش از رأی غیرعادلانه تأمین کرد؛ زیرا با گذشت بیش از 60سال، وقتی از آن دعوا یاد میشود همه از رفتار نمونه آن «قاضی انگلیسی» یاد میکنند و غالبا نام آن قاضی را هم به یاد نمیآورند؛ بهعبارت دیگر اعتبار آن رأی عادلانه را به حساب کشوری میگذارند که چنان اخلاق و وجدانی حرفهای پرورانده است.
فرهیختگی موجب تعالی اخلاقی و وجدانمداری میشود و قاضی در هر امری باید فرهیخته و اخلاقمدار باشد ؛ به همین دلیل است که سنگینی بار عدمتبعیض و جانبداری سیاسی و مذهبی و خویشاوندی، در امر قضا اهمیتی ویژه مییابد.
بهنظر شما عادت به پیشداوری بیشتر به تجربههای تاریخی ربط دارد یا به سنخ روانی افراد یا مثلا به ژنتیک؟ چه چیزی بیشترین تأثیر را در پدیدآمدن این خصلت دارد؟
پیشداوری، امری اکتسابی و القاییاست و هنگامی شدیدتر میشود که به انحای مختلف، احساس برتری فرد را نسبت به دیگران بپروراند.
انسانها برتریجویی و احساس قدرت و سلطه ناشی از آن را دوست دارند و به همین دلیل سیاستمداران پوپولیست با توسل به آن، حمایت تودههای عوام و نافرهیخته را که احساس مسئولیت اخلاقی و وجدانی آنان استقلال و تکامل نیافته، جلب میکنند.
برانگیختن احساس برتری از طریق القای برتری نژادی، فرهنگی، تاریخی، نظامی و مذهبی که موجب حقیرپنداشتن «دیگران» است، باعث میشود که فرد عامی به اعتبار احساس برتری، برای خود مزایای تبعیضآمیز و حقوقی قائل باشد که در واقع از نادیدهگرفتن حقوق فردی اصالتاً برابر دیگران حاصل میشود و امری تبعیضآمیز و غیرعادلانه است.
هرچه سطح فرهنگی و در نتیجه اخلاقی پایینتر باشد، احساس شرم و هزینه وجدانی ناشی از رفتار تبعیضآمیز و غیرعادلانه، کمتر میشود.
در واقع نوعی بهرهمندی تبعیضآمیز از مزایا و داوریها که در فرهنگ کنونی، «رانتخواری» نام گرفته است، به دلیل پایینبودن سطح فرهیختگی و رهایی نسبی از معیارهای اخلاقی، نه فقط ممکن است موجب شرمندگی شود بلکه میتواند موجب نوعی فخرفروشی و رفتارهای تازهبهدورانرسیدگی جاهلانه و عوامانه نیز بشود.
احساس شرم از تبعیض که موجب ضرر و زیان و لطمه به حقوق دیگران میشود امری بازدارنده است که نشان از تعالی اخلاقی و وجدانی دارد و باید برانگیخته شود.
نسبت پیشداوری و مسائل تربیتی چیست؟
آیا باید در راستای تربیت افراد خوشبین تلاش کنیم وآیا باید به سمتی برویم که افراد، بدون پیشداوری رشد کنند؟ چنین چیزی امکانپذیر هست؟
همانطور که گفتیم، پیشداوری، امری القاییاست؛ یعنی مستقیما بستگی به نوع تربیت دارد و به همین دلیل، بهبودبخشیدن آن یا به عبارت دیگر کاستن از تعصبات برتریجویانه، نیاز به تربیت خانوادگی، تربیت آموزشی و تأثیرگذاریهای اجتماعی و بینالمللی دارد.
هرکدام از این مراجع تربیتی محدودیتهایی دارند. تربیت اخلاقی خانوادگی خود مستلزم تعالی فرهنگی هرچهبیشتر جامعه است. تربیت آموزشی مستلزم سیاستگذاری توسط کارشناسانیاست که خودشان در سطح فرهنگی و اخلاقی بالا قرار داشته باشند و سیاستهای حاکم، خود عاری از تعصبات برتریطلبانه باشد؛ در غیر این صورت، تربیت آموزشی به جای اثر مثبت و کاهش پیشداوری، اثر منفی و تشدید برتریطلبی بر جای میگذارد.
تأثیرگذاریهای اجتماعی که برآیند فرهنگ مسلط بر جامعه است میتواند مرجعی مهم برای کسانی باشد که بتوانند محدودیتهای فرهنگ خانوادگی را جبران کنند و بهبود بخشند اما تربیت بینالمللی یا جهانی، امریاست که با سرعتگرفتن ارتباطات جهانی و تسهیل اثرگذاری میان ملل طی نیم قرن اخیر اهمیت یافته و اکنون که امکانات و شبکههای اجتماعی مرزها را درنوردیده، بیش از همیشه نوعی معیار برابری و عدالت و تبعیضگریزی را در سطح جهانی پدید آورده است که پیش از آن وجود نداشت.
نمیتوان افراد را بدون پیشداوری بار آورد. شاید حذف پیشداوری از لحاظ عاطفی نه امکانپذیر باشد و نه به مصلحت؛ زیرا عواطف خانوادگی و شهری و همدردیها و همبستگیها به زندگی، کیفیت و ارزشی انسانی میبخشد که با حذف آن که میتواند موجب حذف پیشداوری شود، انسان عاطفی و بهرهمند از عشق و مهر را که به نوبه خود ابزار و پشتیبان صلح و دوستی است، گرفتار روابطی بیعاطفه و ماشینی میکند و از ارزش معنوی و عشقآلود زندگی و ترجیحات منطقی و خوشایند در گزینشهای بیآزار روزمره میکاهد.
همچون هر امر انسانی دیگر در این مورد نیز میانهروی که معنای عدالت نیز بر همان مبناست میتواند راهی بهینه و مطلوب باشد.