داستانک

کسی که با من حرف میزد پرسید: «پسرتان چطور است؟»
ابروهایم را بالا انداختم و گفتم: «چی؟»
لبخند زد: «من یکی از دوستان دوره دبیرستانشام. اوضاعش روبه راه است؟»
فکری از سرم رد شد: چطور میتوان به کسی گفت که پسرم در یک وضعیت پوچی و خلاء زندگی میکند؟ مطمئن که او به لحاظ مالی موفق است. ولی با درگیریهای مختلفی دست به گریبان است و نمیداند کجا میرود و اهمیتی نمیدهد کجا بوده است.
«آره»، آهی کشیدم و ادامه دادم: «حالش خوبه.»