• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
پنج شنبه 26 مهر 1397
کد مطلب : 34525
+
-

در ستایش یک خیابان

ماهی بزرگ
در ستایش یک خیابان

دلم می‌خواهد یک روز بارانی، بی‌خیال کار و زندگی و همه‌‌چیز شوم و فقط زیر چنارهای خیابان ولیعصر قدم بزنم. آرزویی دست نیافتنی نیست، نه؟ اما هیچ‌وقت فرصتش پیش نیامده و همیشه تحقق این آرزو فدای هزار و یک کار دیگر شده است. به‌نظرم خیابان‌های امروز، نقش رودخانه‌های دیروز را بازی می‌کنند. در روزگاران قدیم که برتری و خوشبختی، با زمین و محصول و کشاورزی و دامداری بود، آب، بسیار مهم تلقی می‌شد. هر جایی که آب بود، زندگی هم بود و هر جایی که زندگی بود، تمدن و فرهنگ هم کم‌کم شکل می‌گرفت. به همین‌خاطر بود که بیشتر آبادی‌ها و آبادانی‌ها، دور و بر جاهایی که آب خوبی داشت، شکل می‌گرفت.
اما حالا، دیگر خوشبختی و برتری با آب و کشاورزی نیست؛ با مغز و صنعت و تکنولوژی است. آب را از جای دیگری هم می‌شود به شهرها آورد. محصول کشاورزی را از جای دیگری هم می‌شود آورد. امروزه، آبادی‌ها و آبادانی‌ها، دور و بر خطوط ارتباطی شکل می‌گیرد و خطوط ارتباطی امروز، خیابان و آبراه‌ها و کانال‌ها و خطوط آهن هستند. قطعه زمینی که در دل کویر افتاده، ارزشی ندارد. اما اگر از کنار همین قطعه زمین، خط آهن یا خیابان و آزادراهی بگذرد، کم‌کم قیمتی می‌شود و حتی گاه، همپای جواهر، قیمت و بها پیدا می‌کند. حالا فهمیدید که خیابان‌ها چه نقش مهمی دارند؟ خیابان‌ها، رگ‌های زندگی امروز انسان‌ها به‌حساب می‌آیند؛ رگ‌هایی که اگر رفت‌وآمد در آنها خیلی خوب جریان داشته باشد، زندگی اجتماعی و اقتصادی هم بسامان‌تر خواهد شد.

خیابان‌ها، حتی تاریخ هم هستند. همین خیابان لاله‌زار را نگاه کنید، همین خیابان انقلاب را. درست جایی در گوشه ذهن فردی و جمعی ما ایرانیان، این خیابان‌ها نشسته‌اند و دارند نقش بازی می‌کنند و چیزی که با ذهن جمعی همسایه شود، همیشه باقی خواهد ماند. قدیم‌ها، تاریخ را به نسبت جاهایی که در آنها جنگ اتفاق می‌افتاد، می‌نوشتند؛ اما حالا تاریخ را، به نسبت خیابان‌ها می‌توان نوشت. این، خیابان‌ها هستند که میزبانی مهم‌ترین رویدادها را، از مناطق جنگی و مراتع و رودخانه‌ها و... گرفته‌اند.
برگردیم به همین خیابان ولیعصر دوست‌داشتنی خودمان. حتی کلی می‌شود با آن، تحلیل اجتماعی هم کرد. کافی است چند تا استاد کارکشته جامعه‌شناختی را توی این خیابان طویل بگذارید تا برای شما کلی تحلیل بدهند. چه تحلیلی؟ اینکه خیابان ولیعصر، نماد و نماینده اقشار اجتماعی مختلف ایران هم تلقی می‌شود. یعنی اینطور که در قسمت‌هایی از آن، ضعیف‌ترین افراد از نظر اقتصادی و اجتماعی زندگی می‌کنند در قسمتی از آن، اقشار متوسط زندگی می‌کنند. در قسمتی از آن هم، پردرآمدترین و مرفه‌ترین افراد زندگی می‌کنند. یعنی شما در اول و آخر یک خیابان، می‌توانید طبقات اجتماعی را ببینید و لمس کنید؛ مثل آب خوردن.

اما چیزی که به یاد انسان می‌ماند، زیبایی است؛ یک زیبایی آمیخته شده با خاطرات ما. وقتی که به خاطرات‌مان مراجعه می‌کنیم، آنهایی پیش روی ما رژه می‌روند که همراه و همدوش با زیبایی و خلق زیبایی بوده باشند؛ زیبایی‌ای از جنس خاطره، از جنس فرهنگ، از جنس زندگی. احتمالا اگر یک نظرسنجی درباره خواستنی‌ترین خیابان تهران بگذارند، ولیعصر با اختلاف فاحش اول می‌شود. شیک‌تر از ولیعصر، خیابا‌ن‌ها داریم. مهم‌تر از آن هم خیابان‌ها داریم. خیابان‌ها داریم که از لحاظ مختلف، از ولیعصر بالاتر و برترند. پس چرا ولیعصر؟ چون زیباست و این زیبایی را، با خاطرات ما و در خاطرات فردی و جمعی ما به‌دست آورده است و این زیبایی، همراه با تجربه‌های جمعی و فردی ما نیز بوده است.
قدم زده‌ایم در خیابان ولیعصر؛ پاییزها را در آن سپری کرده‌ایم؛ عاشق شده‌ایم در خیابان ولیعصر؛ در ترافیکش مانده‌ایم و عصبانی شده‌ایم؛ در چهارراه‌های مهم‌اش، مهم‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین‌ دوستان‌مان را ملاقات کرده‌ایم؛ به سینما رفته‌ایم؛ در میدان ولیعصرش، پای جشن‌ها و مراسم‌های ملی و مذهبی نشسته‌ایم؛ روزهای شکست‌مان را در آن قدم زده‌ایم و به آینده‌مان فکر کرده‌ایم؛ هنر آموخته‌ایم در آن؛ دانشگاه رفته‌ایم در آن؛ سر کار رفته‌ایم و روزهای اول شاغل شدن‌مان را به شوق و جشن نشسته‌ایم در آن؛ از میدان راه‌آهنش راهی سفر شده‌ایم و از میدان تجریش، راهی کوهستان‌ها شده‌ایم... هر جایی که خاطره‌ای داریم، می‌توانیم ردپایش را در آن پیدا کنیم. حالا هم که نونوار شده است و نیمکت گذاشته‌اند و مبلمانش را شیک کرده‌اند و....
آری، خیابان ولیعصر، برای ما خیابان مهمی است؛ چرا که خیابان خاطره‌انگیزی است و کمتر جایی مثل آن می‌توان سراغ گرفت که تقاطع این همه خاطره فردی و جمعی باشد. شما همچین جایی را سراغ دارید؟

این خبر را به اشتراک بگذارید