• دو شنبه 1 دی 1404
  • الإثْنَيْن 2 رجب 1447
  • 2025 Dec 22
سه شنبه 24 مهر 1397
کد مطلب : 34216
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Bv0J
+
-

فرهنگ بر و بچه‌های ترون

برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی


  آرزو به دل: ناکام، آرزومند، آرزودار، حسرتی(مثل: حسرت به دلم کچلی خدیجه، مردم ندیدم نوه و نتیجه).
  آفتابه دزد: دزدی که اشیای کم‌قیمت و ناچیز را می‌دزدد. (مثل: دله دزد).
  باندبازی: دسته‌بندی، دار و دسته درست کردن برای زد و بند.
  بچه سر راهی: نوزادی که پس از تولد سر راه گذاشته شده باشد.
  بَد چشم: هیز، آدمی که با ناپاکی به مال و ناموس مردم نگاه می‌کند.
  پاس دادن: رد کردن، فرستادن، رساندن توپ به یار خودی.
  پدرسوخته بازی: موذی‌گری، بدجنسی، حیله‌گری، فتنه‌انگیزی.
  پُرزور: قلدر، گردن‌کلفت، زورمند، قلچماق.
  تَلکه: سرکیسه کردن، تیغ زدن و نوعی باجگیری.
  تنابنده: بنده خدا، مخلوق خدا، خدا نصیب هیچ تنابنده‌ای نکند.
  توپ و تشر: تهدید وپرخاش (همچنین: الدورم بولدرم، اشتلم پشتلم).
  جَلال و جبروت: بزرگی، اقتدار، هیبت، صیانت.
  جَلَب: بدذات، مکّار، نابکار، ناکس، حیله‌گر، ناقلا.
  چاق و چله: سرحال، سردماغ، سرزنده، چاق و سالم.
  چاقوکش: شرور، عربده‌کش، باج‌گیر، مردم‌آزار.
  حرف مفت‌زن: ناسزاگو، مهمل‌باف، لیچارگو، پرت و پلاگو.
  حرف ناحق: حرف ناروا، زور، نادرست.
  خرچسونه: آدم بوگندو، کسی که تن و بدن و لباسش بوی بد می‌دهد.
  خرحمّالی: کار سخت، کار سنگین، طاقت‌فرسا و بی‌مزد یا با مزد کم.
  دراز به دراز: بدون خمیدگی دست و پا دراز کشیدن.
  دراز کردن: خواباندن، بستن به چوب و فلک، کتک زدن.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید