![پادشاه قصهها](/img/newspaper_pages/1397/07%20MEHR/12%20MEHR/VARZESHI/01.jpg)
پادشاه قصهها
![پادشاه قصهها](/img/newspaper_pages/1397/07%20MEHR/12%20MEHR/VARZESHI/01.jpg)
رسول بهروش
شاید پرسپولیس پرافتخارترین تیم آسیا نباشد، اما احتمالا دراماتیکترین و سینماییترین تیم قاره است. تاریخ پرفراز و فرود سرخها، مملو از درامهای حماسی و بهیادماندنی است؛ از آنها که مو به تن آدم سیخ میکنند. اگر جان هیوستون فقط یکبار «فرار به سوی پیروزی» را ساخت و هر چه معجزه به ذهنش میرسید در این فیلم جا داد، زندگی روزمره پرسپولیس با همین دست سناریوها پیش میرود. معجزه انگار عادت یومیه این جانسختهاست؛ تیمی که 10سال پیش به دستور فیفا 6امتیازش را از دست داد، ولی به زانو درنیامد و در آخرین ثانیه فصل، جام قهرمانی را از دهان شیر بیرون کشید. پرسپولیس انگار عاشق شلاقخوردن و قدکشیدن است. حالا اما آنها بزرگترین چالش دنیا را برای فخرفروشی به تاریخ انتخاب کردهاند؛ یک نبرد دیوانهوار که حتی در بازیهای کامپیوتری هم هیچ عاقلی به سمتش نمیرود، اما پرسپولیس جانش را کف دست گرفته و میلیمتر به میلیمتر به سمت هدف پیشروی میکند.
بعد از پیروزی باورنکردنی سرخپوشان بر السد، عکسی در فضای مجازی منتشر شد که مربوط به یکی از مسابقات گروهی فصل گذشته لیگ قهرمانان میشد. این تصویر را یک فوج ستاره اسمورسمدار ساخته بودند که سهشنبهشب نشانی از هیچکدامشان دیده نمیشد؛ از مهدی طارمی، وحید امیری، رامین رضاییان، سروش رفیعی، فرشاد احمدزاده و محسن مسلمان کوچکرده تا انصاری و کمال محروم و ماهینی مصدوم. پرسپولیس اما در فصلی که از جذب بازیکن محروم بود، همه این نفرات را از دست داد و خم به ابرو نیاورد. سخت است که فقط با 10بازیکن به جنگ غول فوتبال آسیا بروی. سخت است که آدام همتی و شایان مصلح و احسان علوانزاده و سعید حسینپور را بفرستی به جنگ ژاوی و گابی و عفیف و هیدوس و بغداد که بعد از 6هفته، با تفاضل گل مثبت 26بر صدر جدول لیگ ستارگان تکیه زده و پادشاهی میکنند. سخت است که سیامک نعمتی را بگذاری دفاع راست و تازه داور سریلانکایی در همان دقیقه یازدهم بازی با کارت زرد سختگیرانهاش او را عصا بهدست کند. سختتر از همه اینها اما آن است که حتی سرمربیات، بنیانگذار تاج و تخت و معمار عصر جدیدت را هم کنار زمین نداشته باشی. حتی نفسکشیدن هم در چنین فضایی دشوار است، چه برسد به جنگیدن و رؤیای پیروزی ساختن. پرسپولیس اما همه این کارهای سخت را انجام داد، چون ژن این باشگاه به شور و حماسه سرشته شده، چون این بچهها از تبار محالات و طایفه غیرممکنها هستند. آنها در شبی بردند که گزارشگر بازی از ثانیه صفرش آماده روایت یک شکست سنگین بود. پیمان یوسفی 90 دقیقه جمله کریه و کلیشهای «چیزی از ارزشهای بچههای ما کم نشد» را کنج زبانش نگه داشت و آخرش قورت داد، چون پرسپولیس نشان داد حتی با دست و پای بسته و تن کبود از ترکههای دوست و دشمن هم میشود شورید و شادی ساخت.
این پرسپولیس مجنون، الجزیره را در ثانیههای پایانی برد و الدوحیل را هم نیمهدوم درهمکوبید. آنها حالا در آخرین دقایق بازی رفت با السد، قهرمان قطر را هم نقرهداغ کردهاند و تنها یک نفس تا فینال نوبرانه آسیا فاصله دارند. پرسپولیس دارد کلکسیون درامهایش را به شکل حیرتانگیزی کامل میکند، اما حتی اگر این حماسه تکمیل هم نشد، تاریخ باشگاه تا ابد نباید پایمردی و سختکوشی این نسل را از یاد ببرد. این بچهها کاری کردند که مهندس ژاوی تبدیل به کارگر ساده شود و عفیف پرادعا، مثل علیرضا عباسفرد برق شیراز مجبور شود توپ را از دست گلر بقاپد. در این پرسپولیس، همهچیز به هم میآید؛ شاید نوعی تناسب باشکوه برقرار است بین بازیکنانی که ماندند و جنگیدند و البته هواداران بامعرفتی که یک دهه سختی و سرکوفت را پشت سر گذاشتند تا به این روزهای روشن برسند. این آسمان آفتابی، حق همه شماست؛ نوش جان!