• جمعه 21 آذر 1404
  • الْجُمْعَة 21 جمادی الثانی 1447
  • 2025 Dec 12
پنج شنبه 20 آذر 1404
کد مطلب : 268799
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/wmKQm
+
-

قصه‌های ماندگار ننه‌علی

گفت‌و‌گو با مادر شهیدان شاه‌آبادی و روایت آن عکس معروف شهید در برنامه «جان ایران» تلویزیون همشهری

گزارش
قصه‌های ماندگار ننه‌علی

الناز عباسیان| روزنامه‌نگار

برنامه جان ایران از قاب تلویزیون همشهری در سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) میزبان یکی از متفاوت‌ترین مادران شهدا بود، یک‌مهمان دوست‌داشتنی و خاص؛ مادری که ننه‌علی صدایش می‌کنند. البته در تاریخ دفاع‌مقدس، 2مادر شهید به ننه‌علی معروف شدند؛ یکی مادر شهید قربانعلی رخشانی که ۱۹سال کنار مزار پسرش در قطعه۲۴ بهشت‌زهرا(س) زندگی کرده بود و سال۹۴ آسمانی شد و دیگری زهراهمایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه‌آبادی که رنج و صبوری‌اش در کتاب «قصه ننه‌علی» روایت شده است. البته قصه شهرت این مادر با یک عکس ماندگار از دفاع‌مقدس گره خورده است. در ادامه بخش‌هایی از صحبت‌های این مادر را می‌خوانیم.


بانوی صبور 
در برهه‌ای از زندگی، پدر شهیدان، مرحوم حاج‌رجب رفتارهایی داشت که دل خانواده را می‌شکست. حتی مخالفت‌های شدیدی با اعزام پسرها به جبهه داشت و سر این موضوع بارها مادر شهیدان را کتک زده و از خانه بیرون کرده بود. ننه‌علی از آن‌روزها اینطور می‌گوید: روحشان شاد باشد. بارها پیش می‌آمد که خلقیات ایشان تغییر می‌کرد. چون کودکی سختی داشت و پدرش را ندیده بود و می‌گفت نمی‌خواهم پسرانم را هم از دست بدهم. همیشه در این مورد بحث می‌کردیم. دست‌آخر پسرها رفتند و شهید شدند. امیر در ۱۷سالگی در عملیات مسلم‌ابن‌عقیل و علی در عملیات کربلای۵ در شلمچه در ۲۰سالگی.‌ وقت اعزام پسر سوم، حسین، دیگر مرا به باد کتک گرفت و از خانه بیرون کرد. مرحوم حاجی بعد از شهادت پسرها گفت 2 تا از بچه‌هایم را از من گرفتی، من هم از لج تو 2 تا زن دیگر می‌گیرم. این کار را هم کرد. (با‌خنده) البته عمرشان کفاف نداد، یکی گرفت. من هم به‌خاطر بچه‌های دیگرم صبوری کردم و ساختم. الحمدلله، الان با هووی خودم و بچه‌های او رفت‌وآمد دارم. اسم ایشان فاطمه است و اسم من زهرا. یکی از پسرهایم به شوخی همیشه می‌گفت: «بابام فاطمه زهرا را تکمیل کرد.»

قصه عکس مشهور 
قصه ننه‌علی با یک عکس مشهور گره خورده. مادر از دلدادگی‌اش با این عکس اینطور می‌گوید: علی عاشق عکاسی بود. دوست داشت دوربین داشته باشد و لحظه‌ها را ثبت کند. آن سال‌ها دست‌و‌بالم بسته بود؛ اما نمی‌دانم چطور پول جور شد و برای او یک دوربین عکاسی گرفتم. این آخرین عکس علی که معروف شده با دوربین خودش توسط علیرضا احمدی گرفته شده است. چه حکمتی داشت اصرار او برای گرفتن دوربین... علی در عملیات کربلای۵ در شلمچه شهید شد. اول به من گفتند علی زخمی شده. گفتم، نه علی شهید شده. پیکرش ۱۲سال بعد برگشت. چند وقت بعد از شهادتش، در بحبوحه دهه فجر بود. اتفاقا 2گل خریده بودم؛ یکی را به نیت شهید امیر و دیگری به نیت علی و آنها را به مسجد بردم. آنجا با ناراحتی و استرس این عکس را به من نشان دادند. تا چهره آرام علی با پیراهن آبی را دیدم خدا را شکر کردم. فقط گفتم من توان نشان‌دادن این عکس به پدرش را ندارم. بعدها به پدرش نشان دادند. حالا من سال‌هاست با این عکس زندگی می‌کنم و کنار همین عکس می‌خوابم. داغ فرزند خیلی سخت و جگرسوز است؛ اما من اجازه نمی‌دهم چشم‌هایم از فراق این 2شهید بارانی شود. برای هدیه‌هایی که به خدا داده‌ام نباید ناشکری کنم. هردو پسرم صدای زیبایی داشتند و مداح بودند. علی همیشه می‌گفت: «مامان‌خانوم، آدم باید کاری کند که کمتر کسی می‌کند.» همینطور هم شد. شنیدم این عکس معروف شده، حتی در آمریکا هم دیده شده است.  این عکس تنها دقایقی پس از شهادت او و همرزمش، عباس حصیبی در سومین روز از عملیات کربلای5، زمانی که نیروهای ایرانی تحت محاصره شدید نیروهای عراقی بودند، توسط یکی از نیروها گرفته شد.

حاج‌رجب را حلال کردم 
مادر شهید با تمام سختی‌هایی که در زندگی مشترک دیده می‌گوید: دوست نداشتم خیلی از جزئیات سختی‌ها و آسیب‌هایی که دیدم در کتاب نوشته شود. حاج‌رجب در لحظه‌های آخر دست مرا گرفت و گفت: من تو را دیر شناختم، حلالم کن. من هم گفتم، حاجی، خیالت راحت، حلال کردم.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید