میرمصطفی عالینسب چگونه پرچمدار تولیدملی شد؟
فدایی تولید
حکایت مردی که گردنههای اقتصاد را میشناخت
مریم سمائی
از همان کودکی پرچم تولیدملی را بهدست گرفت. وقتی در اوایل دوران پهلوی، نخستین کارخانه کبریتسازی ایران بهعنوان نمادی از تولیدملی راهاندازی شد مادرش تابلویی بهدست او داد که رویش نوشته بود: «دوستداشتن وطن بخشی از ایمان است». او هر روز این تابلو را در مسیر مدرسه با خود همراه میکرد تا دینش را به تولید ملی ادا کرده باشد. شاید آن روز کسی باور نمیکرد که این پسربچه کوچک تبریزی در آینده لقب پرچمدار اقتصادملی را از آنِ خود کند و با تولیدات کارخانهاش به ملیشدن صنعت نفت هم مفهوم ببخشد.میرمصطفی عالینسب -مؤسس کارخانه صنایع نفتسوز و گازسوز عالینسب و کارتنسازی میهن- همان کودک پرتلاشی است که در 13سالگی پدرش را از دست داد و در مغازههای مختلف شاگردی کرد اما سالهای بعد، با همت خود یکی از بنیانگذاران صنعت ملی ایران شد و سکان سیاستهای اقتصادی کشور را در برهه حساس تاریخی، یعنی در دولتهای رجایی و موسوی بهعهده گرفت و تدابیر عالمانه او موجب شد تا در دوران جنگ، مردم با کمبود قابلتوجهی در تأمین کالاهای اساسی مواجه نشوند. او در طول زندگی خود به همراه جمعی از همفکرانش به ساخت دهها مدرسه در روستاها و مناطق محروم پرداخت و همیشه نگاهش به توسعه همراه با عدالتگستری بود.
عدالتگستر و دردآشنا
فرشاد مومنی -استاد دانشگاه علامهطباطبایی- یکی از شاگردان استادعالینسب است که او را مردی آزاده، دردآشنا، عدالتخواه و توسعهگرا مینامد و میگوید: استاد عالینسب از همهنظر، بهخصوص سجایای اخلاقی و انسانی فردی منحصر به فرد و بیبدیل بود. او فردی دردآشنا بود که معنی محرومیت و فقر را میفهمید و در جهت عدالتگستری تلاش میکرد. بهعنوان مثال او هر سال در آستانه ماه مبارک رمضان روزه میگرفت و در بخشهای کارگری مشغول بهکار میشد تا محدودیتهای جسمی را لمس و با توجه به آن، شرایط کار را برای کارگران تعیین کند. نکته دیگری که از او به یاد دارم این است که او معتقد بود که هزینههای مربوط به عینک و دندان را بیمهها باید پرداخت کنند چرا که این دوعضو از حساسترین اعضای بدن هستند و اگر بر اثر تنگنای مالی، فرد دچار مشکل شود از نظر انسانی قابلقبول نیست. این موارد جزو بیمه نبود بنابراین او خودش داوطلبانه هزینه درمان را برای کارگران و خانوادههای آنها بهعهده گرفت. به عقیده من کارخانه عالینسب و کارتنسازی میهن، منحصربهفردترین و انسانگراترین شیوه مدیریت را در طول تاریخ صنعت ایران تجربه کرده است. در تاریخ 400سال اخیر، یکی از طولانیترین جنگهای ایران، جنگ تحمیلی بوده است. در این دوره عالینسب با تکیه بر دانش، تجربه و همچنین اعتمادی که همه طیفهای مؤثر و فعال در پیروزی انقلاب اسلامی به او داشتند، کشور را به سلامت از گرداب مشکلات اقتصادی بیرون آورد و در این دوران حتی یکنفر هم بر اثر قحطی و اپیدمی، جان خود را از دست نداد. این دستاورد بینظیر مدیون درایت و مطالعات بسیار عمیق تاریخی و تسلط او به تئوری اقتصادی است که اهمیت آن را برای شهیدبهشتی و شهیدرجایی توضیح میداد و با هماهنگی با آنها ستاد بسیج اقتصادی تشکیل شد که ماموریتش تأمین نیازهای حیاتی مردم و جلوگیری از زیادهخواهی دلالان و رانتخواران بود تا جان مردم به خطر نیفتد.
ساخت 140مدرسه در نقاط محروم
مومنی به دوراندیشی و انساندوستی استادعالینسب هم اشاره میکند و میگوید: این مرد بزرگ اهتمام ویژهای به فراهمکردن شرایط برای آموزش دختران داشت و معتقد بود که هزینهکردن برای آموزش دختران و زنان از پرثمرترین سرمایهگذاریهای یک جامعه است و باید اولویت ویژهای برای آن قائل شد. او بعد از جنگ و فاصلهگرفتن از کارهای دولتی، به سمت مدرسهسازی روی آورد و در محرومترین مناطق ایران اقدام به ساخت مدرسه کرد. تا جایی که بنده اطلاع دارم حدود 140مدرسه با هزینه شخصی استادعالینسب و همفکرانش در روستاهای محروم ساخته شد، بدون آنکه چشمداشتی از مسئولان دولتی داشته باشد. حتی او اجازه نداد که هیچ مدرسهای به نامش نامگذاری شود و معتقد بود که مدارس باید با نام شهیدان مزین شوند.
اهدای نشان خدمت
در دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی، نشان ملی خدمت به عالینسب اهدا شد. مومنی در اینباره میگوید: وقتی به استاد اعلام کردند که میخواهند نشان ملی خدمت را به او اهدا کنند بهشدت مخالفت کرد اما بعد از اصرارها دریافت جایزه را با شرط پذیرفت؛ شرطش هم این بود که این نشان را از دست مقام حکومتی دریافت نکند بلکه از دست یک فرزند شهید بگیرد. با هماهنگی هیأت مسئول، نشان ملی خدمت از دست دکتر محمدرضا بهشتی- فرزند شهیدبهشتی- به عالینسب اهدا شد. بهنظر من همیشه در تاریخ ما انسانهای بزرگ و استثنایی نظیر استادعالینسب داشتیم اما اینکه چرا این روحیه، هویت جمعی پیدا نمیکند را باید در مباحث توسعهای دنبال کنیم. تمام این سجایا و ویژگیها در برابر آن عمق معرفت، صلابت اندیشه و ایستادگی بزرگی که او در برابر رانتخوارها و مفتخورها داشت، هیچ است.
دغدغه تولیدملی، محصول بلوغ فکری است
مومنی در ادامه میگوید: استادعالینسب دغدغه تولیدملی داشت و این دغدغه محصول بلوغ فکری او بود. این بزرگمرد حدود 35سال بهطور منظم و مستمر مطالعات جدی در سطح نظری و شناخت اقتضائات کشور برای حرکت به سمت توسعه انجام داد. بلوغ فکری میگوید بقا و بالندگی هر کشور و عدالت اجتماعی پارهای از قوت بخشهای تولیدی کشور است و برای اینکه بخشهای تولیدی قوت پیدا کنند باید پاداشی که به تولیدکننده داده میشود از پاداشی که نصیب رباخواران، رانتخواران و دلالان میشود بیشتر باشد. تمام نظارتها و دیدبانی استادعالینسب معطوف بر این بود که مجاری مفتخوارگی را ببندد و تسهیلات و چشماندازهای امیدبخشی برای تولیدکنندگان ایجاد کند. در این زمینه ایام موفقی را در زمان او مشاهده میکنیم.
مومنی اضافه میکند: بهعنوان مثال طبق گزارشهای رسمی بانک مرکزی و مرکز آمار، در آغاز جنگ تحمیلی، سهم ارزشافزوده در بخش کشاورزی از تولید ناخالص حدود 5/7درصد بود که این سهم در پایان جنگ به 5/12درصد افزایش یافت. این جهش منحصربهفرد که مرهون تلاشهای اوست هیچ وقت تکرار نشد. استادعالینسب بهدلیل ژرفنگری، دانش عمیق نظری و آشنایی کامل با اقتصادسیاسی ایران در یک موقعیت تاریخی نقشی بسیار استثنایی و بیبدیل در جهت حرکت به سمت توسعه داشت و در 2مقطع حساس و سرنوشتساز ملیشدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی پرثمرترین خدمات را بیمزد و منت، تقدیم اسلام و ایران کرد.