• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
پنج شنبه 5 مهر 1397
کد مطلب : 31937
+
-

نمایش‌ را تعطیل‌کردیم و آزادی خرمشهر را جشن گرفتیم

نمایش‌ را تعطیل‌کردیم و آزادی خرمشهر را جشن گرفتیم

بهنام سلطانی:

در بحبوحه روزهای پرالتهاب دوران دفاع‌مقدس بود که سینماگران هم برای به‌تصویر‌کشیدن ایثار و رشادت رزمنده‌ها وارد میدان شدند و فیلم‌هایی که در این ژانر تولید شد، به واسطه همسو بودن با مهم‌ترین اتفاقات روز جامعه، مورد اقبال مردم قرار گرفت و سینمای دفاع‌مقدس آرام‌آرام شکل گرفت. عبدالرضا اکبری جزو نخستین بازیگران مطرح آن سال‌ها بود که بعد از بازی در فیلم ماندگار «کانی‌مانگا» به شهرت رسید و بعدها در چندفیلم دیگر دفاع‌مقدسی مثل «سرعت» و «آخرین پرواز» بازی کرد. بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون روزهای پرفرازونشیب دفاع‌مقدس را بخشی از خاطرات پررنگش در دنیای بازیگری می‌داند و به روزی اشاره می‌کند که عطای اجرای نمایش در تالار مولوی را به لقایش بخشید و به جشن آزادی خرمشهر در میدان انقلاب تهران پیوست. در هفته دفاع‌مقدس با عبدالرضا اکبری که جزو قدیمی‌‌ترین بازیگران این ژانر سینمای ایران است گفت‌وگو کرده‌ایم.

آقای اکبری! شما بازیگری را در دوران دفاع‌مقدس و با بازی در فیلم‌های جنگی شروع کرده‌اید. بازی در فیلم‌هایی مثل کانی‌مانگا و آخرین پرواز انتخاب شما بود یا شرایط آن روزهای کشور ایجاب می‌کرد در چنین کارهایی حضور داشته باشید؟

اوایل انقلاب که تئاتر و سینما در بلاتکلیفی به سر می‌بردند، برای ضبط یک‌سری از نمایش‌هایی که در تالار مولوی اجرا کرده بودیم به صرافت افتادیم و یکی از این کارها«شلمچه در خون» بود. فعالیت هنری خیلی از هنرمندان با حال و هوای جنگ تناسب داشت. حول و حوش سال1360 بود. علاءالدین رحیمی نمایشنامه‌هایی با مضمون جنگ می‌نوشت و برای همکاری از من دعوت می‌کرد. در آن روزها زندگی مردم با جنگ و دفاع از کشور گره خورده بود و می‌توانم بگویم حال و هوای جنگ به کوچه پسکوچه‌ها و حتی به خانه‌های مردم آمده بود. رزمنده‌ها در جبهه می‌جنگیدند و بقیه هم به‌دنبال تدارکات بودند. یادم هست که پندار تازه به دنیا آمده بود و من برای تهیه دارو و شیرخشک که کمیاب شده بود به کوچه مروی می‌رفتم. سال‌ها در دبیرستان مروی درس خوانده بودم و بعد از چندین سال می‌دیدم که اطراف آن دبیرستان به محل فروش داروهای کمیاب تبدیل شده و این اتفاق برایم مثل یک نمایش بود. در چنین روزهایی طبیعتا هنرمند هم نمی‌تواند نسبت به اتفاقاتی که پیرامونش رخ می‌دهد بی‌تفاوت باشد.

در سال‌های دوران دفاع‌مقدس بسیاری از هنرمندان، به‌خصوص اهالی سینما به‌دنبال ادای دین به رزمنده‌ها بودند؛ شما هم با چنین نیتی وارد سینمای دفاع‌مقدس شدید؟

درست است که هنرمند نسبت به اتفاقات روز جامعه بی‌تفاوت نیست اما اگر صادقانه بخواهم جواب بدهم باید بگویم در آن سال‌ها تازه از تئاتر وارد سینما شده بودم و به‌عنوان بازیگر تازه‌کار سینما حق انتخاب نداشتم. آن‌قدر معروف و مشهور نشده بودم که بخواهم نقش را انتخاب کنم و بازیگری، تنها منبع درآمدم بود. از طرف دیگر وقتی رزمنده‌ها در جبهه‌ها می‌جنگیدند سینماگران هم سینما را برای خودشان به سنگر تبدیل کردند و خیلی از هنرمندان به درستی بر این باور بودند که وقتی مردم کمترین اندوخته خودشان را به جبهه می‌فرستند ما هم باید ایثار رزمنده‌ها را به تصویر بکشیم. آن روزها همه با هم بودیم و خیلی لذتبخش بود.

خاطره‌ای از حال‌وهوای سینما و تئاتر در روزهای جنگ، در ذهن‌تان مانده است؟

بهترین خاطره‌ای که دارم به روز آزادسازی خرمشهر عزیز مربوط می‌شود. روز سوم خرداد1361 در تالار مولوی مشغول اجرای نمایش میلاد بودیم که خبر رسید خرمشهر آزاد شد. آن نمایش را با طبل اجرا می‌کردیم و لحظه‌ای که خبر آزادسازی خرمشهر از رادیو پخش شد با همان طبل به میدان انقلاب رفتیم و در شادی مردم شریک شدیم. حدود 36سال از آن روز گذشته اما هنوز لحظات آن روز فراموش‌نشدنی از ذهنم پاک نشده است.

شما در دوران دفاع‌مقدس چندفیلم جنگی بازی کردید که اتفاقا پرفروش هم بود و مورد استقبال مردم قرار گرفت اما یکباره از این ژانر دور شدید؛ دلیل خاصی دارد که در سال‌های بعد از جنگ، از سینمای دفاع‌مقدس فاصله گرفتید؟

یکی از دلایلش این است که حضور در پروژه‌های جنگی اساسا سخت و طاقت‌فرساست. بازیگر این نوع فیلم نمی‌تواند در خانه و روی مبل بنشیند و دیالوگ بگوید و درباره عشق و زندگی صحبت کند. در سال‌های بعد از دوران دفاع‌مقدس، فیلم‌های جنگی متفاوتی ساخته شد؛ مثل فیلم «پناهنده» رسول ملاقلی پور یا فیلم سرعت محمدحسین لطیفی که در هر دو بازی کردم اما همیشه از حضور در کارهای ضعیفی که به‌نظرم تکرار مکررات است پرهیز کرده‌ام.

از سال1375 که در فیلم سرعت بازی کردید تا امروز، هیچ فیلمنامه و پیشنهاد متفاوتی در ژانر دفاع‌مقدس نظرتان را جلب نکرده است؟

در این سال‌ها فیلم خوب جنگی ندیدم و به‌ نظرم فیلمی که یک پیام درست در دل خودش داشته باشد ساخته نشده است. فیلم «نجات سرباز رایان» هم یک فیلم جنگی است که از حوادث و اتفاقات جنگ جهانی دوم اقتباس شده و یک ملودرام عمیق و دلنشین و در عین حال بسیار تأثیر‌گذار است اما طی سال‌های اخیر فیلمی در حوزه دفاع‌مقدس سراغ ندارم که حاوی پیام متفاوتی باشد. فیلم‌هایی با این مشخصات را فقط در همان دوران دفاع‌مقدس دیدم؛ مثل کانی‌مانگا که دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران است یا «افق» که کار خوبی بود و «بلمی به سوی ساحل» که قصه متفاوتی داشت.

اما فیلمی مثل «ایستاده در غبار» طی سال‌های اخیر ساخته شد و مورد توجه منتقدان هم قرار گرفت!

ایستاده در غبار را نمی‌توان در ردیف فیلم‌های دفاع‌مقدس دسته‌بندی کرد و مضمون این فیلم کاملا اجتماعی است و حول یک شخصیت مثل احمد متوسلیان است و شاید به همین دلیل مورد توجه قرار گرفت. فیلم جنگی در همه‌جای دنیا مولفه‌های متفاوتی با آنچه در فیلم شاخص ایستاده در غبار دیدیم، دارد و به‌نظرم نجات سرباز رایان نمونه یک فیلم جنگی تمام‌عیار است.

کمی از سینمای دفاع‌مقدس فاصله بگیریم و درباره تغییر رویکردتان در مورد بازیگری صحبت کنیم. شما در سینما و تلویزیون ژانرهای متفاوتی را تجربه کرده‌اید اما کمتر برای بازی در نقش‌های منفی مقابل دوربین قرار گرفته‌اید. چرا در این سال‌ها سراغ نقش‌های منفی نرفته‌اید؟

در تئاتر نقش منفی زیاد بازی کرده‌ام اما در سینما، نقش‌ها براساس فرم صورت و نوع نگاه و صدای بازیگر توزیع می‌شود. از ابتدای ورودم به سینما برای بازی در نقش‌های مثبت انتخاب شدم. با گذر زمان در چند سریال ازجمله «پرواز در حباب» سیروس‌مقدم، «روزهای اعتراض» و «دلنوازان» که هر دو کار حسین سهیلی‌زاده بود بازی کردم اما مردم مدام از من می‌خواهند نقش منفی بازی نکنم.

حرف مردم در انتخاب نقش‌ها برای شما در اولویت است یا می‌خواهید ژانرهای متفاوتی را تجربه کنید؟

بازیگری که از تئاتر به سینما می‌آید مدام به هر نقشی سرک می‌کشد و دوست دارد کار تازه‌ای را تجربه کند. این حس تا روزی که روی صحنه است او را رها نمی‌کند و من اسمش را می‌گذارم «ماجراجویی» که جزو هنر بازیگر حرفه‌ای است. شخصا دوست دارم هر نوع نقشی ازجمله نقش‌های منفی را تجربه کنم؛ حتی اگر باب میل مردم نباشد. بعد از بازی در اتوبوس‌های اعتراض و دلنوازان، مردم در کوچه و خیابان به من می‌گفتند: با اینکه نقش منفی بهت نمی‌یاد اما خوب بازی می‌کنی. این حرف‌ها هم جزئی از دلخوشی‌های من است.

از نگاه عموم و منتقدان، این روزها تلویزیون با 2چالش جدی مواجه است؛ یکی در حاشیه ماندن بازیگران قدیمی و کاربلد و یکی هم فیلمنامه‌های ضعیف و ساختار پرایراد سریال‌های تلویزیونی. شما جزو بازیگران قدیمی و کم کار هستید. فکر می‌کنیدکه جریانی بازیگرانی مثل شما را به حاشیه رانده یا بازنشستگی هنرمندان قدیمی جبر زمان است؟

خیلی از بازیگران بزرگ سینمای ایران را این روزها نمی‌بینم و با کوله‌باری از تجربه دوران خانه‌نشینی را سپری می‌کنند. واقعیت ماجرا این است که هر بازیگری دیر یا زود به سن بازنشستگی می‌رسد و نمی‌توان انتظار داشت همان دیالوگ‌هایی که برای بازیگر 20ساله می‌نویسند را برای امثال من هم بنویسند چرا که آن نقش باورپذیر نخواهد بود و ماهیت کار نمایش زیر سؤال می‌رود اما در ایران تعداد فیلمنامه‌‌هایی که برای بازیگران همسن من نوشته می‌شود بسیار محدود است. در همه کشورهای جهان وقتی بازیگران زبده و کارنامه‌دار به سن بازنشستگی می‌رسند، فیلمنامه‌های خوبی برای آنها می‌نویسند و آنها را محور فیلم و سریال قرار می‌دهند؛ حتی بازیگرانی مثل رابرت دنیرو، جک نیکلسون و آل‌پاچینو در سن بازنشستگی جایزه اسکار گرفته‌اند اما در سینما و تلویزیون ایران، تجربه و هنر بی‌بدیل بازیگران پیشکسوت را به آسانی نادیده می‌گیرند. به‌نظرم علت اصلی دورشدن بازیگران پیشکسوت از صحنه این است که فیلمنامه برای آنها نوشته نمی‌شود وگرنه هیچ هنرمندی عامدانه خودش را منزوی نمی‌کند. کار به جایی رسیده که برخی بازیگران پیشکسوت برای سرگرمی مغازه باز می‌کنند و عده‌ای دیگر درگیر بیزینس می‌شوند و بعضی‌ها هم سرگرم خرید طلا و ارز و خرید و فروش ملک می‌شوند، درحالی‌که می‌شود از وجود آنها در پروژه‌های فرهنگی و اجتماعی استفاده کرد.

شما جز بازیگری سراغ حرفه دیگری نرفته‌اید؟

دارم به صرافت می‌افتم که سراغ شغل تازه‌ای بروم چون امنیت شغلی ندارم و احساس خطر می‌کنم. از آخرین کارم که سریال تلویزیونی «آنام» بود 6‌ماه گذشته و هنوز دارم با دستمزد آن کار که بخشی از آن هنوز پرداخت نشده زندگی می‌کنم. بعد از سریال آنام پیشنهاد تازه‌ای نداشته‌ام و بدون تعارف می‌گویم در کاری که ضعیف باشد بازی نمی‌کنم. حاضرم گرسنگی را تحمل کنم اما کاری که مورد پسند مردم نیست را انجام نمی‌دهم.

می توانیم ریزش مخاطبان تلویزیونی را با دوری بازیگران کارنامه‌دار از سریال‌ها مرتبط بدانیم؟

فکر می‌کنم علت اصلی کم‌شدن مخاطبان این باشد که سریال‌های تلویزیون از نظر موضوع شبیه سریال‌هایی است که در دهه‌های‌40 و 50 ساخته می‌شد و دارد درجا می‌زند. برخی سریال‌ها حتی شبیه داستان‌های ملودرام دهه60  هستند و به‌نظرم از زمانه خودشان عقب مانده‌اند و از نظر تکنیکی هم فاقد خلاقیت هستند. از طرف دیگر فیلم‌هایی هم که ساخته می‌شوند از سریال‌های تلویزیونی تلخ‌تر و سیاه‌ترند و برای مخاطب جذابیت ندارند چون نویسنده، داستان تازه‌ای که منطبق با واقعیت‌های جامعه امروز باشد را روایت نمی‌کند.

شما به اتفاق پندار جزو پدر و پسرهای سینما و تلویزیون ایران هستید. فکر می‌کنید چرا فرزندان بازیگران معروف مثل شما، اکبر عبدی، فرامرز قریبیان و... سوپراستار نمی‌شوند؟

ما در سینما و تلویزیون آتیلا پسیانی و ثریا قاسمی را داریم که هنر را از مادران خود به ارث برده‌اند و مثال نقض مواردی هستند که شما به آن اشاره کردید. در مورد پندار هم باید بگویم او از دوران کودکی با من به سر صحنه تئاتر می‌آمد و در صحنه بزرگ شده است و به همین دلیل به‌طور ناخودآگاه به سمت بازیگری کشیده شد و زمانی که به دانشگاه راه پیدا کرد، تدوین، عکاسی، فیلمبرداری و بازیگری خواند و هم‌اکنون کارگردانی سینما می‌خواند. البته خیلی‌ها را سراغ دارم که پدرانشان کارگردان، بازیگر یا گریمور بوده‌اند و هم‌اکنون به‌عنوان بازیگر فعالیت می‌کنند. عده‌ای از آنها ستاره شده‌اند و از پدرهایشان جلو زده‌اند اما عده‌ای دیگر زیر سایه سنگین پدرهایشان مانده‌اند. ما در فوتبال هم با چنین پدیده‌ای مواجه هستیم و فرزندان اسطوره‌های فوتبال کشور نتوانسته‌اند سایه سنگین پدرانشان را تحمل کنند و خیلی از آنها بسیار زودتر از موعد، فوتبال را کنار گذاشته و سراغ بیزینس خودشان رفته‌اند.

با ورود پندار به دنیای هنر مخالفتی نداشتید؟

مخالفتی نداشتم چون اعتقادم بر این است که بچه‌ها خودشان باید مسیر زندگی‌شان را انتخاب کنند. همانطور که عرفان، پسر کوچک‌ترم در رشته روابط عمومی تحصیل کرده اما شغل دیگری را پیشه کرده است.

به فرزندانتان نمی‌گویید سراغ شغلی بروند که ثبات و امنیت داشته باشد؟

بارها به بچه‌ها و هنرجویانم گفته‌ام که اگر می‌خواهید درآمد داشته باشید، همین مسیری که آمده‌اید را دور بزنید و به بازار بروید چون ممکن است یک روز به تاجر موفقی تبدیل شوید؛ البته فراموش نکنیم که انسان‌ها نمی‌توانند علایق خود را سرکوب کنند و کسی که نبوغ و استعداد بازیگری دارد نمی‌تواند خودش را متقاعد کند که سراغ کار دیگری برود.

خیلی از خانواده‌ها معتقدند فضای فعلی سینما برای جوان‌ها مناسب نیست. به‌عنوان پیشکسوت بازیگری فضای کار در سینما و تلویزیون را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من از سال 1359و به‌طور همزمان، کار در تلویزیون و سینما را شروع کردم. متأسفانه یک‌سری افراد بدون اینکه وارد این عرصه شده باشند قضاوت نادرست می‌کنند و می‌گویند فضای کار در سینما و تلویزیون برای جوان‌ها پرمخاطره است. عده‌ای با قصد و نیت مشخصی می‌خواهند فضای جامعه هنری را ناسالم و ناامن جلوه دهند، درحالی‌که آدم سالم و ناسالم در همه صنفی وجود دارد. باید بپذیریم جامعه هنری، به‌خصوص سینما هم بخشی از واقعیت امروز جامعه است و از روزگار قدیم در هر اجتماعی جدال آدم‌های خوب و بد و خیر و شر و افکار منفی و مثبت وجود داشته است. مسئله اصلی این است که هیچ اراده‌ای برای مدیریت کردن حرف و حدیث‌هایی که درباره هنرمندان مطرح می‌شود شکل نمی‌گیرد و متولیان فرهنگی به ریشه مشکلات اهالی هنر توجه نمی‌کنند.

چه مشکلاتی؟

این روزها مد شده که برخی از هنرمندان خیریه تاسیس می‌کنند. امیدوارم در این خیریه‌ها کار خیر انجام شود نه اینکه بگویند هنرمندان به بهانه جمع‌آوری کمک برای زلزله‌زده‌ها پول هنگفتی به جیب زده‌اند و رفته‌اند. خیلی از هنرمندان در فضای مجازی فقط درباره مد و فرش قرمز و سفرهای خارج از کشور صحبت می‌کنند و این رویه به فوتبالیست‌ها هم تسری پیدا کرده است.  فعالیت‌هایی از این دست باید نظارت شود؛ حتی مصاحبه‌های هنرمندان باید از فیلتری عبور کند چراکه فعالیت‌های نامتعارف که ارتباطی به ‌کار هنر ندارد باعث می‌شود مردم نسبت به هنرمندان ذهنیت منفی پیدا کنند.

شما معتقدید معضلات فرهنگی به جامعه فرهنگی کشور و بین هنرمندان هم رسوخ پیدا کرده است. فکر نمی‌کنید هنرمند هم در چنین فضایی باید از خودش مراقب کند؟

مطمئنا همینطور است. اگر برخی هنرمندان به‌جای این همه فعالیت نامتعارف روی کار بازیگری تمرکز کنند حتما جامعه هنری سالم‌تری خواهیم داشت. مسئله این است که یک هنرمند تشخیص بدهد با چه کسانی کار کند و با چه کسانی کار نکند، کجا برود و چه جاهایی نرود. مهمانی‌هایی که در آن نقش خرید و فروش می‌کنند را نمی‌پسندم. نتیجه حضور در این محافل، تولید فیلم‌های بی‌کیفیت با انتخاب‌های غلط است. معتقدم نقش باید اندازه تن بازیگر باشد تا درنهایت موردپسند مردم قرار بگیرد اما در بیشتر موارد نقش‌ها براساس روابطی که بین افراد وجود دارد تقسیم می‌شود. در هر صورت وضعی که در سینما و تلویزیون حاکم شده، برشی از وضع کلی جامعه است، اما ناسالم بودن محیط هنر یک اتهام است و آن را قبول ندارم.

قرار نبود نقش امام (ره) را بازی کنم



عبدالرضا اکبری در فیلم سینمایی«فرزند صبح» ساخته بهروز افخمی، نقش امام‌خمینی(ره) را ایفا کرده اما با گذشت 8سال سرنوشت این فیلم همچنان نامعلوم است.

 او درباره موانع اکران فرزند صبح می‌گوید: درباره زمان اکران این فیلم بهتر است از تهیه‌کننده و کارگردان که با هم مسئله دارند صحبت کنید. با گذشت این سال‌ها طرفین هنوز بر سر کامل‌شدن این فیلم به توافق نرسیده‌اند. فیلم فرزند صبح گوشه‌هایی از زندگی امام‌(ره) را روایت می‌کند و برای تولید آن خیلی زحمت کشیده شده است؛ از گریم گرفته تا اجرا مراحل سختی را پشت سر گذاشتیم و به‌نظرم حیف است فیلمی که می‌تواند ماندگار شود به اکران نرسد. طی این سال‌ها خیلی‌ها از حضورم در این فیلم و خروجی کار سؤال کرده‌اند اما تصمیم گرفته‌ام تا فیلم اکران نشده درباره این مسائل صحبت نکنم. اکبری درباره حضورش در سریال «معمای شاه» هم اینطور توضیح می‌دهد: عده‌ای می‌گویند برای ایفای نقش امام(ره) در سریال معمای شاه انتخاب شده بوده‌ام و حتی گریم هم شده‌ام، اما این موضوع واقعیت ندارد و از همان ابتدا برای بازی در نقش سپهبد زاهدی انتخاب شدم و شکرخدا گودرزی هم در این سریال به خوبی نقش امام(ره) را ایفا کرد.


«کانی‌مانگا»؛ یکی از فیلم‌های ماندگار سینمای دفاع‌مقدس



فیلم سینمایی کانی‌مانگا، چهارمین کار سینمایی عبدالرضا اکبری است که در سال۱۳۶۶ به کارگردانی سیف‌الله داد ساخته شد و رکورد طولانی‌ترین اکران در تاریخ سینمای ایران را دارد. عبدالرضا اکبری که با این فیلم وارد سینمای دفاع‌مقدس شده می‌گوید: وقتی پیشنهاد بازی در این فیلم را دریافت کردم، به دفتر هدایت فیلم در خیابان جمهوری رفتم و همانجا بود که متوجه شدم فرامرز قریبیان و چندنفر دیگر از دوستان هم در این پروژه حضور دارند. یک بار با آقای قریبیان همبازی شده بودم و حضورش باعث شد تا راحت‌تر پیشنهاد بازی در کانی‌مانگا را بپذیرم. در این فیلم نقش یک رزمنده تکاور را بازی می‌کردم و به همین دلیل یک دوره آموزش تکاوری را زیرنظر سروان رستگاری پشت سر گذاشتم. هر روز در یکی از پایگاه‌های نظامی حرکات نظامی را مرور می‌کردیم تا هرچه زودتر به آمادگی بدنی برسم. روزهای سختی بود. حدود 2 ماه در طالقان مشغول فیلمبرداری بودیم که در محاصره برف سنگین قرار گرفتیم و به‌ناچار به کوهستان‌های اطراف اصفهان پناه بردیم. به همین دلیل بعضی سکانس‌ها در جنگل و بعضی دیگر در کوهستان فیلمبرداری شد. کانی مانگا جزو نخستین فیلم‌هایی سینمای دفاع‌مقدس و دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران است. بازیگر سینما و تلویزیون حمایت مدیران وقت سینمایی را دلیل موفقیت این فیلم می‌داند؛ «فیلمنامه کانی‌مانگا را احمدرضا درویش نوشته بود و خودش می‌خواست آن را بسازد اما بنا به دلایلی این اتفاق نیفتاد و سیف‌الله داد به‌عنوان کارگردان انتخاب شد. با این حال هیچ اخلالی در روند تولید فیلم ایجاد نشد و همه ارگان‌ها، ازجمله وزارت ارشاد و ارتش کمک کردند تا کارها به بهترین شکل ممکن پیش برود. به‌نظرم حمایت‌‌های همه‌جانبه و فیلمنامه قوی باعث شد کانی‌مانگا به یکی از درخشان‌ترین فیلم‌های سینمای دفاع‌مقدس تبدیل شود.»

این خبر را به اشتراک بگذارید