در روزگاران دور پایتخت، «خلیفه» یکی از عنوانهای پرکاربرد شهر بود که در بسیاری از اماکن عمومی از جمله حمامها، قهوهخانهها، مدارس و حتی بستنیفروشیها مورد استفاده قرار میگرفت. خلیفه در آن روزگار نه به معنای پادشاه، سلطان و بهطور کلی شخص اول یک خلافت بلکه به معنای سرکارگر و ارشد هر پیشه و حرفهای بود. بهعنوان مثال در حمامهای عمومی تهران قدیم به سرکارگران حمام، خلیفه میگفتند و در قهوهخانهها خلیفه کارگری بود که سنش از کارگران دیگر بیشتر بود و مسئول چاق کردن قلیان مشتریان به حساب میآمد. البته به خلیفه قهوهخانهها «سر چاقکن» هم گفته میشد که در وزن سرکارگر، مفهوم همان بزرگ و ارشد قهوهخانه را میرساند. همچنین در روزگار رواج مکتبخانهها و زمانی که تازه مدارس نوین پایتخت راهاندازی شده بودند به مبصر یا همان نماینده کلاس هم خلیفه گفته میشد. خلیفه در مدرسه جانشین مکتبدار یا معلم بود و در غیاب آنها باید کلاس درس را اداره میکرد. یک نوع دیگر از خلیفههای پایتخت هم در بستنیفروشیها کار میکردند. در گذشته به کسی که بستنی را با قاشق از بشکههای بستنی بیرون میآورد و درون ظرفهای کوچک مشتریان میگذاشت بستنیکش یا خلیفه میگفتند.
«خلیفه» در حمامها و قهوهخانههای شهر
در همینه زمینه :