• سه شنبه 25 شهریور 1404
  • الثُّلاثَاء 23 ربیع الاول 1447
  • 2025 Sep 16
یکشنبه 25 شهریور 1397
کد مطلب : 30766
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/LBQA
+
-

نمایش فیلم در تهران سال‌های دور به روایت یک عشق‌سینما

تماشای فیلم‌ با آپارات‌های زغالی و لامپی

تماشای فیلم‌ با آپارات‌های زغالی و لامپی

بهاره خسروی|خبرنگار :



نور و صدای قیژقیژ حرکت قرقره‌های دستگاه آپارات، قدیم‌ها در هر سینمایی زنگ اعلان شروع نمایش فیلم بود. آپارات‌های زغالی و لامپی که با هر سختی و جان کندنی بود چرخشان برای نمایش تصویر روی پرده جادویی و لذت بردن تماشاچیان از دنیای اعجاب‌انگیز هنرهفتم می‌چرخید و این روزها جای خالی‌شان گوشه سالن هر سینمایی حس می‌شود. برای انجام این کار، آپاراتچی‌هایی بودند که در اتاق کوچکی عرق‌ریزان چرخ‌های سنگین آپارات‌های زغالی را به حرکت درمی‌آورند تا تماشاچیان برای قهرمان داستان کف و سوت بزنند و خود را جای شخصیت اصلی فیلم بگذارند. شغل آپاراتچی سینما از جمله مشاغل پرمشقت و کلیدی اما نوستالژیک سینما است؛ حرفه‌ای که با ورود دنیای دیجیتالی به صنعت سینما حسابی به کمکش آمد و بار بسیاری از مشقت‌ها از دوش آپاراتچیان سینما برداشته شد. برای آشنایی بیشتر با حال وهوای آپارات‌ها و آپاراتخانه‌های قدیمی سالن سینماهای تهران قدیم همراه با «حسین گیتی» 74ساله از آپاراتچی‌های قدیمی سینما که از دوران نوجوانی کارش را با چرخاندن دستگاه‌های آپارات‌های زغالی شروع کرده برای سرک کشیدن به دنیای نوستالژی سینما و خاطرات تلخ و شیرینش مهمان موزه سینما شدیم. 




خورشید نیمه گرم آخرین عصرهای تابستانی در میان چنار‌های خیابان ولی‌عصر(عج) بساطش را پنهان کرده است. اما گویا تکه‌ای از بساطش بالاتر از چهارراه پارک وی در حوالی خیابان و عمارت قجری باغ فردوس جا مانده. محل قرارمان با گیتی، این پیشکسوت آپاراتچی‌های سینما همین موزه سینماست. عمو حسین در کارنامه‌کاری خود بازیگری در فیلم‌های سینمایی بسیاری مثل چارچنگولی، ازدواج در وقت اضافه و... و سریال‌های تلویزیونی مثل زندگی به شرط خنده و... را هم دارد. او چند نمایشنامه نوشته و این روزها تئاتر هم بازی می‌کند. او در سکانس اول خاطراتش به روزهای نوجوانی‌اش، وقتی که به دنبال یک شغل نان و آبدار بود سفری می‌کند: «حوالی سال 1343 بود. آن زمان نوجوان بودم. 6 کلاس هم سواد داشتم و دنبال یک کار خوب بودم تا چرخ زندگی‌ام را بچرخانم. به پیشنهاد یکی از همسایه‌ها قرار شد برای پادویی و دستیاری کنار یک آپاراتچی در سینما مراد، حوالی میدان امام حسین(ع) مشغول کار شوم. صاحب سینما همسایه دیوار به دیوارمان بود و همسرش با مادرم دوستی نزدیکی داشت. همین پارتی من برای پیدا کردن کار شد. متأسفانه این روزها دیگر اثری از این سینما در میدان امام حسین(ع) نیست. چون سال‌ها پیش تخریب شد.» عمو حسین 6 ماهی در سینما مراد وردست یک آپاراتچی کار کرد. تعریف می‌کند: «با یادگیری کار کتک خوردم و پادویی هم کردم. روزی 15‌زار دستمزد می‌گرفتم و کارهایی مثل جارو کردن اتاق آپارات، برگرداندن فیلم و ایستادن پای زغال آپارات را انجام می‌دادم.»


ورود زیر 18 سال ممنوع!

بعد از گذر از باغ پردرخت و باصفای فردوس همسفر با عمو حسین راهی تالار آبی می‌شویم. جایی که محل نگهداری نخستین آپارات‌ها، دستگاه‌های فیلم و صدا‌برداری و در واقع گنجینه نخستین‌های سینمای ایران و نوستالژی‌های فراموش شده است. تماشای همه این نوستالژی‌ها، گیتی را به وجد می‌آورد. با رسیدن به دستگاه آپارات زغالی داخل موزه بوسه‌ای بر آن می‌زند و با ذوق و شوق فراوان تعریف می‌کند: «بیش از 40 سالی با آپارات‌های زغالی در بیشتر سینما‌های تهران کار کردم. به جز شهرستان‌ها در 80 سینمای تهران کار کرده‌ام که در میان آنها سینما رادیوسیتی در خیابان ولی‌عصر(عج)، بالاتر از خیابان طالقانی از همه بهتر بود. در این سینما بیشتر فیلم‌های خارجی و معروف نمایش داده می‌شد و نکته جالب این بود که فقط افراد بالای 18 سال اجازه ورود به سینما را برای تماشای فیلم داشتند. آپارات‌ها آن موقع زغالی و تسمه‌ای بود و هندل داشت. با سختی یک فیلم را راه می‌انداختیم. آپارات‌ها سر به هوا بود. چون پرده سینما رو به بالا بود. همین آپارات‌ها میله‌های برنجی با یون مثبت و منفی داشتند. اگر بیش از حد این یون‌ها به‌هم می‌چسبید اکران زرد می‌شد و اگر فاصله پیدا می‌کرد دستگاه آپارات خاموش می‌شد.»
عمو حسین از مشقت‌های کار با آپارات‌های زغالی می‌گوید: «دستگاه آپارات که خاموش می‌شد تماشاچیان با فریاد و گاهی اوقات ناسزا‌گویی، سوت و دست اعتراضشان را نشان می‌دادند. متأسفانه همه قصور را هم گردن آپاراتچی می‌انداختند. کار با دستگاه آپارات زغالی چیزی شبیه جوشکاری بود. باید بالای سر دستگاه آپارات می‌ایستادیم. این دستگاه 2 دسته داشت که آن را به سمت جلو حرکت می‌دادیم. چون در غیر‌‌این صورت زغال‌ها می‌سوخت و زمین می‌ریخت. چشم‌ها و ریه‌هایمان از این بابت خیلی اذیت می‌شد. گاهی اوقات حتی دست‌هایم بر اثر گرما و حرارت دستگاه آپارات تاول می‌زد.» به گفته او همه زغال‌های مورد استفاده در دستگاه خارجی بودند و براساس سهمیه‌بندی روزی 3جعبه زغال برای نمایش 6 سئانس فیلم به آپاراتچی‌ها تعلق می‌گرفت. قیمت این زغال‌ها دانه‌ای 15 تا 20‌زار بود. 


آنتراکت برای فروش بوفه 

یکی از نوستالژی‌های جالب خاطرات سینمایی مردم تهران قدیم خرید خوراکی‌هایی مثل تخمه، نوشابه، ساندویچ و خوراکی‌هایی از این دست در داخل سینما از بوفه چی‌ها بود. به گفته عمو حسین هر قدر که زمان آنتراکت میان نمایش 2فیلم بیشتر می‌شد به همان میزان خرید مردم از بوفه‌چی‌های سینما هم افزایش پیدا می‌کرد. به همین دلیل بوفه‌چی‌ها از آنتراکت در میان فیلم‌ها حسابی استقبال می‌کردند. او ادامه می‌دهد: «مدت زمان نمایش هر فیلم سینمایی یک ساعت و نیم بود. فیلم‌ها به‌صورت 2مبین 45 دقیقه‌ای نمایش داده می‌شد. با توجه به محدود بودن تعداد مبین‌ها معمولاً چند سینما یک فیلم در مدت زمان کوتاهی نمایش می‌دادند. سینمایی که مبین اول را نمایش می‌داد حتماً باید یک ساعت زودتر از بقیه سینماها تا رسیدن مبین دوم فیلم را نمایش می‌داد. آن زمان هم که خیابان‌ها خلوت بود و فیلمبر با موتورهای رویال، خیلی سریع فیلم‌ها را به سینما‌ها می‌رساند. اما پیش می‌آمد گاهی تصادف کند یا مبین فیلم خراب شود و فیلم دیر به سینما برسد. همین باعث آنتراکت بیشتر می‌شد. البته گاهی اوقات هم بوفه‌چی می‌خواست آنتراکت میان فیلم‌ها را بیشتر کنم. چون با این کار فروش بوفه بالاتر می‌رفت.»


فیلمی که پاره شد

نگاتیو‌ها و مبین‌های قدیمی داخل موزه برای عمو حسین جذاب است. او درباره کیفیت و نحوه کار آنها توضیح می‌دهد و از خاطراتش با همین مبین‌ها و سوتی‌های اول کارش و پاره کردن فیلم‌ها تعریف می‌کند: «زمانی در سینمای رامسر خیابان ری کار می‌کردم. سئانس آخر نمایش فیلم بود و حسابی خسته بودم. فیلم که از مبین بالا می‌آمد در انتهای دنده آپارات‌ گیر کرده بود. حوصله پیچاندن دوباره‌اش را نداشتم و به همین دلیل نگاتیو‌ها پاره شدند و روی زمین ریختند. دستپاچه شدم و خواستم به نحوی مشکل را حل کنم. شروع به جمع کردن و پیچاندن فیلم کردم. اما هر‌کاری کردم درست نشد. می‌دانستم که حتماً برای روز بعد داستانی می‌شود. به‌ویژه اینکه مبین دوم فیلم هم پاره شده بود. با این اوصاف زیر بار نرفتم و گناه را گردن دستگاه آپارات انداختم.»


تا اطلاع ثانوی نمایش فیلم تعطیل 

گیتی معتقد است آپاراتچی گل سرسبد سینماست. به عقیده او آپاراتچی‌ها با همه زحمت‌هایی که برای نمایش فیلم می‌کشند نسبت به بقیه صنف‌های مرتبط با سینما کمتر دیده می‌شوند و در محافل سینمایی یا حتی اذهان مردم کمتر سراغی از آنها گرفته می‌شود. او در این‌باره هم خاطره‌ای دارد: «قبل از اکران فیلم در سینما معمولاً سرود شاهنشاهی پخش می‌شد. البته بخش جالب ماجرا اینجا بود که در زمان پخش سرود اکثر مردم خواب بودند و تک و توک چند نفری می‌ایستادند. یکبار در زمان پخش سرود، فیلم پاره شد. همین موضوع باعث ترس مدیر سینما شد. با لحن بدی با من حرف زد. تهدید کرد که شاید ازکلانتری یا ساواک به‌خاطر این اشتباه مؤاخذه شوم. کلامش برایم توهین‌آمیز بود. به همین دلیل عصبانی شدم و در اتاق آپاراتخانه را قفل کردم و گفتم هیچ فیلمی را نمایش نمی‌دهم و کسی هم حق رفتن به اتاق آپارات را برای نمایش فیلم ندارد. مدیر سینما عصبانی شده بود. از طرفی مردم اعتراض می‌کردند که حتماً فیلم نمایش داده شود یا پولشان را پس بدهند. مدیر سینما درمانده شده بود. چاره‌ای جز التماس کردن نداشت. با وساطت دوستان به اتاقم برگشتم. فردای آن روز مدیر سینما یک انعام 10تومانی به من داد. گفتم: من انعام نمی‌خواهم فقط می‌خواستم قدر زحمت و عرق ریختنم را بدانید.»


نسل خوب آپارات‌های لامپی 

به تعریف گیتی استفاده از آپارات‌های زغالی تا دهه 60 در سینماها مرسوم بود. اما کم‌کم آپارات‌های لامپی جایگزین زغالی‌ها شدند. او از آپارات‌های زغالی به‌عنوان بهترین نسل آپارات‌ها یاد می‌کند و می‌گوید: «آپارات‌های لامپی هم شبیه همین آپارات‌های زغالی است. همه تغییرات در داخل آتشخانه دستگاه است که به جای زغال، لامپ جایگزین آن شده، امروز هم برای نمایش فیلم از آپارات‌های دیجیتالی استفاده می‌شود. آپارات‌های دیجیتالی حسابی کار را ساده کرده است. من با دستگاه‌های دیجیتالی هم کار کرده‌ام. اما به نظرم نسل آپارات‌های لامپی چیز دیگری است. کیفیت فیلم‌های 16 و 35 میلیمتری از نظر تصویر و نور بهتر از فیلم‌های امروزی است.»

این خبر را به اشتراک بگذارید