
دست تا ابد جاری

امیرجلالالدین مظلومی | روزنامهنگار:
خوردهام جامهای خالی را
گـــرد اکسیر خشکسالی را
دیدهام بیقرار تشنگیات
چشمههای همین حوالی را
ابرهایی که گریه سردادند
پارگیهای مـشک خالی را
لحظههایی که بند آوردند
نفــس کوزه سفـالی را
در سراپردههای غرق عطش
گفتوگوهای نونـهالی را
«ای عمو زود پیش ما برگرد»
صـبر میداد بیمجالی را
چشمهایی که خواب میدیدند
آمدنهای احتمالی را
آه ای دست تا ابد جاری
خلق کن لحظههای عالی را
لب ننوشید و چشم خونین کرد
سفر تیر لاابالی را
از صفای تو شد که پیدا کرد
آب خاصیت زلالی را