لبخوانی در کنسرت و اوج و فرود یک خواننده چگونه اتفاق میافتد؟
کمی بالاتر از سقف برسی توی سرت میزنند
گفتوگو با علیرضا افتخاری درباره نسل جدید خوانندگان و حاشیههای پیش روی آنها
نگار حسینخانی
میگوید باز هم از «نیلوفرانه»ها با عباس خوشدل شروع خواهد کرد؛ از آلبومی خاطرهانگیز که برایش نشانهای از خوششانسی بوده. حاشیههای علیرضا افتخاری از سال86 شروع شد. خواننده تیتراژ پایانی فیلم «لیلا»ی مهرجویی که برای اجرای کنسرت به رشت رفته بود، در جایی از کنسرت برای طرفداران خود از پلیبک (صدای ضبطشده) استفاده کرد که باعث اعتراضهایی شد. علیرضا افتخاری درباره آن کنسرت توضیح داده بود که «برای کنسرت به رشت رفته بودم نه لبخوانی. اما بهجای سالن ورزشی سالن کارخانه را در اختیارمان گذاشتند. من 3ساعت و 15دقیقه روی سن خواندم، اما لبخوانی نکردم چرا که من یک خوانندهام و زمانی که یک گروه 12نفره با صدابردار حرفهای با من همراه میشوند که دیگر لبخوانی نمیکنم. قبل از ورود مردم به داخل سالن قطعاتی پخش میشد و مردم هم از لحظه اول خواستار اجرای تصنیف صیاد بودند. ما نیز به صرف اینکه صدای سالن را امتحان کنیم تنها این یک قطعه را پخش کردیم و لبخوانی کردم.» به بهانه اتفاق مشابهی که چندی پیش برای حمید هیراد، دیگر خواننده کشورمان افتاد، با افتخاری درباره آن اجرا و مشکلهایی که پس از این حاشیهها برای خواننده بهوجود میآید، صحبت کردهایم.
چه سهمی از درآمد حاصل از کنسرتها نصیب خوانندگان میشود؟
بخش اندکی از هزینه بهدست آمده از کنسرتها نصیب اسپانسر، تهیهکننده و خواننده میشود. هزینهها بیشتر خرج سالن، صدا، تبلیغات و... میشوند. این بلیتهای گران محصول هزینههای رایج است. شاید اگر درصدی از این هزینهها را درنظر بگیریم 20درصد آن سهم خواننده و اسپانسر است.
اگر درنظر بگیریم برای خوانندگان قدیمیتر این اتفاق میافتد که سهم بیشتری از کنسرت ببرند،این شبهه نیز مطرح است که خوانندگان نوپا از این سهم بیبهرهاند؛زیرا قراردادی صرفا برای مشهورشدنشان با تهیهکنندگان میبندند. این بازار را چطور ارزیابی میکنید؟
جوانان عجولند. شاید باید کمی صبور باشند. هرچند اگر در این زمانه صبور باشند عدهای دیگر گوی سبقت را از آنها میربایند. مشهورکردن خواننده تازهکار خرج دارد و ریسک بزرگی محسوب میشود. تهیهکننده حق دارد هزینه این شهرت را برداشت کند. هرچند این کرنش باعث خواهد شد بیشتر روی بورس بمانند. این البته مستلزم داشتن بنمایه است.
اما گاهی رفتار خوانندگان باعث افول یکباره آنها خواهد بود. این خوانندگان ممکن است یکشبه همه آنچه را که کاشته بودهاند، بر باد دهند.
بهنظرم افول گاهی بهدست همین اسپانسرهاست. اگر خوانندگان طبق برنامه تهیهکننده رفتار نکنند ممکن است باعث شکستشان شود،یعنی تهیهکننده است که میتواند خواننده را بالا ببرد یا به زمین بیندازد. آنها اگر بخواهند کسی را بزنند یا از میان بردارند، بهراحتی میتوانند. مثل من که کارم را میکردم و در مکانی محصور شدم و مردم هم فهمیدند که چارهای جز عکسالعملی که انجام دادم، نداشتم. اما آنها که میخواستند از این موقعیت استفاده کنند، روی این هیزم، نفت ریختند و استفادهشان را کردند. استفادهای مثل اینکه دیگر نتوانم کنسرت برگزار کنم و صدمه آن به همه برسد. وقتی من کنار رفتم دیگر کسی از گروه کار نکرد یعنی کار فاخر انجام نداد. همه ما با هم روی یک سن بودیم و افتادن یکی از ما و صدمه به یکی، به همه صدمه میرساند. پس از آن دیگر خبری از موسیقی فاخر نبود.
اتفاقی که برای شما در سال86 افتاد مشابه تجربه کنونی حمید هیراد بهنظر میرسد. خواننده پس از این دوران و حاشیهها چقدر آسیب میبیند؟
بهنظر من اتفاقات مربوط به حمید هیراد ساختگی بوده است. برای هر یک از ما مثل مهران مدیری و... هم پیش آمده است. خطی وجود دارد که کسی آن بالا نشسته و اگر کمی بالاتر از آن خط برسی حتما توی سرت میزنند و تو را به پایین میکشند. من برنامه هیراد را دیدم. خواننده حرفهای هیچگاه چنین بلایی سر خودش نمیآورد، مگر دیگرانی دستشان در کار باشد. بارها به من گفتهاند لبخوانی کن. اما وقتی موسیقی قطع شود من ادامه میدهم به خواندن چون خوانندهام. هیچ مشکلی هم در اینباره ندارم. هیراد زود تسلیم شد درحالیکه باید این ماجرا را همانجا روی سن جمع میکرد. بهنظرم پخشکننده آن صدا مقصر است. شاید وسط خواندنش بخشی از کار را لب میزده و این کار مربوط به همه قطعات کنسرت نبوده، اما حالا چطور بیاید این رسانهها را مدیریت کند؟ این اتفاقات باید کارشناسی شود. باید اتفاقی بیفتد که این جوان کمکم منزوی نشود. باید انصاف داشت. خواننده ممکن است یک قطعه را لب بزند، اما در کل چنین نیست.
اما این شائبه مطرح است که نسل جدید خوانندگان در قراردادهایی برای اجرای کنسرت یکباره شهره میشوند.
ما که در جوانی ردیفخوانی کرده بودیم قراردادی امضا نمیکردیم که شهره شویم. ما تمرین میکردیم و عجله نداشتیم. اما شاید این شانس خوانندگان جدید باشد. مردم گاهی با تخریب هنرمندانشان ظرفیتهای موجود و اندک را نیز از خود میگیرند.
بهعنوان کارشناس لطفا به ما بگویید ممکن است در یکروز خواننده 4 اجرا روی استیج برگزار کند؟
بله. چرا که نه؟آنها با استعدادند، جوانند و چه اشکالی دارد 4بار روی استیج بروند؟ این تجربه برای من نیز وجود داشت که در دوره اجرای «جاده ابریشم» 30شب کنسرت داشتم که هر روز شهر به شهر میچرخیدیم و در هتل و سالنهای مختلف میخواندم. خیلیها که از کشورهای دیگر حضور داشتند صدایشان گرفته بود، اما من همچنان میتوانستم بخوانم. چه اشکالی دارد 2تا 3بار در روز بخوانند و وضعیت زندگی خود را تغییر دهند چه اشکالی دارد. برای من هم وقتی مردم فریاد میزدند «صیاد» را بخوان، شور و حالی در میان جمعیت راه میافتاد و موسیقیای بین مردم در جریان بود که برای من هم جالب بود و شور و انرژی میگرفتم.
* بهنظر من اتفاقات مربوط به حمید هیراد ساختگی بوده است. برای هر یک از ما مثل مهران مدیری و... هم پیش آمده است. خطی وجود دارد که کسی آن بالا نشسته و اگر کمی بالاتر از آن خط برسی حتما توی سرت میزنند و تو را به پایین میکشند