یادی از لئونارد لویسون ادیب، ایرانشناس و مولویپژوه به مناسبت درگذشت ناگهانیاش
بعد از وفات، تربت ما در زمین مجوی
سیدابوالحسن مختاباد/روزنامهنگار
در ساعاتی که این یادداشت منتشر میشود، لئونارد لویسون (متولد ۲۸ آگوست ۱۹۵۳ درگذشته ۶ آگوست ۲۰۱۸) در آرامگاهی در شهر هیوارد در شمال کالیفرنیا و در میان گروهی از درگذشتگان ایرانی و افغانستانی به خاک سپرده شده است. او برای شرکت در کنفرانسی درباره ایران قرار بود در دانشگاه ارواین شرکت کند اما اجل مهلتش نداد و بر اثر سکته مغزی درگذشت تا جامعه فرهنگی و علاقهمندان ایران و بهویژه یار و همسر مهربانش، جین لویسون را در شوک مرگ ناگهانیاش فرو ببرد.
دکتر لویسون از ۱۶ سالگی دلبسته ایران و فرهنگ و ادبیات کهن و زبان فارسی شد و در ۲۰ سالگی به شیراز آمد تا به شکل جدی در دانشگاه شیراز فارسی بیاموزد و این شیفتگی را تا آن اندازه ادامه داد که به گفته همسرش (جین لویسون)، آرامگاه ابدی خود را نیز به جای روستا یا منطقهای دورافتاده یا پرزرق و برق در لندن، و میان انگلیسیزبانان، در کنار فارسیزبانان انتخاب کند. او عاشق مولانا، سعدی و حافظ بود و یکی از دلمشغولیهای همیشگیاش خواندن اشعار بزرگان ادب فارسی در سفر و حضر.
لویسون را نخست بار با 2 کتابی شناختم که دوست ناشرم، علیرضا رمضانی (مدیر فرهیخته نشر مرکز) برایم کنار گذاشته بود؛ اثری درباره شیخ محمود شبستری (فراسوی ایمان و کفر) و اثر 2 جلدی میراث تصوف، که هر 2 با همت دکتر مجدالدین کیوانی برگردان فارسی شده بود و در سال ۱۳۷۹ جامه طبع فارسی بهخود گرفت. باید قدردان دکتر کیوانی هم بود که انصافا برگردان زیبایی کرد و حین ترجمه هم با مولف اصلی کتاب در تماس بود و آقای لویسون را به قدری سر شوق آورد که مقدمهای بر چاپ فارسی کتاب از سوی او بر این اثر نوشته شود.
کتاب دوم (میراث تصوف) اثری قابل اعتنا درباره تاریخ، فکر و میراث تصوف است که در آن مقالاتی از شاخصترین محققان عرصه تاریخ و فرهنگ صوفیه ایران به چشم میخورد و گردآوری، تدوین و ویراستاری آن از سوی شادروان لویسون انجام شده است.
بعدها او دل در گرو انتشار مجموعهای(سالنامه) درباره مولانا داد که 8 مجلد آن منتشر شد و 3مجلد آن بهدلیل پسکشیدن سرمایهگذار اصلی روی دستش ماند. او بهدنبال سرمایهگذاری برای انتشار آنها بود و بهرغم آنکه ناشران خارجی معتبری به او پیشنهاد دادند (بهدلیل شهرت مولانا در غرب) او اما میخواست ناشران دانشگاهی این سالنامه را منتشر کنند که نشریه با قیمتی ارزان بهدست مخاطبان، بهخصوص دانشجویان برسد. اوایل زمستان گذشته مکاتبه و صحبت تلفنیای با هم داشتیم برای برگزاری کنفرانسی بینالمللی درباره مولانا که مرکز اسلامی فرهنگی شمال کالیفرنیا قرار بود برگزارکننده آن باشد و گفت در سفر تابستان به آمریکا روی کلیات و جزئیات آن بیشتر صحبت خواهیم کرد. در این مدت البته دکتر لویسون به ایران هم آمد تا خاطره سالیان قبل درسخواندن در دانشگاه شیراز را تجربه کند.
اما در سالهای بعد، به گمانم از ۱۳۸۹ به بعد، به او و همسر گرامیاش(خانم جین لویسون- مدیر پروژه و سایت گلها) ویزا داده نشد. حتی برای سالی که کتابی از او(به گمانم اثری درباره عطار) برنده جایزه کتاب سال شد، بهدلیل ندادن ویزا امکان حضور در مراسم جشن کتاب سال به دست نیامد یا 2سال قبل که قرار بود کنفرانسی بینالمللی در شیراز برگزار شود، باز هم به او اجازه ندادند. در آن سال و در همان سمینار استاد شجریان هم در مراسم شرکت کرد اما گفت که اجازه خواندن ندارد و متأسفانه فضا به سمتی رفت که استاد پشت تریبون رفت و تنها نکاتی را در قالب سخنرانیای ۵ دقیقهای بیان کرد. البته همین برخورد را با همسرشان خانم جین لویسون هم انجام دادند که به او برای ادامه گردآوری منابع ویزا داده نشد. خانم لویسون پروژه گلها را گردآوری و مدیریت میکرد؛ پروژهای که تمامی برنامههای گلها را بهصورت آنلاین و رایگان در اختیار مخاطبان در فضای مجازی قرار داد تا ایرانیان و فارسیزبانان در هر گوشه جهان، بیهیچ مزد و منتی بتوانند از بیش از ۷۰۰ ساعت موسیقی ناب و فرهنگی ایران لذت ببرند.
اکنون او روی در نقاب خاک کشیده است و در مراسم یادبود او نیز برخی از بزرگان فرهنگ و اندیشه ایران از دکتر حسین نصر تا دکتر حسین الهی قمشهای و دکتر عبدالکریم سروش سخن گفتند. به گمانم اگر امیدی به آمدن به ایران برای او فراهم بود قطعا هم او و هم همسرش علاقهمند بودند او را کنار قبر حافظ در شیراز به خاک بسپرند.
او ترجیح داد در سکوت قبرستان هیوارد و میان فارسیزبانان آرامش ابدی یابد و مصداق این شعر شود:
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی/ در سینههای مردم عارف مزار ماست