• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
دو شنبه 22 مرداد 1397
کد مطلب : 26826
+
-

سر به‌راه، مثل یک کارگر ساده

کارگر ساده کیست و چگونه روزگار می‌گذراند؟

مریم سمائی

* سلام. بابت آگهی تماس می‌گیرم.

ـ کارگر ساده می‌خوایم؛ کارمون از 9صبح تا 9شبه، بدون بیمه و جای خواب. حقوق هم 900هزار تومن.

آدرس بدم؟

ـ حضوری باید بیاید. کار خدماتیه، نمی‌تونم بیشتر توضیح بدم.

ـ کارمون از 11صبح تا 12شبه؛ بدون بیمه با حقوقی حدود یه‌میلیون تومن. تحصیلات، مهم نیس اما باید خوب فن سالن‌داری رو یاد بگیری.

ـ برای خودت کار می‌خوای؟ کار ما به درد خانم‌ها نمی‌خوره، باید اثاث حمل کنی.

- باید ساکن پاکدشت باشین. حقوق، بالای یه میلیون و 200هزار تومنه. ساعت کار هم از 7صبح تا 5 بعدازظهر. فقط باید اول 160هزار تومن برای مصاحبه واریز کنین. آدرس رو یادداشت کن.

کارگری با پسوند ساده

مکالمه با صاحبان شرکت‌های خدماتی که آگهی استخدام کارگر ساده به روزنامه داده‌اند، یکی از شیوه‌های سردرآوردن از چرخه اقتصادی در حوزه فعالیت‌‌های خدماتی است. وجه مشترک تمامی این شغل‌ها نداشتن بیمه و پرداخت حقوق پایین است. وقتی حرف از کارگر ساده می‌زنیم یعنی کارگری بدون حق، بدون هزینه و به‌دور از تمامی حداقل‌های قانون کار. کارگر ساده به‌خاطر نداشتن پوشش بیمه‌ای از بیمه اشتغال، درمان، بیکاری، حق عائله‌مندی و ساعات کار مشخص و معین محروم است. کارگر ساده در واقع یک نیروی کار بدون حق و حقوق است که باید ساکت و خاموش باشد و اگر خواست اعتراضی کند جایش را به کارگر ساده دیگری می‌دهند و او دستش به هیچ جا بند نیست چون هیچ جایی از او حمایت نمی‌کند.

مگر دردی هم دوا می‌شود

پریسا زن جوانی است که در رستورانی شلوغ در مرکز شهر کار می‌کند. او می‌گوید:« بگویم که چه بشود. مگر تا حالا دردی از درد کارگر دوا شده که من هم بگویم؟ تمام کسانی که اینجا کار می‌کنند حقوقشان زیر یک میلیون تومان است. می‌شود در این شهر با این حقوق زندگی کرد؟ یک سال است که اینجا از ساعت 7 صبح تا 7شب کار می‌کنم اما کارفرما بیمه‌ام نمی‌کند. تا قبل از ‌ماه رمضان حقوقم 900هزار تومان بود الان 100هزارتومان روی حقوقم گذاشته اما تا می‌تواند از نیروهایش کار می‌کشد. شوهرم هم جای دیگری مشغول به‌کار است. تازه ساعت، 7-6شب بعد از کار اولش مسافرکشی می‌کند تا بلکه بتواند خرج زندگی را در بیاورد». من هم مجبورم در کنارش کار کنم چون زندگی با این حقوق‌ها نمی‌گذرد.

پریسا حین صحبت، قاشق و چنگال‌‌ها را درون سینی می‌گذارد و مخلفات غذا را برحسب انتخاب مشتری برایش می‌چیند. یک لحظه هم دستش خالی نمی‌شود که راحت بتواند صحبت کند. او که فوق‌دیپلم هتلداری دارد از اهمیت‌نداشتن تحصیلاتش گلایه می‌کند و می‌گوید: «الان به‌عنوان کارگر ساده در این رستوران کار می‌کنم. صبح‌ها املت درست می‌کنم و از ظهر به بعد سینی و سفارش مشتری را آماده می‌کنم و غذایش را تحویل می‌گیرم». او در ادامه حرف‌هایش به حضور بازرس بیمه هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «هر وقت بازرس می‌آید کارفرمایم یک مقدار پول در جیبش می‌گذارد و با یک ناهار سر و ته قضیه را جمع می‌کند. من هم نمی‌توانم اعتراضی کنم چون کارفرما خیلی سریع عذرم را می‌خواهد. چیزی که فراوان است کارگر ساده».

وعده سه‌ماهه

رضا هم کارگر ساده‌ای است که در یک سوپرگوشت کار می‌کند. او که 30ساله است و 2 بچه دارد می‌گوید:« چند سال در یک رستوران کار نظافت می‌کردم. صاحب کارم گفته بود بیمه‌ات می‌کنم اما بعد از 5 سال کار نه‌تنها بیمه نکرد حتی حقوقم را هم اضافه نکرد. من هم چون اموراتم با آن مقدار حقوقی که می‌داد نمی‌گذشت از آنجا بیرون آمدم و بعد از چند‌ماه بیکاری وارد این سوپر گوشت شدم و الان یک سالی است اینجا مشغولم».

کمی من‌و من می‌کند و بعد با دودلی می‌گوید: «اسم‌ام را که نمی‌خواهی چاپ کنی؟ اینجا هم صاحب کارم گفته بود که بعد از 3ماه بیمه‌ات می‌کنم اما تا امروز که این کار را نکرده و مدام امروز و فردا می‌کند. الان من، هم چایی دم می‌کنم، هم جارو و تی می‌کشم، هم چک نقد می‌کنم، هم بار خالی می‌کنم و هم جواب مشتری می‌دهم اما نه بیمه هستم و نه حقوق خوبی دارم. از ساعت 9صبح تا 9شب اینجا کار می‌کنم و دیگر وقتی برایم نمی‌ماند که حداقل جای دیگری کار کنم. حقوقم هم کفاف این مخارج سنگین زندگی را نمی‌دهد».

بازهم خدا را شکر

عباس تازه از شهرستان به تهران آمده و در یک کارگاه مبل‌سازی‌ کار می‌کند. همین که جای خواب دارد و قرار نیست پول جای خواب بدهد برایش کفایت می‌کند. می‌گوید:« شهر ما کار نیست وگرنه هیچ وقت به تهران نمی‌آمدم. الان هم تا پولی دستم بیاید به شهرم می‌روم. دلم تنگ است».
او حتی از حقوق اولیه‌ای که می‌تواند مطالبه کند هم خبر ندارد. وقتی از او درباره بیمه و حداقل دستمزد می‌پرسم سری تکان می‌دهد و می‌گوید:« کارفرمایم مرد خوبی است هر وقت پول بخواهم به من می‌دهد. همین که به من جای خواب داده و آدم خوبی است برای من بس است».
دست‌های عباس با وجود جوانی پینه بسته است. زن و بچه ندارد و هر چه پول در می‌آورد برای مادر و خواهرش می‌فرستد. او می‌گوید از بچگی کار کردم اما نمی‌دانم چرا هرچه بیشتر کار می‌کنم کمتر به‌دست می‌آورم. اما باز هم خدا را شکر. اینجا را زود پیدا کردم و در‌به در نشدم.

این خبر را به اشتراک بگذارید