سامورایی
آدمکش حرفهای
فیلم«سامورایی» مشهورترین اثر کارنامه «ژان پییر ملویل» معروف به غمخوار گانگسترها، سبک و سیاق دلخواه فیلمساز را تماما به همراه دارد؛ جف کاستلوی خونسرد و حرفهای که با بازی آلندلون جوان در دهه ۶۰ میلادی، تصویری متمایز از گانگسترها در سینما ارائه میداد. ژان پییر ملویل در مورد تنهایی آدمهایش بعدها گفت علت تنهایی این است که اگر دو نفر باشند در این بین یکی خائن است. تلخاندیشیای که ریشه تنهایی آدمهای فیلمهایش را نیز نمایان میکند. جف کاستلویی که آدمکش حرفهای است پشت آن چهره خونسرد و به ظاهر بیاحساس، گویی اندوهی عمیق را پنهان کرده است. این هم میتواند تعبیر درستی باشد: «جف کاستلو وابسته نیست، ولی میخواهد تنهابودن و قدرت تنهابودن و بازنده نبودنش را به رخ بکشد...» و در جایی دیگر میگوید«من هیچوقت نمیبازم» و این اصول ملویل و آیین ملویل برای ساموراییاش است؛ کسی که «وفادار» نیست ولی قاطع، تنها، باهوش و همیشه برنده است. در سکانس آخر وقتی جف بعد از اینکه کل سازمان پلیس را با زرنگی خود مورد تمسخر قرار میدهد، خود را در وضعیتی قرار میدهد که بمیرد؛ مرگی که بهدست خودش است و اگر نمیخواست هیچگاه اتفاق نمیافتاد ولی جف خودکشی میکند اما نه به آن صورت متعارف بلکه با نیشخندی بر پلیسها؛ یک خودکشی به سبک ملویل نه آنچه هاراگیری مینامند. داستان فیلم سامورایی درباره شخصیت «جف کاستلو» آدمکش حرفهای و تنهایی است که در خونسردی آدم میکشد. روزی حین انجام قراردادی، زن پیانیستی او را میبیند. قانون آدمکشها حکم میکند که شاهد را نیز بکشند، اما کاستلو با اسلحه خالی سراغ او میرود و بهدست پلیس به قتل میرسد. فیلم سامورایی مصداق سبک بصری کارگردانی است. ملویل فیلم رنگیاش را با زیباییشناسی نوآرها گرفته. رنگپریده با نورپردازی کم، روزهای ابری و هوای گرفته. زیباییشناسی ملویل تا چهره بازیگرش هم ادامه دارد؛ تا صورت سخت و سنگی دلون که در عین زیبایی، هیچ حسی را منتقل نمیکند. ژان پییر ملویل درباره فیلم سامورایی گفته است: رفاقت چیست؟ اینکه نصفهشب بتوانید به یک دوست تلفن بزنید و به او بگویید: «یک محبتی کن، هفتتیرت را بردار و الان بیا اینجا» و جواب بشنوید: «باشه، اومدم» چهکسی این کار را میکند؟ چهکسی این کار را برای چهکسی میکند؟