
من آدم کشتهام
اعتراف علیه سکوت

مجموعهداستان «من آدم کشتهام» روایتی است از درون انسان؛ جایی میان گناه و رستگاری، میان واقعیت و کابوس. داستانهای این کتاب با نگاهی تند و بیپروا به لایههای پنهان روح بشر مینگرند؛ جایی که جنایت لزوما بهمعنای خون و چاقو نیست، بلکه گاه یک نگاه سرد، یک سکوت یا یک بیتفاوتی میتواند معادل همان «کشتن» باشد.
کتاب 336صفحهای فوق، مجموعهای از 26داستان کوتاه از 18نویسنده مطرح روس است که با انتخاب و ترجمه آبتین گلکار از سوی نشر ماهی به چاپ سوم رسیده. آندری پلاتونوف، ایوان بونین، لودمیلا اولیتسکایا، میخاییل بولگاکوف، میخاییل شیشکین، نینا بربروا، ویکتور شندرویچ، یوگنی زامیاتین و... نویسندگانی هستند که داستانهای آنها در این مجموعه منتشر شده است. پیداکردن وجه اشتراک میان داستانهایی که در این کتاب گرد آمدهاند، شاید کاری غیرممکن باشد. داستانها نه به لحاظ زمانی، نه سبکی و نه محتوایی یکسان نیستند و بازه زمانیشان از دهههای آغازین قرن بیستم تا سالهای اخیر را دربرمیگیرد. نویسندگان از لحاظ مکانی نیز اشتراک ندارند؛ گروهی تمام عمر در روسیه و شوروی به سر بردهاند و عدهای دیگر به دلایل مختلف مهاجرت را برگزیده و آثارشان را در سرزمینی دیگر خلق کردهاند. در میان داستانها، به لحاظ سبکی هم نثر ساده و نزدیک به زبان کوچه و خیابان میخاییل زوشنکو و واسیلی شوکشین یافت میشود، هم سبک آوانگارد و پیچیده یوگِنی زامیاتین و یوری تینیانوف.
در تک داستان من آدم کشتهام در این مجموعه، مرگ نه پایان است و نه آغاز، بلکه نوعی اعتراف است؛ اعتراف به پوچی، به میل، به زندگی در جهانی که انسان در آن ناگزیر از خشونت است.