• دو شنبه 28 مهر 1404
  • الإثْنَيْن 27 ربیع الثانی 1447
  • 2025 Oct 20
پنج شنبه 24 مهر 1404
کد مطلب : 265233
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ZV8O6
+
-

از غزه در دل توفان به قم در ایران

درباره «مرد سایه‌ها» که کم‌صحبت و پرکار بود و همواره مشغول ذکر، با نگاهی سرشار از دغدغه کار و شوق رسیدن به اهداف

از غزه در دل توفان به قم در ایران

دکتر ماجد عبدالله‌| یکی از فرماندهان ارشد مقاومت در غزه 

هنگامی که در غزه با تهاجمی وحشیانه و سرشار از کینه‌های تلمودی و رفتارهای نازی‌گونه روبه‌رو بودیم  و در هر لحظه انتظار می‌کشیدیم که بمب‌های سنگین ویرانگر و سوزان بر سرمان فرود آیند، با اندوهی عمیق، اخبار حملۀ صهیونیستی-آمریکایی را به کشوری مسلمان دنبال می‌کردیم؛ کشوری که در کنار ما ایستاد و پشتیبان و مدافع ما در برابر ظلم صهیونیستی و استکبار آمریکایی بود. دشمن در آن جنگ، خانه‌ها را ویران می‌کرد، انسان‌ها را می‌کشت و امکانات را نابود می‌کرد.‌درحالی‌که اخبار هدف قرار گرفتن دانشمندان، فرماندهان نظامی و سیاستمداران آن کشور را دنبال می‌کردیم، ناگهان در میان این بزرگان، نام مردی به گوشم رسید. دلم لرزید و ذهنم آشفته شد. با خود گفتم‌ آیا ممکن است او باشد؟ به درگاه خدا دعا می‌کردم که چنین نباشد.‌ این حالت مرتب تکرار شد، اما ساعتی بعد، حقیقت آشکار شد؛ خبری سنگین، به سنگینی نقش او در پشتیبانی از مقاومت در طول بیش از سه دهه.

شاید خواننده بپرسد: این مرد کیست؟
او مردی است که بیست سال پیش شناختم؛ کسی که خودش را در راه خدا وقف کرد و یک عمر برای قدس و فلسطین مشغول جهاد بود. گواهی می‌دهم که اهل اخلاق و دیانت بود؛ عمیق می‌اندیشید، با نگاه بلند برنامه‌ریزی می‌کرد، در سکوت زیرساخت ایجاد می‌کرد، و مداوم در مبارزه بود.
دشمن صهیونیستی هرگز از او غافل نشد و از تعقیب او دست نکشید. او همان کسی بود که روزی، استوار بر کوه‌های جنوب سوریه ایستاده بود و با چشمانش به فلسطین می‌نگریست و زبان حالش این بود که « ‌باذن‌الله می‌آییم». سپس در ساحل ناقوره در لبنان، با شجاعت ایستاد و فریاد زد: «آهای اشغالگران! رویاهایتان را ‌ نابود خواهیم کرد». 
همواره در حال بررسی و پیگیری بود؛ گاه در دمشق و گاه در بیروت، و همه برای قدس و فلسطین؛ تا توانست معجزاتی بیافریند که یادش را پس از رفتنش جاودانه ساخت. آری، گفته شاعر راجع‌به او صدق می‌کند:
«وكن رجلاً إن أتوا بعده ... يقولون مرّ وهذا الأثر / چنان مردی باش که اگر پس از تو گویند... گذشت و این اثر از او باقی مانده».
او مردی بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت‌الله سید علی خامنه‌ای (حفظه‌الله) دوستش داشت و جایگاهی ویژه برای او قائل بود. بارها از او و کارهایش در پروندۀ فلسطین ستایش کرد و تا زمان شهادتش او را در این سمت نگاه داشت. اگر مردی بزرگ نبود، هرگز به چنین جایگاهی نمی‌رسید.
او همان کسی بود که شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی به او اعتماد کرد و او را یار و امین اسرار خویش در پرونده‌های مقاومت در فلسطین، لبنان، عراق و یمن قرار داد.
او همان کسی بود که دشمن را تعقیب کرد و دشمن نیز در تعقیب او بود؛ تا سرانجام به او دست یافت. (خدا او را مشمول رحمت وسیع خویش فرماید.)
سردار سعید ایزدی (حاج رمضان) در ۲۱ ژوئن ۲۰۲۵ در شهر قم، بر اثر تجاوز وحشیانۀ اسرائیل به ایران، در میانۀ جنگی که از ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ آغاز شده بود، به شهادت رسید. او با جسم خود این دنیا را وداع گفت اما با اعمال و جهادش در محور مقاومت برای قدس و فلسطین جاودانه ماند.
آشنایی من با او، که به «مرد سایه‌ها» شهرت داشت، در حدود سال ۲۰۰۵ در دمشق آغاز شد. او آن زمان به عنوان هماهنگ‌کننده روابط مقاومت شناخته می‌شد. این آشنایی و ارتباط سال‌ها ادامه یافت تا آخرین دیدارم با او در سال ۲۰۲۲، در محله «حارة حرّیک» در ضاحیه جنوبی بیروت. دسترسی به او آسان نبود، زیرا دشمن او را برای خود «مرد خطرناک» می‌دانست. 
آن روز با جمعی از برادران گردان‌های القسام، از غزه نزد او رفتم تا درباره برخی مسائل مهم مقاومت گفت‌وگو کنیم. آنجا یقینم نسبت به آنچه در باره‌اش می‌دانستم بیشتر شد؛ مردی کم‌صحبت و پرکار، همواره مشغول ذکر، با نگاهی سرشار از دغدغه کار و شوق رسیدن به اهداف.
آنچه توجهم را جلب کرد، عکسی بود بر درِ شیشه‌ای سالن، کنار میز غذاخوری؛ عکسی که پدر او را همراه دکتر رنتیسی (رحمه‌الله) نشان می‌داد. با افتخار گفت: «این عکس در مرج‌الزهور گرفته شده». با همین یک جمله، باورم به سابقۀ اخلاص و صداقت علاقۀ عمیق او به فلسطین و مردمش بیشتر شد. متوجه شدم که حضورش در جمع تبعیدیان مرج‌الزهور برای حمایت و پشتیبانی بود، از طرف خودش و به‌نمایندگی از سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی ایران. حضوری که با استقبال گرم، و با وعده‌ای صادقانه برای حمایت همه‌جانبه از مقاومت و مجاهدان آن، پایان یافت.

تلاش‌های او در پشتیبانی و توسعه منظومه مقاومت‌
حاج رمضان وقت خود را وقف خدمت به مجاهدین در عرصه‌های گوناگون کرد و شریکی حقیقی در پشتیبانی و یاری مقاومت فلسطین با همه گرایش‌های آن بود. آثار حضور او در توسعه توانایی‌های مقاومت در تولید و فناوری آشکار است؛ در زمینه موشک‌ها و هدایت آن‌ها، و پهپادهای گوناگون. برنامه‌ریزی و نظارت بر صدها دوره آموزشی نظامی را برای پرورش و مهیا کردن رزمندگان برای گروه‌های مختلف فلسطینی، از کارهای او بود.
او همان کسی بود که به راه‌اندازی پروژه‌ای برای مقاومت فلسطینی در جنوب لبنان همت گماشت؛ پروژه‌ای که ایده‌اش بر گردآوردن ملیت‌های گوناگون به سود طرح آزادی فلسطین متمرکز بود، و آغازش با نیرویی فلسطینی شامل چند هزار رزمنده. نیروی «رضوان» حاصل اصرار او بر آماده‌سازی حقیقی و پرتعداد نیروهای مقاومت بود؛ با آمادگی کامل برای انجام هر آنچه شرایط اقتضا کند.
همچنین او در رشد دادن به ذهن نظامی مردان مقاومت، چه در داخل فلسطین و چه در خارج آن، سهم داشت. از مهم‌ترین هماهنگی‌های او در این زمینه، اهتمامش به راه‌اندازی «دوره فرماندهی و ستاد» برای فرماندهان نظامی و امنیتی در جنبش حماس بود؛ دوره‌ای که نزدیک به دو سال ادامه یافت و آموزش‌دیدگان، تا پایان دوره، میان دمشق و تهران در رفت‌وآمد بودند. این دوره از حسنات و آثار ماندگار او بود. فراموش نمی‌کنم که محصول علمی این دوره، بعدها به دست مقاومت در فلسطین مورد بهره‌برداری قرار گرفت، طوری‌که بخشی از آن را وارد برنامه‌های آموزشی آموزشگاه نظامی گردان‌های شهید عزالدین قسام کردند.
او به‌واسطه رساندن انواع سلاح‌ها به مقاومت، شریکی حقیقی در پشتیبانی لجستیکی از ما بود. او وارث راستین شیوه عماد مغنیه (حاج رضوان) رحمه‌الله بود؛ کسی که او را به دلبستگی بی‌پایانش به قدس و فلسطین می‌شناختیم. دغدغه او همواره این بود که چگونه حجم‌های بزرگ و متنوعی از انواع سلاح را به نیروهای مقاومت در غزه برساند. از همین رو حاج رمضان هزینه‌های مالی بزرگی را صرف گشودن مسیرهای نفوذ به غزه و ساخت انبارها در مکان‌های مختلف می‌کرد، تا رساندن سلاح به نیروهای مقاومت تضمین شود. بنابراین بخش بزرگی از زرادخانه مقاومت، با تأمین مالی، برنامه‌ریزی و نظارت او ساخته شد و از این رو، سهمی حقیقی در نبردهای مجاهدین با دشمن صهیونیستی پیدا کرد. 
حاج رمضان تنها به تأمین سلاح، آموزش و ساخت‌وساز بسنده نکرد، بلکه همواره مشتاق حضور مستقیم در پیگیری صحنه‌های رویارویی میان نیروهای مقاومت و دشمن صهیونیستی بود؛ در مقام مشاور خیرخواه، حامی مالی و همراه‌کننده همه امکانات ممکن برای پشتیبانی از مقاومت در هنگام نبرد. او در بیروت یا دمشق، در اتاق‌های عملیات و پیگیری، مراقب می‌ماند تا مطمئن شود هیچ چیز در این زمینه فروگذار نشده است.
از برجسته‌ترین این حضورها، همراهی‌اش با شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس (رحمت‌‌‌الله علیه) بود؛ آن دو در دسامبر ۲۰۰۸ در «اتاق بحران» که در خارج از فلسطین ایجاد شده بود، برای پیگیری جنگ «فرقان» شرکت و مشارکت روزانه داشتند. نصایح و دیدگاه‌های حاج قاسم، با آن تخصص نظامی و تیزبینی، در آنچه در جریان بود، لحظه به لحظه به مقاومت منتقل می‌شد. این دو بزرگوار تا پایان این جنگ 23 روزه، که دشمن در آن باران آتشین حقد خود را فرو ریخت و آن را «سرب گداخته» نامید، در این اتاق ماندند؛ جنگی که صدها شهید در غزه استوار و مقاوم بر جای گذاشت. 
حاج رمضان کسی بود که دغدغه حاج قاسم سلیمانی را در پشتیبانی از مقاومت با سلاح، پول، راهنمایی و هماهنگی عملیاتی میان مقاومت در فلسطین، و بین نیروی قدس و محور مقاومت، مرتفع کرد؛ در طول حیاتش، تا لحظه‌ای که جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.
خدایش رحمت کند؛ پیوسته کارهایش را با پیگیری مستقیم و نزدیک با رهبران شاخه‌های نظامی به انجام می‌رساند. روابط مستقیم با بزرگ‌ترین فرماندهان مقاومت داشت؛ از جمله شهید یحیی سنوار، شهید ابوالعبد هنیه، شهید صالح العاروری، شهید محمد الضیف، و شهید ابوالبراء مروان عیسی. همچنین بارها با همه دبیران کل و روسای دفتر سیاسی جنبش‌های حماس، جهاد اسلامی، جبهه خلق و دیگر رهبران مقاومت فلسطینی دیدار داشت، با هدف زدودن موانع و تسهیل مأموریت‌ها. آخرین این دیدارها نیز نشست‌های پیاپی با شهید اسماعیل هنیه، رهبر جنبش حماس، در بیروت و تهران پیش از شهادتش بود.
اقامت تقریباً دائمی حاج رمضان در بیروت، که در آن مستقر بود، بازتاب‌دهنده میزان پیوند، عشق و تعلقش به قدس و فلسطین بود. حضورش در نزدیکی شهید سید حسن نصرالله، نقشی مهم در شکل‌گیری دیدگاه مشترک درباره راه‌های حمایت از مقاومت فلسطین داشت؛ و در پرورش و تقویت هر ایده‌ای که در خدمت مجاهدان و تقویت اراده آنان باشد. این همراهی به تکثر نشست‌ها با همه نیروهای مقاومت، برای هماهنگی اقدامات مشترک انجامید. از جمله نشست‌های فراوان با شهید شیخ صالح العاروری، با حضور شهید سید حسن نصرالله، برای توسعه و پشتیبانی از کار مقاومت در کرانه باختری. میدان جنین و هسته‌های مقاومت مسلح در سراسر استان‌های کرانه باختری، چیزی نبود جز ثمره تلاش‌های شهید شیخ صالح، رفقایش، حاج رمضان و سید شهید، رحمة‌الله علیهم اجمعین.
همچنین او، رحمه‌الله، در چارچوب حرکت‌های استراتژیک برخاسته از فهم عمیقش، برای تقویت محور مقاومت و حفظ وحدت میدان‌ها عمل کرد؛ چیزی که در «جنگ طوفان» به‌وضوح نمایان شد، آنگاه که مجاهدان لبنان، عراق، سوریه و یمن نیز به میدان آمدند. و شهادتش، چیزی جز اعتراف دشمن به میزان خطر او بر آنان در طول این سال‌ها نبود؛ سالیانی که او در ساختن بنایی بزرگ صرف کرد؛ بنایی که هیچ قدرتی در زمین توان ویرانی‌اش را ندارد، زیرا بر بنیانی اعتقادی و استوار نهاده شده، و با خون شهیدان بزرگ آمیخته است؛ هرچند طوفان‌ها بر آن بتازند، باز پرچم‌های عزت و کرامت و افتخار بر فراز مناره‌های مسجدالاقصی و سراسر فلسطین برافراشته خواهد شد.
و سرانجام، هیچ مقاله‌ای، هرچند مفصل، نمی‌تواند بخشی از حق این مرد بزرگ را در برابر آنچه برای فلسطین انجام داد، ادا کند. همین بس که خداوند بهترین جزا را به او عطا فرماید؛ که به‌راستی برای فلسطین زیست، برای آنچه دولت‌ها از انجامش ناتوان ماندند کوشش کرد، در راه آن به شهادت رسید و اثری عمیق و آشکار برجای گذاشت؛ اثری که همچنان پیش چشم نسل‌ها باقی خواهد ماند، تا بگویند: او رفت، و این اثر اوست.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید