از میل گنبد قابوس تا سرای باقریها در گرگان
بنای خیالانگیز هفتحیاط
هوشنگ گلمکانی: نویسنده و منتقد|
این بار وقتی با دوست و هممحلهای قدیمی به گنبد قابوس رفتیم، طبعا یکی از جاهایی که باید میرفتیم، دیدار از برج قابوس بود؛ آرامگاه کاووسابن وشمگیر پادشاه آلزیار که این شهر پایتختش بوده و بیش از هزار سال پیش ساخته شده است. دفعه قبل که به آنجا رفته بودم شاید 50سال پیشتر بود؛ در دوره نوجوانی. بنای گنبد 72 متری خوشبختانه همچنان سرپا بود و محوطه پیرامونش تمیز و مرتب و باغچهبندی با گلوگیاه. وارد برج هم شدیم و در چند دقیقه دوری زدیم و خب، در آن مساحت کوچک درون قاعده برج نمیشود زیاد ماند؛ بهخصوص برای آدمی که اهل مطالعات معماری و تاریخی هم نیست؛نگاهی و مروری و تمام.
آمدیم بیرون و به رفیقم گفتم بناهای تاریخی اگر وسعت و سوراخسنبه و قسمتهای مختلف و متنوع نداشته باشند برای آدمهای غیرمتخصص چندان جذابیتی ندارند؛ حتی اگر قدمت تاریخی چندصد یا چندهزار ساله داشته باشند و از حیث معماری دارای ویژگیهای منحصربهفردی باشند که متخصصان را به وجد آورند. گفت اگر بنای تاریخی متنوع و پرجزئیات میخواهی، برویم به تماشای «سرای باقریها» در شهر خودمان گرگان. رفتیم به آنجا و عجب جایی بود؛خانه خانواده باقری در بخش مرکزی گرگان، بین محله سرچشمه و نعلبندان؛ بنایی قدیمی که متعلق به اواخر قاجار و اوایل پهلوی است؛ همان تصویر نمونهای که همیشه در ذهنم از گرگان دارم؛ دیوارهای آجری و کاهگلی و بهخصوص سفالهای قهوهای بامها. در 1950 مترمربع زمین و 1555 مترمربع بنا.
این یکی از عجیبترین خانههای قدیمی است که دیدهام. سال 1379 ثبت ملی شده، سازمان میراث فرهنگی آن را خریده و پس از دو سه نوبت مرمت جزئی، در سال 1395 صندوق احیا و بهرهبرداری از اماکن تاریخی و فرهنگی این بنا را برای مرمت اساسی به شرکتی خصوصی واگذار کرد تا تبدیل به یک واحد اقامتی و گردشگری شود. از ویژگیهای مهم این بنا، تنوع بخشهای آن و 7حیاط مجزای آن است. از هشتی ورودی گرفته تا یک حیاط مثلثی شکل در ضلع جنوبی محوطه و یک حیاط کوچک نامتساویالاضلاع جلوی آشپزخانه، تا حیاطهای بزرگ اصلی. آن روز که ما رفتیم فقط حیاط اصلی و ساختمانهای مشرف به همین حیاط تقریبا مرمت شده بود و مرمت و بازسازی قسمتهای دیگر در جریان بود. در همین حیاط اصلی چایخانه و رستورانی برقرار شده بود و چند تا از اتاقها هم تبدیل شده بود به فروشگاه صنایع دستی و یکی هم به یک عکاسخانه. 2 ساختمان 2طبقه در دو ضلع این حیاط که بالکن باصفایی هم دارند ،کامل نشده بود. حیاط بزرگ پشتی و ساختمانهای اطرافش قرار بود تبدیل به واحدی اقامتی شود با تعداد کمی- شاید 10 اتاق- به عنوان مسافرخانه. خانم (به قول پرویز دوایی) برازندهای که مدیریت آنجا را برعهده داشت و ما را به تور باقریگردی برد، توضیحاتی درباره برنامههایی که برای این بنا دارند داد. داشتم فکر میکردم آن ایوانهای رو به حیاط اصلی چقدر مناسب اجرای نمایش است. حیاط پشتی جان میدهد برای اجرای کنسرت و چقدر میشود در این بنا کارگاههای آموزشی هنری برگزار کرد؛ کارگاههای چندروزه در زمینه سینما و عکاسی و تئاتر یا رشتههای دیگر. میشود آژانسهای مسافرتی یا انجمنهای فرهنگی و هنری نقاط مختلف کشور را تشویق کرد به برگزاری تورهای فرهنگی برای شرکت در این تورها و اقامت در این مجتمع زیبا و خیالانگیز.
خلاصه آن روز کلی خیال بافتیم در مورد آینده این بنای قدیمی. بعد از آن فرصت دیدار مجدد دست نداد و نمیدانم الان سرای باقریها در چه وضعی است. اما در جایی خواندم که کار مرمت و بازسازی آن تا چند ماه دیگر تمام میشود. امیدوارم از آن استفاده درست و در خور قابلیت این بنا بشود و چند سال بعد که به آنجا میرویم حسرت نخوریم که اینجا چرا این جوری شد؟
البته موضوع انشای ما بنای برج گنبد قابوس بود. اما درباره آن، من چیز زیادی ندارم که بگویم. این را از اهل محل بپرسید. از سردار آزمون بپرسید. من از روزی که سرای باقریها را دیدهام درباره آن تخیل میکنم. درباره پرسه زدن در آن، در حالی که یک موسیقی ملایم محلی (ترجیحاً با کمانچه) از دور میآید و در فضا طنین میاندازد. خیال شبی اقامت در یکی از اتاقهایش با آن شیشههای رنگی، درباره نمایشهایی که میشود در آن اجرا کرد؛ یا کنسرتها و کارگاهها و برنامههای نمایش فیلم و جلسههای بحث و گفتوگو... و نشستن در آن حیاط دلگشا، کنار حوض روی تخت و خوردن نان و پنیر و سبزی با گردو و مربا، همراه 3-2 استکان چای کاملا شفاف در استکانهای کمرباریک... .