
آنا کارنینا
شاهکاری از تولستوی

قصه آنا از روسیه شروع میشود و سرمای دلهرهآور آن و کارهای عجیب آنا که در تمام کتاب حضور دارد؛ قصه زنی که در جستوجوی عشق است. او میتوانست مثل هزاران زن دیگری باشد که با سرنوشتشان کنار میآیند و سربهراه و سربهزیر به روزگاری میرسند که دلخوش خنده نوههایشان هستند، اما آنا جایی از قطار زندگی روزمره پیاده میشود و دنبال عشق میافتد و سرنوشت، تا قصهاش را تولستوی بنویسد و با کلماتش تصویری از روسیه پترکبیر ارائه دهد و پایمان را به زندگی چند آدم دیگر و روزهای ملتهب خانه آنا کارنینا باز کند.
در بخشی از این رمان 2جلدی جذاب که در تمامی فهرستهای خواندنی و ماندگار آثار ادبی جهان همواره نامش وجود داشته، میخوانیم: «خانوادههای خوشبخت همه مثل همند، اما خانوادههای بدبخت هرکدام بدبختی خاص خود را دارند.
در خانه ابلونسکی کارها همه درهم بود. زن دریافته بود که شوهرش با پرستار قبلی بچههایش که زنی فرانسوی بود، سر و سری دارد و گفته بود که دیگر نمیتواند با او زیر یک سقف به سر ببرد. این وضع 3روز بود که ادامه داشت و نه فقط زن و شوهر از آن رنج میبردند، بلکه سنگینی آن بر همه خانواده محسوس بود. همه اعضای خانواده و خدمه احساس میکردند که زندگیشان در کنار هم خالی از معنا شده است و حتی مسافرانی که از سر اتفاق در هر مسافرخانه سرراه شبی را زیر یک سقف باهم به سر ببرند بیش از آنها- یعنی از اعضای خانواده ابلونسکی و خدمهشان- باهم در پیوند بودند. بانوی خانه از اتاق خود بیرون نمیآمد و آقا 2روز بود که در خانه آفتابی نشده بود. بچهها هی از این اتاق به آن اتاق میدویدند و پرستار انگلیسیشان با موهای سفیدش در خانه دائم بگومگو داشت و یادداشتی به دوستش نوشته بود که جای دیگری را برایش پیدا کند. آشپز خانه از روز پیش هنگام ناهار قهر کرده و رفته بود و شاگرد آشپزخانه و کالسکهچی حساب خود را طلب کرده بودند... .»
آنا کارنینا، اثر مطرح تولستوی را مترجمان مختلفی در ایران به فارسی برگرداندهاند که البته قدیمیترین آنها مشفق همدانی است که نسخه برگردان او را نشر نگاه روانه بازار کتاب کرده است. همچنین از دیگر ترجمههای معتبر، برگردان سروش حبیبی از این رمان خواندنی است.