• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
شنبه 20 مرداد 1397
کد مطلب : 26400
+
-

مرثیه‌ای برای درختان تفت

محمدحسین فلاح تفتی| روزنامه‌نگار:

تفت، شادابی و طراوت چندانی ندارد. خشکسالی بر این باغشهر و در هر گوشه از شهر و روستاهای ییلاقی این شهرستان، به جای درختان سرسبز، سایه افکنده و بر کشاورزان سخت‌کوش این دیار سخت گرفته است. در هر گوشه از شهر و روستاهای ییلاقی این شهرستان، از درختان سرسبز، باغ‌های انار و بادام تا درختان سر به فلک کشیده در روستاهای ده‌بالا، طزرجان و سانیج چوب‌های خشک و بی برگی مانده است که باید به حالشان دل سوزاند.
 زمانی، وقتی به ییلاق‌های تفت پا می‌گذاشتی، میزبان با روی گشاده به استقبال می‌آمد و فقط یک توصیه داشت و آن هم این‌که «به درختان، آسیب نزنید.» بعد هم به خانه با صفای خود می‌رفت و برای میهمان شهری، آب چاه روستا، ماست و پنیر محلی و نان خانگی می‌آورد و به راستی چه مزه‌ای داشت آن غذاهای محلی و سالم روستا. 

حالا بسیاری از مردان و زنان با صفای روستا، به شهر آمده‌اند. چون سکونت زیر درختان خشکیده و بی رمق، تفاوتی با آرمیدن زیر سقف گلی و آجری ندارد. این روزها و در فصل تابستان، وقتی قدم به روستای سرسبز و با طراوت ده‌بالا می‌گذاری از آن درختان سبز و سر به فلک کشیده و انبوه، فقط شاخه های خشکی بر جا مانده است. 
آب نیست، چاه‌ها خشک شده‌اند، خشکسالی رمق از مردم گرفته و روز به روز اوضاع بدتر می‌شود. تا چند سال قبل می‌گفتند «تفت، دیگر انار ندارد». اکنون همه از این می‌ترسند که روزی بگویند «تفت دیگر درخت ندارد.» 
پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های ما خاطرات خوشی از روستاهای ییلاقی تفت دارند. 

زمانی کفش و کلاه می‌کردند و برای فرار از گرما به روستا می‌رفتند. حالا به سبب بی‌آبی، تفاوت چندانی میان شهر و روستا نیست. روزگاری هر کس وارد تفت می‌شد از ده بالا، طزرجان، چشمه تامهر و دره گاهان آن می‌پرسید و از گردوی بردستان، از آلوچه و آلبالو و سیب گلاب و زرد آلوی ده‌بالا، از چشمه خنک و با صفای تامهر و منطقه دل انگیز دره گاهان با آبشار زیبایش سوال می‌کرد.
 طی دو دهۀ گذشته و بخصوص سال‌های اخیر، تفت روی خوش نمی‌بیند و جای آن طراوت را درختان پژمرده، قنات‌های خشکیده، چشمه‌های بی‌آب و درختان بی‌ثمر گرفته است. حالا تفت دیگر نه درخت دارد و نه نفس. همۀ این‌ها خبرهای دردناکی برای اهالی استان و گرمازدگان کویر است؛ چون وقتی در استان خشک یزد از ییلاق و آب و هوای مفرح می‌گفتند، بی‌اختیار ذهن به سوی تفت و روستاهای با صفایش پرواز می‌کرد. اکنون درختان تفت، یک به یک به زمین می‌افتند یا به زمینشان می‌زنند. چون آبی نیست تا سر پایشان نگه دارد. 
نمی‌توان کسی را هم در وضع به وجود آمده، مقصر دانست. متهم ردیف اول، اقتضای طبیعت است. خشکسالی همه کشور از جمله یزد تشنه را در بر گرفته و رمقی برای آن بر جا نمانده است. 

در روستایی مثل ده‌بالا آن‌قدر ویلا و بنا ساخته‌اند که نفس کشیدن را سخت می‌کند. اما حالا دیگر این ویلاها هم اعتبار گذشته را ندارد. وقتی آب نیست، ویلا چندان صفایی ندارد. این روزها وقتی قدم به این روستاها می‌گذاری، بی اختیار دلت می‌گیرد و ناراحت می‌شوی، آب که نباشد زندگی هم نیست. با وجود خشکسالی‌های مخرب و کم آبی، تفت همچنان تفت است و این روزها هنوز خیل مشتاقان طبیعت و گرمازدگان کویر در دامان طبیعت، سری به این منطقه می‌زنند.

این خبر را به اشتراک بگذارید