• شنبه 22 شهریور 1404
  • السَّبْت 20 ربیع الاول 1447
  • 2025 Sep 13
شنبه 22 شهریور 1404
کد مطلب : 262919
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/G5537
+
-

فرشته نجات معتادها

یک طلبه دهه شصتی از طریق رفاقت با معتادها باعث ترک آنها شده است

گزارش
فرشته نجات معتادها

لیلا شریف | روزنامه‌نگار 

  10سالی می‌شود معتادان شهر قزوین طعم یک رفاقت نجات‌بخش را چشیده‌اند. علی‌اصغر سهرابی، طلبه دهه شصتی است که پناه معتادان مشتاق به درمان شده و آوازه حمایت‌های نجات‌بخش او به شهرهای دیگر هم رسیده تا آنجا که بسیاری برای کمک به آنهایی که در چنگال اعتیاد اسیر شده‌اند، مسیرشان به خانه این شیخ محبوب کج می‌شود.
محبوبیت این طلبه جوان با انتخاب سخت اما مهمش در سال94 گره خورده است. درست زمانی که فعالیت فرهنگی سهرابی در مسجد معروف شهر قزوین به اوج رسیده بود، او به این آسایش پشت کرد و به محله‌ای رفت که قبل از او، روی خوش به هیچ روحانی‌ای نشان نداده بود و حتی درهای مسجد محله را برای جلوگیری از سرقت، قفل زده بودند.
نشست و برخاست او در کوی بهار، همان محله حاشیه‌نشین شهر قزوین به دریچه‌ای نجات‌بخش برای آسیب‌های اجتماعی‌ای همچون اعتیاد تبدیل شد و اکنون رفاقت این طلبه جوان با معتادها تا جایی پیش رفته که معتادها او را با شهرت «شیخ المعتادین» به هم معرفی می‌کنند.

رفتن به محله‌ای پر آسیب
سال1394همان نقطه شروعی بود که مسیری متفاوت برای علی‌اصغر سهرابی، طلبه جوان قزوینی رقم خورد. او چندسالی از فعالیتش در مسجد معروف قزوین می‌گذشت و در میان جمع 2هزار نفری نمازگزاران در حال انجام فعالیت‌های فرهنگی بود که یک شب تصمیم می‌گیرد راهش را در یک محله حاشیه‌ای و پر از آسیب‌های اجتماعی شهر ادامه بدهد:«اون سال‌ها هیچ روحانی‌ای، سمت محله کوی بهار نمی‌رفت، اونقدر وضع خراب بود که به‌خاطر دزدی‌هایی که می‌شد، در مسجد محله رو با جوشکاری کلا بستند تا کسی نتونه وارد مسجد بشه و دزدی کنه.» شنیدن ماجرای این محله فراموش شده، باعث شد تا این طلبه جوان تصمیم خود را بگیرد و به خانواده‌اش بگوید:«خب، من جایی کار می‌کنم که هر کسی می‌تونه جای من بیاد اما کمتر کسی حاضر میشه به اون محله بره و کار فرهنگی انجام‌بده.»

کسی حاضر نبود به من خانه بدهد
حالا همه اهالی محله کوی بهار روی کمک سهرابی حساب می‌کنند اما او خوب یادش است که روزهای اول با چه سختی‌هایی دست به یقه‌ شد:«‌ کسی به ما خونه نمی‌داد و حتی به من فحاشی می‌کردند اما من به‌خودم گفتم تا توی این محله نیام و باهاشون نشست و برخاست نکنم، نمیشه کار رو پیش ببرم.» با هر دردسری بود، سهرابی خانه‌ای در این محله اجاره کرد و خانواده‌اش را به کوی بهار آورد. او درهای مسجد را بعد از مدت‌ها گشود و کارش را با صف 2نفره نماز جماعت شروع کرد. تشکیل تیم فوتبال و برگزاری اردوهای کوهنوردی همان قدم اول برای جذب جوان‌ترهای محل بود و بعد نوبت به اردوهای رایگان زیارتی رسید تا میان اهالی محل و امام جماعت جدیدشان، رفاقتی شکل بگیرد.

شب‌نشینی‌های نجات‌بخش
امام جماعت کوی بهار، آهسته و پیوسته حرکت کرد تا نوبت به ریشه‌کن کردن مشکل اصلی محله یعنی اعتیاد و بیکاری برسد:«هر شب با خانواده‌ام به خونه یکی از اهالی برای شب‌نشینی می‌رفتیم. این کار باعث شد تا بتونم نقشه کاملی از وضعیت فقر، بیکاری، بیماری و اعتیاد اهالی محل به‌دست بیارم.» شیوه خاص سهرابی برای جمع‌آوری اطلاعات باعث شد معتادان محل شناسایی و شرایط برای کمک مهیا شود:«در ماجرای معتادان، اول اومدم با اون‌ها رفاقت کردم و الان رفاقتم با معتادها آوازه شهر شده و معتادها بین خودشون من رو با شهرت«شیخ المعتادین» صدا می‌زنن. الان هرکس در مورد اعتیاد مشکلی داره، سراغ من میاد، حتی از شهرهای دیگه هم برای حل مشکل یک معتاد به من زنگ می‌زنن.»

 
 عملیات نجات دندانپزشک معتاد
هر روز از این 10سال پر است از خاطرات تلخ و شیرین؛ درست مانند دندانپزشکی که در دام مواد‌مخدر صنعتی افتاد و بعد از مدتی تبدیل به یک معتاد متجاهر شد. بخت با این معتاد یار بود که علی‌اصغر سهرابی سر راه او قرار گرفت. او در مورد این معتاد روایت می‌کند:« یک معتاد داشتیم که قبلا دندانپزشک بود، این بنده خدا که از شاگردهای نمونه دانشگاه شهید بهشتی بود، به مواد‌مخدر صنعتی معتاد شد؛ تا جایی که خانواده و خونه رو ول کرد و کارتن‌خواب شد. این شخص با من رفیق شد و ترک کرد، بعد یه مدت سر خونه و زندگی‌اش برگشت، ما هم یک وامی گرفتیم و تونست دوباره مطب بزنه و زندگی جدیدی رو شروع کنه.» حالا کوی بهار به همت امام جماعت جوان، سر و سامان گرفته است و دیگر موادفروش‌ها جرأت ندارند، پایشان را در این محله بگذارند.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :