محمدجواد استادمیرزاتهرانی*
برای من که در میانه تجاوز صدام حسین به ایران عزیز به دنیا آمدهام، خاطرات محو و محدودی از آن دوران باقی مانده است؛ خاطراتی که بیشتر ریشه در روایتهای پدر و مادرم و عکسهای آن سالها دارد. اما آنچه در این ۱۲ روز (۲۳ خرداد تا 3تیر ۱۴۰۴) گذشت، برایم به تجربهای عینی، ملموس و عمیق بدل شد.در دل این روزها، فرصتی پیش آمد تا کتاب «چهره جنگ زنانه نیست» اثر سوتلانا الکسیویچ را مطالعه کنم.
در روزهایی که شهرهایمان در تیررس خیانت و تجاوز بود به یاد جملهای از همان کتاب افتادم: «زنان، جنگ را مثل مردان تعریف نمیکنند. آنها درباره مرگ صحبت نمیکنند، بلکه از نجات دادن و از زندگی حرف میزنند...» و من در همین روزها، در خبرها عکس و فیلم زنانی را دیدم که خود دیوار دفاعی شهرها شده بودند.
عکس زنی آتشنشان را دیدم که زنی دیگر را که احتمالا خانهاش ویران شده بود یا عزیزی را از دست داده بود، همراهی میکرد و دلداری میداد.
خانم مجری را دیدم که با وجود اصابت موشک به ساختمان شبکه خبر، شجاعانه به صحبتهایش ادامه داد؛ فقط برای آنکه روند اطلاعرسانی و بیان حقیقت قطع نشود که احتمالاً خیلی از ما آن صحنه را دیدهایم.
در همین ایام در نزدیکی خانهمان خانمها و دخترانی را میدیدم که از کوهنوردی برمیگشتند، خسته اما راضی و سربلند از اینکه فرصتی پیش آمده تا از روزمرگیها رها شوند. یا خانمی که وارد گلفروشی میشد تا برای تولد عزیزی گل سفارش دهد.
مردان و زنان ورزشکار دونده یا دوچرخهسواری را میدیدم که از هوای تمیز تهران لذت میبردند.
زنانی بیشمار را که در تجمعات حمایت از مام میهن حضوری فعال داشتند میدیدم، گاه با چندین فرزند. اینها تصویرهای کوچکی بودند از شجاعتی خاموش و بیسروصدا؛ شجاعتی که شاید در گزارشهای خبری گم شوند، اما در متن زندگی جاریاند.
این تجربه مشترک ما مردان ایرانی شد. همسرم، خواهرش، همسر برادرش، مادرانمان، خالههایمان، عمههایمان، مادربزرگانمان و همه زنان سرزمینم معنای واقعی مقاومت و پیروزی شدند: زندگی جاری است.
*عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی
به یاد چهره آرام و پنهان شهر
در همینه زمینه :