• یکشنبه 21 اردیبهشت 1404
  • الأحَد 13 ذی القعده 1446
  • 2025 May 11
یکشنبه 21 اردیبهشت 1404
کد مطلب : 254852
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/qjw07
+
-

یک برداشت بلند از بحران بلوغ

مینی‌سریال «نوجوانی» هشداری درباره تربیت نوجوانان در فرهنگی سمی است

گزارش
یک برداشت بلند از بحران بلوغ

لوسی مِنگِن/ گاردین-مترجم: ناصر احدی

در اواخر دهه1980، درامی 3قسمتی از مالکوم مک‌کی با عنوان «مرد تحت تعقیب» از بی‌بی‌سی2 پخش شد که در آن دنیس کویلی و بیل پترسون بازی می‌کردند، اما در مرکز داستان، مایکل فیتزجرالد در نقش بیلی، مردی که به جرم اعمال منافی عفت دستگیر شده و سپس متهم به قتل یک کودک می‌شود، اجرای خارق‌العاده‌ای داشت. قسمت اول، بازجویی او توسط یک کارآگاه (با بازی کویلی) را دنبال می‌کرد، قسمت دوم به محاکمه او می‌پرداخت و قسمت سوم به پیامدهای آن اختصاص داشت. این سریال، در آن زمان و هنوز هم، ویران‌کننده‌ترین و بی‌نقص‌ترین سریالی است که دیده‌ام؛ نزدیک‌ترین چیزی که به کمال تلویزیونی می‌توان تصور کرد.‌در طول سال‌ها، برخی آثار دیگر مدعی تاج‌وتخت این سبک بوده‌اند، اما هیچ‌کدام به اندازه‌ ‌سریال «نوجوانی» از جک تورن و استیون گراهام به آن نزدیک نشده‌اند؛ مینی‌سریال 4قسمتی شگفت‌انگیزی با موفقیت‌های فنی‌خیره‌کننده(هر قسمت در یک برداشت فیلمبرداری شده)بازی‌هایی درخور دریافت جایزه و فیلمنامه‌ای که هم طبیعی و باورپذیر است و هم عمیقا تأثیرگذار. «نوجوانی» تجربه‌ای عمیقا تکان‌دهنده و ویرانگر است.‌

به دنیای نوجوانانی وارد می‌شویم
داستان با یورش پلیس به خانه‌ خانواده جیمی میلر ۱۴ساله آغاز می‌شود. آنها او را به ظن قتل همکلاسی‌اش، کیتی، در شب قبل دستگیر می‌کنند. 2قسمت اول ما را در دنیای کلانتری، جزئیات رویه‌های قانونی و روند تشکیل پرونده علیه جیمی (با بازی اوون کوپر) غرق می‌کنند، درحالی‌که او منکر هرگونه دخالت در این قضیه می‌شود.
جیمی پدرش، ادی (با بازی استیون گراهام) را به‌عنوان بزرگسال همراه خود انتخاب می‌کند. در طول داستان که بازه‌ای ۱۳ماهه را دربرمی‌گیرد، شاهد تبدیل ناباوری این پدر به اندوهی غیرقابل توصیف خواهیم بود. گفتن اینکه جیمی کیتی را کشته، افشای داستان محسوب نمی‌شود؛ شواهد غیرقابل انکار خیلی زود به ما داده می‌شود. دغدغه‌ این درام «چرایی» ماجراست. ما به دنیای نوجوانانی وارد می‌شویم که بیشتر در فضای مجازی زندگی می‌کنند و بزرگسالان، هرقدر هم که فکر کنند می‌فهمند، در درک یا نظارت واقعی بر آن ناتوانند. بازپرس پرونده، لوک بسکوم (با بازی فوق‌العاده اشلی والترز به‌ویژه در نمایش تلخی ذاتی شغلی که شاید عدالت را برقرار کند، اما هرگز نمی‌تواند کودکی مرده را به خانواده‌اش بازگرداند)، تازه زمانی شروع به درک انگیزه‌ احتمالی می‌کند که پسر نوجوان خودش ایموجی‌هایی را که کیتی زیر برخی پست‌های اینستاگرامی جیمی گذاشته بود، برایش ترجمه می‌کند. دنیای فرهنگ «اینسل» (incel) )پیام‌هایی که میان پسران و مردان جوان درباره‌ آنچه حق دارند از دختران و زنان انتظار داشته باشند یا از آنها بگیرند، رد و بدل می‌شود- زنده و ملموس می‌شود. نام اندرو تیت (کیک‌بوکسور حرفه‌ای سابق آمریکایی بریتانیایی که مروج نوعی سبک زندگی بسیار مردانه و و زن‌ستیزانه است) توسط بزرگسالان به زبان آورده می‌شود، وقتی سعی دارند بفهمند چه چیزی در حال وقوع است، اما بچه‌ها اهمیتی به آن نمی‌دهند چون این فرهنگ مثل آب و هوایی است که در آن تنفس می‌کنند.‌

شگفت‌انگیزترین قسمت
شگفت‌انگیزترین قسمت، از میان این 4قسمت خیره‌کننده، قسمت ماقبل آخر است که تقریبا به‌طور کامل به جلسه‌ای میان جیمی و یک روانشناس کودک به نام برایونی (با بازی ارین دوهرتی) اختصاص دارد؛ کسی که برای ارزیابی مستقل پیش از دادگاه اعزام شده. خونسردی و هوش سریع و خاص دوهرتی، اینجا به‌خوبی به‌کار آمده؛ او با هدایت‌های ظریف و گاهی فشارهای ناگهانی، پسر را قدم‌به‌قدم به‌سوی حقیقت‌هایی که نمی‌خواهد بپذیرد و بیان عقایدی که خودش هم کاملا بر آنها واقف نیست می‌کشاند. در این نقطه، وقتی جیمی رودررو با زنی قرار می‌گیرد که به‌وضوح یکی از بهترین بازیگران نسل خودش است، باید مکث کنیم و یادآور شویم که این نخستین نقش اوون کوپر ۱۵ساله‌ است؛ نقشی که او با فرستادن یک ویدئوی تست به مسئول انتخاب بازیگر،
شاهین بیگ، به‌دست آورد. شاهین بیگ از ۵۰۰پسر برای این نقش تست گرفته بود. بازی درخشان کوپر به ما اجازه می‌دهد پسر نوجوانی را ببینیم که یا اکنون یک زن‌ستیز افراطی است یا ممکن است به چنین فردی تبدیل شود. اینکه او بدون هیچ تجربه‌ قبلی این نقش را ایفا کرده، گواهی است بر استعداد ذاتی و فضای خلاقانه‌ای که احتمالا تمام مراحل فیلمبرداری را دربرگرفته است. اگر قسمت آخر که بر تلاش‌های ناامیدانه‌ خانواده برای حفظ پیوندشان تمرکز دارد، اندکی ضعیف‌تر به‌نظر می‌رسد، تنها به‌خاطر سطح بالای قسمت‌های قبلی است. این قسمت، از ارائه‌ راه‌حل‌های آسان سر باز می‌زند (نه والدینی آزارگر، نه رازهای تاریک خانوادگی) و هیچ توضیح روشنی درباره اینکه چرا یک پسر دست به قتل می‌زند و دیگری نه، ارائه نمی‌دهد؛ و همین آن را شجاعانه و واقعی می‌سازد. «نوجوانی» از ما می‌پرسد که چگونه چه چیزهایی را به پسران آموزش می‌دهیم و چطور از آنها انتظار داریم در جهانی که هر روز سمی‌تر و غیرقابل‌تحمل‌تر می‌شود، راه خود را بیابند؛ آن‌‌هم وقتی برداشت ما از مردانگی همچنان به این ایده وابسته است که پسران و مردان باید این راه را تنها بپیمایند. این سریال قربانی را به‌اندازه‌ای در صحنه نگه می‌دارد که پرسش تلخ دیگری نیز در ذهن‌مان باقی بماند: چند دختر و زن دیگر باید بمیرند تا ما بتوانیم راه‌حلی پیدا کنیم؟‌


«نوجوانی» از ما می‌پرسد که چگونه چه چیزهایی را به پسران آموزش می‌دهیم و چطور از آنها انتظار داریم در جهانی که هر روز سمی‌تر و غیرقابل‌تحمل‌تر می‌شود، راه خود را بیابند؛ آن‌‌هم وقتی برداشت ما از مردانگی همچنان به این ایده وابسته است که پسران و مردان باید این راه را تنها بپیمایند



 

این خبر را به اشتراک بگذارید