
قراولان سرخهحصار
یک روز در کنار محیطبانان حیاتوحش که مهربانند و سختکوش

رابعه تیموری- روزنامه نگار
از همان نقطهای که یالهای گردنه قره چشمه به قله سهپا متصل میشود، محدوده مسئولیت آنها آغاز میشود؛ محدودهای وسیع و کوهستانی که در پناه کوه و کمرهای کوتاه و بلندش، گلههای گرگ، شغال، قوچ و روباه آسوده و بیهوا مشغول گشتوگذارند و اگر ناغافل سروکله شکارچیان پیدا شود، حتما به کمک آنها نیاز پیدا میکنند. رضا محمدجعفری و محمود شاهمرادی برای حفاظت از جان این موجودات زبانبسته روزها و شبهای سرد و گرم بسیاری را در کوه و دشت سر کردهاند و در رویارویی با شکارچیان متخلف جانشان را به خطر انداختهاند.
خودروی پیکاپ اسلحه کلاشنیکف
پاسگاه محیطبانان سرخهحصار روی یکی از مرتفعترین تپههای جاده پر پیچ و واپیچ ده ترکمن جاخوش کرده است. پیمودن مسیر طولانی و ناهموار این پاسگاه تا گردنه قرهچشمه فقط از خودروی پیکاپ قدیمی پاسگاه برمیآید که سالها همدم «رضا محمدجعفری» در کوه و درههای منطقه سرخهحصار بوده است. محمود شاهمرادی که کلاشنیکف روی دوشش هیبتی ایلیاتی به او بخشیده، سوار بر رخش آهنی تیزپایش جلوتر از پیکاپ حرکت میکند. در و دروازه منطقه حفاظتشده سرخه حصار به راهبندی زنجیری خلاصه میشود که در ورودی منطقه نصب شده است.
میشهای از گله جدا افتاده
چند سارگپه و شاهین به آسودگی در آسمان صاف و آبی سرخه حصار میچرخند. دور تا دور درههای سنگی آغاج دره و رزک را قلههای کوههای بابا علی و تخت تالق و سهپا در میان گرفتهاند و در دامنه کوهها رمههای میش و آهو در حال جستوخیزند. با دیدن آنها محمدجعفری با دوربینش بهدنبال تک و توک
کل و میشها و برهآهوهایی میگردد که از گله جدا افتادهاند. فصل زایش میشها نزدیک است و گرگ و شغالهای گرسنه در کمین میشهای سنگینباری هستند که تک و تنها پشت تپههای گردنه قره چشمه پناه گرفتهاند تا بارشان را به سلامت زمین بگذارند. شاه مرادی سراغ گوشهوکنار تختهسنگهایی میرود که از چشمهای تیزبین دوربین پنهان میمانند.
مدیران بیل به دست
وقتی به چشمه خداداد میرسند، محیطبانان کارکشته که مسئولان پاسگاه محیطبانی سرخه حصار هم هستند، عناوین مدیریتی و سابقههای 15و 25ساله خود را کنار میگذارند و بیل بهدست میگیرند تا آبشخوری را که خودشان برای حیوانات تشنه ساختهاند، پاکیزه کنند. آب پاکیزه چشمه که در بستر آبشخور روان میشود، سرو کله میشهای تشنه هم پیدا میشود. هرم خاکستر آتشی که در نزدیکی آبشخور روشن شده، محیطبانان کهنه کار را به جستوجوی گردشگر یا شکارچیای وا می دارد که وارد قلمروی حیوانات شده و شاید قصد آسیب رساندن به آنها را داشته باشد.
صیادانی که صید شدند
درختان کهنسالی که در دامنه کوههای تخت تالق و در انجیرک قد کشیدهاند، قد و بالا و برگ و باری به هم زدهاند و فضای پشت خود را محصور کردهاند. شاهمرادی لابهلای همین درختان چند شکارچی غیرمجاز را به دام انداخته است. او تعریف میکند: «یک روز در حال گشتزنی بودم که برهمیشی وحشی هراسان و وحشتزده به طرفم آمد. از حالش متوجه شدم خطری او را تهدید میکند و بهدنبالش به راه افتادم. او من را به پشت درختانی برد که
4 شکارچی مشغول سلاخی مادر برهمیش بودند. وانمود کردم که با شکارچیان کنار میآیم تا از دستشان نجات پیدا کنم، ولی وقتی خلاص شدم درخواست نیروی کمکی کردم و آنها را در کمینگاهشان به دام انداختیم.»