
هزارتوی نفرت
درباره نمایش «بازی استریندبرگ» که این روزها روی صحنه است

محمدمسعود احدی؛ روزنامهنگار
نمایشنامه «بازی استریندبرگ» نوشته «فریدریش دورنمات»، اقتباسی مدرن از نمایشنامه «رقص مرگ» اثر «آگوست استریندبرگ» است که ساختار فرسوده و تنشزای یک زندگی زناشویی ناموفق را با دقتی موشکافانه به تصویر میکشد.
این نمایشنامه که یکی از افراطیترین درامها درباره زندگی مشترک شناخته میشود، با بهرهگیری از زبان طنز تلخ و دیالوگهای گزنده، داستان رابطه زن و شوهری را روایت میکند که حالا به یک نبرد روانی تبدیل شده است. با ورود یک خویشاوند قدیمی به خانه، دشمنی آمیخته به خشونت و تحقیر میان این زوج، به شکل افسارگسیختهای اوج میگیرد و تبدیل به جنگی تمام عیار میشود.
آنچه «بازی استریندبرگ» را متمایز میکند، رویکرد بیپرده آن نسبت به زوال عاطفی و روانی است؛ جایی که نه خبری از مصالحه است و نه امیدی به رستگاری. این نمایش، با فضای بستهاش، استعارهای از زندان یک ازدواج ناموفق است. این انزوا، حس مرگ تدریجی را پررنگ میکند و تماشاگر را وامیدارد تا میان خنده و وحشت، معنای واقعی همزیستی را بازاندیشی کند. ساختار دایرهای و پوچگرایانه دیالوگها و کشمکشهای میان زوجین بارها تکرار میشود؛ گویی این دو محکومند تا به ابد در چرخهای
فرسایشی زندگی کنند.
روانشناسی عمیق شخصیتها در این اثر، با نگاهی تیره اما دقیق، مکانیسمهای دفاعی، سلطهگری، تحقیر و وابستگی بیمارگونه را کالبدشکافی میکند و به تماشاگر نشان میدهد که هیچکدام از شخصیتها قربانی یا قهرمان کامل نیستند؛ بلکه همه در فساد رابطه شریکند. مرگ در این نمایش فقط پایانی فیزیکی نیست، بلکه استعارهای است از پوسیدگی درونی، نبود معنا و مردگی روح در یک همزیستی تحمیلی.
«بازی استریندبرگ» نمایشی است که با نگاهی بیرحمانه و بیتعارف به ماهیت روابط انسانی، تنهایی و نبردهای قدرت میپردازد. این اثر نهتنها از لحاظ روانشناختی پیچیده و تأثیرگذار است، بلکه از نظر فرم نیز پیشرو محسوب میشود. دورنمات در این نمایش، پرده از چهرهای میکشد که بسیاری ترجیح میدهند انکارش کنند: مرگی که میتواند زیر پوست زندگی جریان داشته باشد.
«بازی استریندبرگ» که بهدلیل ساختار منحصر به فرد و محتوای چالشبرانگیزش همواره مورد توجه کارگردانان و مخاطبان تئاتر سراسر جهان بوده است، این روزها با ترجمه حمید سمندریان و کارگردانی محمدرضا مالکی در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است.
کارگردان اثر در 30 سالگی فعالیت هنریاش، آن را به استادان خود، مصطفی اسکویی و حمید سمندریان تقدیم کرده و آن را ادای دینی به نسل پیشین
تئاتر میداند.