خانهای روی آب
سینما در گذر سالها چه تصویری از مشکلات مسکن به نمایش گذاشته است؟
سعید مروتی
خانه حیاطدار با اتاقها و مستأجران فراوان، آشناترین تصویر سینمای ایران از مسکن ایرانیها در این سرزمین است. از فیلمهای فارسی دهههای 40 و 50 گرفته تا «مهمان مامان» (داریوش مهرجویی 1382) و نمونههای متأخر فیلمفارسی مثل «خالتور» (آرش معیریان 1396) در شکلهای مختلف بارها تکرار شده است. مسئله مسکن و جامعه ایران اما نمودهای دیگری هم جز این خانههای قمرخانمی در سینما داشته است. مسکن به عنوان کالای سرمایهای برای ایرانیان، خانه به عنوان پناهگاه و آخرین امید خانواده و معضل اجارهنشینی روابط میان مؤجر و مستأجر به شکلهای مختلف دستمایه فیلمسازان قرار گرفته است. خانهای که گاهی باری تمثیلی داشته و به مثابه نمادی از جامعه در نظر گرفته شده و مسکنی که تملک بر آن آرزوی برآورده نشده بسیاری بوده است.
خانه قمرخانم
اصطلاح خانه قمرخانم که سالهای طولانی است میان مردم جا افتاده از سریال و فیلمی به همین نام آمده است. در سریال «خانه قمرخانم» پروین ملکوتی در نقش قمرخانم، صاحبخانه بداخلاق و سختگیری ظاهر میشد و کل ماجراها هم بر اساس آنچه میان او و مستأجران پرتعدادش میگذشت، رقم میخورد. براساس این سریال، بهمن فرمانآرا فیلمی ساخت که اکران موفقی را تجربه نکرد. در فیلم وقتی تعدادی از مستأجرها متوجه میشوند خانه سند رسمی ندارد، تصمیم میگیرند آنجا را تصاحب کنند که البته در نهایت موفق نمیشوند.
خانه به مثابه جامعه
در دهه 50 هنوز خانههای بازمانده از دوران قاجار در تهران زیاد بود که اغلب شبیه خانه قمرخانم بودند؛ خانههایی با حیاط بزرگ و حوضی در وسط حیاط که در اطراف هم اتاقهای زیادی به چشم میخورد. هر اتاق هم به یک مستأجر اجاره داده میشد. در فیلم «گوزنها» (مسعود کیمیایی 1354) جایی که «سید» (بهروز وثوقی) در آن زندگی میکند یکی از همین خانههاست؛ خانهای با مستأجران فراوان که کیمیایی در همان لحظات گذرا به آنها فردیت و شناسنامه میبخشد. اغلب مستأجران مفلوک گوزنها کرایه خانهشان چندماه است عقب افتاده. از سید و فاطی (نصرت پرتوی) گرفته تا کاظم (جهانگیر فروهر)، زینب (پروین سلیمانی)، مرتضی (محمد ورشوچی)، محمد(پرویز فنیزاده)، علی (امرالله صابری) و بقیه ساکنان خانه از فشار اصغرآقا (عنایت بخشی) صاحبخانه مستبدشان به تنگ آمدهاند؛ صاحبخانهای که حتی از اجاره دادن یکی از اتاقهایش به مردی گلهدار (اسماعیل شیرازی) ابایی ندارد و در پاسخ به اعتراض مستأجران میگوید کرایهای که بایت گوسفندان داده میشود از اجاره آنها بیشتر است. گوزنها سال 53 ساخته شده. در دوران اوج اختناق و روزگاری که تقریبا همه گروههای مبارز سرکوب شده بودند. خانه در گوزنها، جامعهای است که ساکنانش ( مستأجران بینوا) زیر فشار خردکننده حاکم ظالم (صاحبخانه) قرار گرفتهاند. ایستادن در برابر ظلم (کاری که سید تحت تأثیر حرفهای قدرت انجام میدهد) گرچه با همراهی تودهها همراه است (مستأجران بر سر صاحبخانه میریزند) ولی در نهایت غم نان مانع از تداوم مبارزه و همراهی تودهها میشود (همه صاحبخانه را رها میکنند و به دنبال گوشت نذری میروند). زمان ساخت گوزنها هنوز جامعه آماده انقلاب نبود و ساکنان خانه چارهای جز کنار آمدن با صاحبخانه زورگو نداشتند.
شکست طبقه متوسط
در فیلم «خانه خراب» (نصرت کریمی 1354) نوروزخان که کارمند دولت است و در خانه بزرگ و قدیمیاش زندگی میکند وقتی با اصرار فرزندانش خانه را میفروشد تا قطعهزمینی بخرد و آپارتمانسازی کند، بیچاره میشود. با مجموعهای از بدبیاریها و گرفتاریها در نهایت پروژه ساخت آپارتمان نیمهکاره میماند.
نوروزخان که از دست طلبکارها به ستوه آمده، آپارتمانها را به قیمتی پایین میفروشد و خانه قدیمی خودش را به بهایی بالاتر میخرد. اولین دورانی است که سیاستهای غلط حکومت باعث شده افزایش نجومی درآمدهای نفتی در نهایت به تورم بالا منجر شود. کارمند معمولی فیلم خانه خراب هم نمیتواند آپارتمانسازی کند و در نهایت ساختمان نیمهکاره را با ضرر واگذار میکند.
ساخت خانه برای محرومان
«خانه آقای حقدوست» (محمود سمیعی 1360) اولین فیلم سینمای پس از انقلاب است که موضوع مسکن در آن محوریت دارد. این فیلم سیاه و سفید صامت که ادای دین آشکاری است به کمدیهای اولیه چاپلین، تصویری اسنادی از مسئله مسکن در سالهای اولیه پیروزی انقلاب به دست میدهد. آقای حقدوست مرد تنها و آوارهای است که در کلبهای چوبی زندگی میکند. مواجهه آقای حقدوست با مأموران شهرداری که خانههای غیرمجاز را تخریب میکنند باعث میشود او هر بار در یک نقطه خانهای بنا کند. در نهایت حقدوست با بانکی مواجه میشود که در آن مردم در حال کمک مالی برای تهیه مسکن برای مستضعفین هستند. حقدوست هم کل داراییاش را در این حساب میریزد و بعد به کمک افرادی میشتابد که برای محرومین مسکن میسازند. حقدوست در نهایت به آرزویش میرسد و صاحب مسکن میشود ولی خانهاش را به خانوادهای فقیر میدهد. تصویری که فیلم خانه آقای حقدوست از مسئله مسکن به دست میدهد منطبق با حال و هوای سالهای اول پیروزی انقلاب، آرمانی است. آرمان صاحب مسکن شدن مستضعفین و مسئله هجوم مردم فقیر و بیخانمان به شهر و حاشیههایش که یکی از مهمترین مسائل آن سالها بود، در این فیلم صامت نمایان است. راهحل قهرمان- فیلمساز هم در نهایت آرمانی است و از روحیه از خودگذشتگی و فداکاری آن سالها حکایت دارد.
ویرانی پس از پرداخت قسط آخر
«مدار بسته» (رحمان رضایی 1365) بهعنوان یکی از معدود فیلمهای تلخ اجتماعی نیمه اول دهه60، مسئله مسکن را به مثابه معضلی که نسلهای مختلف را درگیر خود کرده ،بررسی میکند. همت دادخواه (جعفر والی) بلیت فروش شرکت واحد، وقتی با حکم تخلیه خانهاش مواجه میشود و اثاثیهاش را به کوچه میریزند بهسختی وامی میگیرد و خانهای قدیمی را میخرد. سالها میگذرد و همت همچنان در حال پرداخت قسط خانه است و برای این کار باید چند شیفت کار کند. فرزندان همت بزرگ میشوند و نوبت به پرداخت قسط آخر که میرسد همت متوجه میشود خانه در آستانه ویرانی است. همت میمیرد و پسرش ترجیح میدهد از شهر برود. مدار بسته همانطور که از نامش برمیآید مسئله مسکن در کلانشهرها را برای افشار ضعیف جامعه بهعنوان معضلی که هیچوقت تمام نمیشود مطرح میکند و از دور تسلسلی میگوید که از پدر به پسر منتقل میشود و پسر برای آنکه به سرنوشت پدر دچار نشود گزینه خروج از شهر، بهعنوان مرکز بحران را انتخاب میکند.
بهترین فیلم سینمای ایران درباره مسکن
کمدی راحت، سرراست و خوشساخت داریوش مهرجویی پس از گذشت بیش از 30سال از زمان ساختش همچنان بهترین فیلمی است که در سینمای ایران درباره مسکن ساخته شده است. در «اجارهنشینها» (داریوش مهرجویی 1366) لحن کمدی به فیلمساز اجازه میدهد در دورانی که مسیر ساخت آثار انتقادی چندان هموار نبود درباره یک موضوع اجتماعی روز فیلم بسازد. خانهای که صاحبش در خارج از کشور بهسر میبرد و مباشر صاحبخانه میکوشد با مشاوره و همکاری یک مشاور املاک، مستأجران را آن بیرون و خانه را تصاحب کند؛ آپارتمانی که در آن نمایندگان اقشار مختلف جامعه حضور دارند. اجارهنشینها جدای از کنایهها و نکات فرامتنیاش، در بررسی موضوعش (معضل اجارهنشینی) موفق است. یک کمدی ایرانی که با عباسآقا سوپرگوشت (عزتالله انتظامی) مادر (حمیده خیرآبادی)، مهندس جوان (رضا رویگری)، قندی (اکبر عبدی)، آقا و خانم توسلی (ایرج راد و منیژه سلیمی)، سالک (پارتا یاران) و آقای سعدی (حسین سرشار) داستان ساختمان پرایرادی را روایت میکند که در هر طبقهاش نمایندهای از یک طبقه اجتماعی ساکن شده. رقابت دو بنگاهی (منوچهر حامدی و سیاوش طهمورث) برای تصاحب خانه، اختلاف میان مستأجران و بعد وحدتشان برای بازسازیخانه و ویرانی انتهایی، چنان همگون و یکدست از کار درآمده که هنوز هم فیلم نمونه مثالزدنی کمدی اجتماعی در سینمای ایران است. در دهه60موضوع مسکن و اجارهنشینی دستمایه آثار زیادی بود که در میان تمام آنها اجارهنشینهای مهرجویی با فاصلهای قابلتوجه، همچنان تماشایی و درخشان است.
از جنس کمدیهای نئورئالیستی
«زیر بامهای شهر» (اصغر هاشمی 1368) دیگر فیلم قابلتأمل سینمای ایران با محوریت معضل مسکن، از جنس کمدیهای نئورئالیستی سینمای ایتالیاست؛ فیلمی که وامدار فیلمنامه جیرانی و پرداخت ساده و روان اصغر هاشمی و درک درست از کمدی موقعیت است. اسد (ایرج طهماسب) و شهره (عاطفه رضوی) در آستانه ازدواج دنبال خانهای اجارهای هستند. خانهای که اجارهاش با شرایط مالی زوج جوان سازگار است در اختیار گلدوست (جمشید اسماعیلخانی) است که وضع مالی خوبی ندارد و حاضر هم نیست خانه را تخلیه کند. راه نهایی ساختن آلونکی در حاشیه شهر است ولی در انتها گفته میشود گل دوست و همسرش به زادگاهشان شیراز بازگشتهاند. مثل پایان اجارهنشینها که حکمی از دادگاه میرسید و ساکنان خانه ویران شده را خوشحال میکرد، در زیر بامهای شهر هم بازگشت به زادگاه و خروج از تهران جلوی پایان تلخ را گرفته است.
خانه از دست رفته
عباس (محمدرضا فروتن) و پدرش محمود (محسن قاضیمرادی) زیرپای طوبی (گلاب آدینه) نشستهاند تا برای حل مشکلات خانواده به فروش خانه رضایت بدهد. عباس فکر میکند با فروش خانه همه مشکلات خانواده حل میشود. با اینکه طوبی سند خانه را از دید شوهر و پسر پنهان کرده، آنها سند را مییابند و خانه را مخفیانه به معماری که کارش ساختوساز خانههای قدیمی است میفروشند. در سلسله وقایع تراژیکی که در 2پرده پایانی «زیرپوست شهر» (رخشان بنیاعتماد 1379) شاهدش هستیم موضوع از دست رفتن خانه مثل پتک برسر خانواده نگونبخت طوبی که هرکدام از فرزندانش بهنحوی گرفتار شدهاند، کوبیده میشود. موضوع زیرپوست شهر مسکن نیست ولی خانهای است که خانواده در آن زندگی میکنند و بعد از دست رفتنش، نقشی تأثیرگذار و مهم در فیلم ایفا میکند. رخشان بنیاعتماد در بهترین فیلم کارنامهاش از دست رفتن خانه را به مثابه از دست رفتن آخرین امید خانواده میبیند.