
شیخ مردمدار و سادهزیست

اهالی محله دهونک سالهای سال در کنار علامه علیاصغر کرباسچی، شیخ بزرگ و نگارنده کتاب توضیحالمسائل و مؤسس مدرسه علوی زندگی کردند و راه و سلوک سادهزیستی، مردمداری و... را از او آموختند. اهالی این شیخ عارف و زاهد را که در سلام کردن از آنها پیشی میگرفت، بعد از گذشت ۲۰ و اندی سال از فراقش، به خوبی بهخاطر دارند.مهرشاد کاظمی،
تهرانپژوه درباره مرحوم علامه کرباسچی میگوید: «علامه ارتباط تنگاتنگی با اهالی و کاسبان داشت. او هر روز صبح به بهانه خرید از منزل بیرون میآمد و از نزدیک جویای حال و احوال اهالی میشد. رفتار و منش ایشان به نوعی بود که اهالی اغلب برای انجام کارهایشان با او صلاح و مشورت میکردند و از او الگو میگرفتند.» بهگفته کاظمی پدر مرحوم علامه حدود سال ۳۲ شمسی ۲۰۰ متر زمین در دهونک میخرد و خودش آن را میسازد و در آن ساکن میشود. آن زمان مرحوم علامه در قم مشغول تحصیل بود. تابستانها که درس و بحث تعطیل میشد به تهران میآمد و پدر ایشان هم برای جوانهای ونک کلاس آموزش قرآن دایر میکرد. مرحوم علامه در دوران تحصیل علوم دینی در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ به تدوین رسالهای (توضیح المسائل) که توسط آیتالله بروجردی تأیید شد نیز پرداخت حضور تابستانه شیخ در تهران و اقامتش در باغ نوی ونک (محل فعلی خوابگاه دانشجویان دانشگاه الزهرا) فرصت دیدار با نوجوانان را برای او فراهم میساخت. در همین دیدارها، با آن تیزبینی خاص خود، دریافت که نوجوانان و جوانان و حتی بزرگترهایشان در خواندن و فهم بسیاری از متون دینی با موانعی روبهرو هستند. متن پیچیده و دشوار کتاب جامعالفروع و رساله عملیه آیتالله بروجردی، شاید نزدیکترین مثال در این میان بود که او متون آن را سادهسازی و روان کرد. مهرشاد کاظمی از روز درگذشت علامه در نهم مردادماه ۱۳۸۲ تعریف میکند: «سرتاسر حیاط خانه با پارچههای سفید پوشانده و در همین منزل غسل و کفن میشد. حزن و اندوه بسیاری محله را در برگرفته بود؛ اهالی، شیخ و همسایه مهربان و بزرگی را از دست داده بودند؛ یکی دیگر از اقدامات مهم علامه برای ده ونک، باسواد کردن دختران بود. او در سالهای ۳۷ و ۳۸ شمسی یک مدرسه دخترانه غیررسمی تشکیل داد. اهالی دهونک میخواستند دخترانشان را به دبستان آن زمان بفرستند، برای همین علامه در منزلش، مدرسهای برای آنها راهاندازی کرد. همسر مرحوم علامه هم برای دانشآموزان دختر کتاب دبستان را تدریس میکرد.»