
پنجرهای رو به مهاجرت

این روزها کتاب خوبی را دارم میخوانم، آنقدر خوب که قصد دارم بعدها سرفرصت ترجمهاش کنم. اسمش احتمالا یک چیزی با مضمون بعد از مهاجرت باشد. از ایلیا تروبانف پیش از این هم کتابی چاپ شده است. نکته اصلی درباره این کتاب و البته درباره نویسنده این است که هر دو تحت تأثیر مهاجرتند. یعنی کتاب با تکههای کوچک نوشتاری تاملات ژرف و دقیقی دارد بر روی این موضوع.
قضیه وقتی جالب میشود که بدانیم نویسنده کتاب هم خود مهاجر است و بخشهای مهم و تأثیرگذاری از زندگی او دستخوش تبعات و پیامدهای مهاجرت بوده است.
نگاه امروزی به این موضوع و طرح سوال در این باره؛ اینکه مهاجر کیست؟ کی در جامعه هدف جا میافتد؟ و آیا اصولا چنین جا افتادنی ممکن است؟
باتوجه به تشدید این پدیده در سالهای اخیر و مهاجرت عده زیادی از مردمان کشورهای جنگزده، قحطیدیده و تأثیر مشکلات شدید اقتصادی و اجتماعی بر کشورهای توسعه یافته چنین کتابهایی خواننده را دلخوش میکند که امکان برخورد منطقی و رفتار منصفانه با مهاجر و مهاجرت وجود دارد.
فکر میکنم این کتاب یکی از نمونههای موفق و از مصادیق روشن پرداخت ادبی به مسائل و دغدغههای انسانی است.
امیدوارم فعالیتهای ادبی در این عرصه و سایر حوزههایی از این دست به موفقیتی در این سطح دست یابند.