علیرضا محمودی
یکی از زشتیهای جشنواره فیلم فجر در اختتامیه، غیبت اغلب نامزدهاست. یکی از چالشهای اصلی کارگردان مراسم اختتامیه در دورههای مختلف جای خالی نامزدهایی است که به روشهای مختلف فهمیدهاند که در جشنواره جایزه به نامزد دیگری رسیده؛ استدلالی که باعث میشود نامزدهای برندهنشده خود را به مراسم اختتامیه نرسانند؛همان ضربالمثلی است که گویند محتویات دیگی که برای او نجوشد را مهم نمیداند. زندگی کاسبکارانه را میشود توجیه کرد، اما زندگی به روش طلبکارانه فاجعهای اخلاقی است. نرفتن به مراسمی که میدانیم در آن به میزانی که ما حق خود میدانیم به ما توجه نشده، فقط به این دلیل که ما خود را بهترین میدانیم، افشاکننده واقعیت درون ماست؛ واقعیتی که هیچ فیلمی نمیتواند پوشاننده
آن باشد.
در دهههای اول برگزاری جشنواره فیلم فجر اغلب نامزدها خود را به تالار وحدت میرساندند و سعیمیکردند حتی در حفظ ظاهر هم شده بزرگمنشی خود را بروز دهند. در برخی دورهها هم هنرمندان یک فیلم بهخاطر اعتراض به قوانین جشنواره بهرغم برندهشدن به اختتامیه نمیرفتند. چه آنحفظ ظاهرنمایشی و چه این نمایشخشم، مغتنم و واقعی بود. ادب و خشم اگر بیان شود مؤثرند و گرنه ترککردن صحنه با غر زیرلب و بیاننکردن ناراحتی به این دلیل که سینما کوچک است دلیل ندارد با همکاران برنده سرشاخ شد و چیزی به جهان اضافه نمیکند. زیباترین لحظه مراسم اسکار در کنار هم قرار گرفتن تصویر 5نامزد است که فقط یکی از آنها مجسمه را بهخانه میبرد.
این نهایت تصویری است از همدلی هنرمندان و رقابت هنری کسانی که اغلب فیلمهایشان را برای تجارت در استودیوهای هالیوود میسازند و ادعایی برای ساختن فیلمهایی با هدف منزهکردن جهان از پلشتی ندارند. در همین جشنواره فیلم فجر سالهایی را بهخاطر داریم که بهترین بازیگران تاریخ سینمای ایران برای برنده جوانی شورانگیز کف زدند و کارگردانان بزرگ جایزه گرفتن جوانها را در سالن انتظار تبریک گفتند. باعث تأسف است که نسلهای جدید هنرمندان سینمای ایران تصویری از خود برجایمیگذارند که هر تصوراخلاقمدار از پشت صحنه فیلمهایشان را پوچ میکند.
برای کسی دست نخواهم زد
غیبت نامزدهای جشنواره در اختتامیه بیاخلاقی رایج است
در همینه زمینه :