
نگاهی به فیلم رکسانا ساخته پرویز شهبازی
نفس عمیق در رختکن بازنده ها1

بهنود امینی
«رکسانا» ساخته پرویز شهبازی هفته گذشته بهعنوان یکی از فیلمهای سانس ویژه جشنواره فجر- تنها برای اهالی رسانه- به نمایش درآمد.
برخلاف یکی از پرتکرارترین جملههای تبلیغاتی فیلم که از شناخت بالای کارگردان«نفس عمیق» از جوانان «نسل زد» خبر میداد، رکسانا در دورترین فاصله نسبت به این نسل و آدمهایش قرار میگیرد؛ یسنا میرطهماسب که برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر جشنواره توکیو را دریافت کرده بود، در نقش جوانکی به نام فِرِد، بیشتر به نقدی سرزنشگرانه از سوی یک پدرِ سنتی و واپسگرا میماند تا حاصل همدلی و شناخت فیلمساز از مصائب و دغدغههای نسلی از جوانان این خاک که از قضا در چند سال اخیر نقش قابل توجهی در مملکت داشتهاند؛ فیلمساز فِرد را آسمانجلی بیهدف و بیتفکر ترسیم میکند که کوچکترین نشانهای از ذرهای تعقل(یا حتی احساسی عمیق و دیرپا) در
او نمیتوان یافت.
این شکل پرداخت کاراکتر اصلی فیلم، با بازی همیشه یکنواخت و بیاوج و فرود میرطهماسب همراه میشود تا پیش از رسیدن به حوادث داستان و پیچ و تابهای آن، تماشاگر ذرهای احساس سمپاتی با فِرِد نداشته باشد.
البته که شخصیتهای اصلی فیلم کالت و تأثیرگذار نفس عمیق هم انسانهایی عمیق و متفکر نبودند ولی شکل پرداخت این کاهلی و پرسهزنی آنها به هیچ وجه دافعهبرانگیز بهنظر نمیآمد.
با پیشروی داستان و شکلگیری ماکت نصفهونیمهای از یک عشق جوانانه (میان فرد و دختری به نام رکسانا) این احساس غریبگی بیشتر میشود؛ احساسات فرد چه در هنگامه شکلگیری (اصلا چه میشود که او اینچنین دلباخته دخترک میشود)، چه در بزنگاه بیان (به جز یک نمای فلو از پشت شیشههای شطرنجی که با دمدهترین رویکرد به ابراز احساسات میان این دو اشاره میکند) و چه حتی در بستر رابطه بهظاهر نزدیک با رفیق همجنس خود، قابل باور بهنظر نمیرسد؛ طبعا منظور این نیست که فرد بهعنوان یک جوان درونگرا و سرکوبشده (هم از سوی خانواده و هم جامعه) باید در تمام این لحظات احساسی، افشاگرانه و قابل پیشبینی عمل کند ولی این اندازه انتقال تمام نشانههای انسانی و سمپاتیک به پشت تصویر به بهانه پرداختن به نسلی پیچیده و مبهم، نتیجهای جز انزجار هرچه بیشتر تماشاگر (بهویژه سنوسالدارها!) از این جوانان و جهانشان ندارد.
رکسانا در لحن و منطق پیشروی قصه نیز بیاندازه سهلگیرانه و سبکسرانه عمل میکند؛ پیچ و تاب قصه (از دزدیدن کیف دخترک تا شکل پیدا کردن کیفقاپ و راهنماییهای سخاوتمندانه دزد برای یافتن کیف مفقودی!) با یک سادگی احمقانه پیش میرود؛ همه کاراکترهای فیلم، از مثبت و منفی، به شکلی باورنکردنی ضریب هوشی پایینی دارند و برای پیشبرد قصه لاغر فیلم (که گویا برای فیلمساز اهمیت چندانی نداشته در مقابل سودای بازسازی نفس عمیق نسل جدید) دست به هر عمل غیرمنطقی و کودکانهای میزنند.
این رویکرد سادهگیرانه فیلم و فیلمساز در لحظه دستدرازی مردی به دخترک ـ همگام با ایده ناظر فیلم یعنی قربانی شدن هم دختر و هم پسر توسط جامعه و شکل نمایش آن به اوج میرسد؛ صحنهای که حتی شکل اجرایش آن را به فیلمهای یک یا 2دهه گذشته شبیه میکند.
رکسانا به آن خفقانی که شاملو در مصاحبهای به آن اشاره کرده بود تا بعدها در عنوان فیلم نفس عمیق ظاهر شود 2، حتی نزدیک هم نمیشود و بیشتر به یک دورهمی از اعضای رختکن تیمی بازنده میماند .
رکسانا ساخته پرویز شهبازی هفته گذشته بهعنوان یکی از فیلمهای سانس ویژه جشنواره فجر- تنها برای اهالی رسانه- به نمایش درآمد.
برخلاف یکی از پرتکرارترین جملههای تبلیغاتی فیلم که از شناخت بالای کارگردان نفس عمیق از جوانان «نسل زد» خبر میداد، رکسانا در دورترین فاصله نسبت به این نسل و آدمهایش قرار میگیرد