• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 7 مرداد 1397
کد مطلب : 24831
+
-

خانه‌ام ابری‌ست

در این گزارش روایت رنج خانواده‌هایی را می‌خوانید که حتی قادر به فراهم کردن مایحتاج اولیه‌شان هم نیستند

در شهر
خانه‌ام ابری‌ست

فتانه احدی|  البرز - خبرنگار:

گوشه‌ای از احمدآباد ماهدشت در بافتی بیرون از شهر توقف کردیم. آنچه می‌دیدیم باورکردنی نبود. برای لحظاتی همه تن چشم شده بودیم. کپه‌های بسیار از ضایعات، اتاقی میانشان و سگ‌های ولگردی که به این سو و آن سو می‌دویدند. این صحنه خیره‌مان کرده بود. از میان تلی از آلودگی زنی پدیدار شد و به‌سویمان آمد. زنی میانسال که رنج و پیری را نقاب کرده بود. با خوش‌رویی از ما استقبال کرد. هنوز آنچه می‌دیدیم باورمان نمی‌شد.

از داخل اتاقک پیرمردی موسپید بیرون آمد و پسری جوان از سوی دیگر به ما پیوست. چشمانشان التماس یاری داشت. این خانواده زمانی سری داشتند و سامانی که ناگهان صاعقه‌ای بر زندگی‌شان خورد و روزگار برایشان تقدیری دیگر رقم زد. نداری نیست که اذیتشان می‌کند. بیکاری کمر همتشان را شکسته است. جایی زندگی می‌کنند که فرششان زمین و سقفشان آسمان است. 4 سال است این گونه زندگی کرده و صدایشان را کسی نشنیده است. چرا اینها دیده نمی‌شوند؟ چشمان بینای مردم شهر را چه چیزی پوشانده که نمی‌دانند کمی دورتر از خانواده‌ای در بیابان بیغوله کرده‌اند. چند خیابان دور‌تر از اینها خانواده‌ای دیگر با 3 فرزند خود از درد بی‌خانمانی همه زندگی خود را در بیابانی خارج از بافت شهری، در یک چهاردیواری ریخته‌اند و 2 ماه است در آنجا زندگی می‌کنند.


4 زمستان در بیابان سر کردیم

پسر جوان که همراه پدر و مادرش 4 سال است در کنار گاوداری و در بین ضایعات زندگی می‌کنند، درباره وضعیتشان می‌گوید: سال 63 پدرم یک قطعه زمین قولنامه‌ای در ماهدشت خرید. خانه‌ای کوچک در این زمین ساخت و روزگار می‌گذراندیم تا این‌که 4 سال پیش مردی پیدا شد و ادعای مالکیت زمین ما را کرد. با نفوذ و قدرتی که داشت توانست حکم بی‌خانمانی ما را امضا کند و این‌طور آواره شویم.
«جعفر فرج‌زاده» می‌افزاید: ما نیز شکایت کردیم و در شعبه 6 دادگاه دادگستری کرج پرونده داریم. همه جور اسناد و مدارک مبنی بر اثبات این‌که مالک این خانه هستیم داریم، اما نمی‌توانیم خانه خود را پس بگیریم. حتی در آخرین جلسه دادگاه رای نیز به نفع ما صادر شد، اما قدرت آن فرد از ما بیشتر است.
وی می‌افزاید: آن زمان نامزد بودم. برای زندگی‌ام چند وسیله خانه خریده بودم که آن را نیز در کامیون ریختند و بردند. زندگی‌ام تباه شد و اکنون زاغه‌نشین شده‌ایم.


دست یاری به سویمان دراز نشد

پیرمرد که در کنار پسرش ایستاده، می‌گوید: ما خانه‌مان را از مسئولان می‌خواهیم. سال‌هاست در این بیغوله زندگی می‌کنیم و کسی دست کمک به سویمان دراز نکرد. بدون آب، برق، بدون بهداشت، بدون سرویس بهداشتی و حمام در بین این همه ضایعات زندگی می‌کنیم.
«شعبان فرج‌زاده» می‌افزاید: ما یک پوشه سند و مدرک داریم که نشان می‌دهد آن خانه متعلق به خودمان است، اما ما را از آن‌جا بیرون انداخته‌اند و در بدترین وضعیت سال‌هاست به زندگی مشغولیم. زندگی که نه، فقط نفس می‌کشیم.
جایی برایمان نیست
زن که با چشمانی پر از التماس، از ما راه نجات می‌خواهد و برای رهایی به هر ریسمانی چنگ می‌زند، می‌گوید: از شما تقاضا داریم صدایمان را به گوش مسئولان برسانید. ما را از این وضعیت نجات دهید. 4 سال است در بدترین شرایط زندگی می‌کنیم.
«پری جاهد» ادامه می‌دهد: در این 4 سال که سقفی بالای سر ما نبوده هیچ کس سراغی از ما نگرفته. حتی کسی نیامده که بگوید در این‌جا چه می‌کنید. مگر می‌شود در استان به این بزرگی جایی برای ما نباشد و ما در بیابان زندگی بگذرانیم. از شما می‌خواهیم صدایمان را به گوش مسئولان برسانید.


2 ماه در چادر و دیواری زیر آفتاب

از این خانواده با همه مشکلاتشان جدا شدیم و راه را برای دیدار خانواده‌ای دیگر پیش گرفتیم. خانواده‌ای که 2 ماه است در یک چهاردیواری در خارج از بافت شهری بدون آب و برق و با 2 کودک و یک نوزاد شب و روز می‌گذرانند تا شاید کسی به دادشان برسد. وارد چهاردیواری بدون سقف شدیم. همه وسایل زندگی را روی هم ریخته‌اند، گوشه‌ای چادر زده‌اند و منتظرند این روزها به سر آید.
زن که در حال شیر دادن به نوزاد 2 ماهه‌اش است، می‌گوید: 2ماه است در این وضعیت زندگی می‌کنیم.
«زلیخا صادقی» می‌افزاید: مستاجر بودیم. همسرم شغلش را از دست داد و دیگر نتوانستیم کرایه خانه بدهیم. صاحبخانه نیز جوابمان کرد و از روی اجبار اینجا آمدیم.
وی می‌گوید: زندگی سختی داریم. 3 فرزند 5 و 3 ساله و 2 ماهه دارم. کیانا، آریان و آرتا روزهای خوبی را نمی‌گذرانند. کیانا چند روزی مریض شده است. باید دکتر ببریمش، اما پولش را نداریم.
زلیخا ادامه می‌دهد: سرویس بهداشتی و حمام نداریم. امیدواریم کسی بیاید و کمکمان کند. از مسئولان تقاضا داریم یاری‌مان دهند.

مرد جوان که رنجور از مشکلات است، می‌گوید: سال‌ها پیش آهنگری می‌کردم. شغلم را از دست دادم، به دستفروشی روی آوردم که کفاف زندگی را نمی‌داد. نتوانستم کرایه خانه را پرداخت کنم و این مسئله باعث شد صاحبخانه جوابمان کند.
«رحمان رحیمی» می‌افزاید: این زمین که اکنون یک چهاردیواری دارد متعلق به خودم است. اما نمی‌توانم خانه‌ای بسازم، چون پول ساخت را ندارم. از مسئولان می‌خواهم کمکم کنند تا بتوانم خانواده‌ام را از این وضعیت نجات دهم. بعد از دیدن وضعیت بد این افراد به سراغ اعضای شورای شهر ماهدشت رفتیم، که ابتدا از وجود این افراد اطلاعی نداشتند. در پرس‌وجوهای بعدی، اعضای شورای شهر ماهدشت به این نتیجه رسیدند به دلیل این‌که خانواده رحیمی در بافتی بیرون از بافت شهری می‌خواهند اسکان یابند اجازه ساخت داده نمی‌شود، چون نمی‌توانند خدماتی به آنها بدهند. برای خانواده فرج‌زاده نیز هنوز اقدامی نشده است. امیدواریم مسئولان استان با خواندن این گزارش حتما فکری اساسی برای مشکلات این مردم بکنند.


در انتظار چاره‌جویی و تدبیر مسئولان

گروهی به نام گروه جهادی امام حسن مجتبی(ع) با مسئولیت «محمد علمدار» که سال‌هاست به مردم محروم استان حتی استان‌های دیگر کمک‌رسانی می‌کنند، از وضعیت این خانواده‌ها اطلاع یافتند و به یاری‌شان شتافتند، اما این کمک‌ها کافی نیست و مسئولان نیز باید به داد این خانواده‌ها برسند. «محمد علمدار» درباره این دو خانواده می‌گوید: در بدترین شرایط خانواده فرج‌زاده را یافتیم.

در شرایط غیرطبیعی بین سگ‌ها، کنار دیوار گاوداری و در میان ضایعات که باورپذیر نبود. وی می‌گوید: به دلیل اتفاقاتی که در چند سال اخیر برایشان افتاده و خانه خود را از دست داده‌اند به ناچار در این منطقه زندگی و ضایعات مردم را جمع می‌کنند. از نظر بهداشت در وضعیت بدی به سر می‌برند. 4 سال در بدترین وضعیت در گرما و سرما زندگی کردند و هیچ کسی سراغی از آنها نگرفته است. وی می‌افزاید: هرچند به‌تازگی برایشان خانه‌ای اجاره کرده‌ایم، اما روزها را در این بیغوله می‌گذرانند.
مسئول گروه جهادی امام حسن مجتبی(ع) می‌گوید: با تحقیق میدانی‌ای که انجام دادیم متوجه شدیم مسئولان ماهدشت از حضور این افراد اطلاع دارند اما تاکنون در این چند سال هیچ اقدامی برایشان نکرده‌اند. باید حتما اقدامی اساسی برای ساماندهی این افراد انجام داد. وی در مورد خانواده رحیمی نیز می‌افزاید: این خانواده به دلیل داشتن 3 فرزند وضعیت مناسبی ندارند. در بافتی زندگی می‌کنند که مجوز ساخت ندارد و تکلیفشان مشخص نیست. سعی می‌کنیم در حد خورد و خوراک مایحتاجشان را فراهم کنیم، اما در حقیقت باید مسئولان به دادشان برسند و آنها را اسکان دهند.

این خبر را به اشتراک بگذارید