علیرضا محمودی
فیلمدیدن پشت هم در جشنواره در سینمای رسانه در بهترین شکل، از بدترین انواع فیلمدیدن است. این نوع مصرف پیدرپی فیلم را در چند سالن سینمای تهران تجربه کردهام و بعد از گذشت چند سال متوجه شدهام که به جای دیدن فیلمها فقط از آنها مطلع میشوم. اطلاعداشتن از یک فیلم با دیدن این تفاوت را دارد که به جای احساس و عواطف، درک و فهم مخاطب درگیر فیلم میشود. آن چیزی که فیلم را بهعنوان امکان بیان متمایز میکند، لوازمی است محسوس از صدا و تصویر که درون ما را به سمت تجربه بینظیری از رویدادی ملموس اما دور سوق میدهد. هر فیلمی با هر کیفیتی شایسته توجه کامل برای احساسی است که قصد انتقال آن را دارد.
تجربه من از دیدن فیلمهای ایرانی در جشنواره فیلم فجر اما بهگونهای اتفاق افتاد که دیگر تمایلی به تداوم آن ندارم.
برنامهریزان جشنواره مجبورند فیلمها را در یک سالن مسلسلوار پشت هم پخش کنند تا برنامه روزانه حداقل برای 3فیلم کامل شود. دیدن حدود ۳۰فیلم در مدت ۱۰روز، احساسات مخاطب را مخدوش و روان او را کرخت میکند. روزی چند ساعت در سالن نشستن و فیلمدیدن درنهایت یک کار اجباری برای تولید محتوای رسانهای است، اما برای دیدن و درگیرشدن با درون و بیرون فیلمها ما نیازمند ذهنی آزاد و احساسی مشتاق هستیم.
بعد از چند روز تکرار فیلمدیدن مداوم، خستگی و کوفتگی بر جا میگذارد که نتیجهاش بیراهگفتن به فیلمهاست؛ فیلمها با هدف تأثیر ساخته میشوند نه بهعنوان ابزار تنبیه.
همانطور که فیلمها برای دیدهشدن توسط سازندگان آماده میشوند، تماشای فیلمها هم نیازمند آمادگی است. با حوصله تمام و حال تباه حرص فیلمدیدن را باید کنار گذاشت. بعید است که برنامهریزان جشنواره امکان تصحیح گردنزنی فیلمها در جشنواره فیلم فجر را داشته باشند، اما میتوان با تجربه و تدبیر راهی برای کار رسانهای دیدن فیلمها در جشنواره پیدا کرد. نحوه فیلمدیدن اهالی رسانه در جشنواره آنچنان آنها را فرسوده میکند که نظراتشان درباره فیلمها به بیان خشم تبدیل میشود که قابل درک است. فقط فراموش نکنیم که آنچه از دست میرود، ارتباط ما با سینمای ایران است.
عجیب است که روش اجرای جشنواره به نقض غرض برگزاری جشنواره تبدیل شده.
نقض غرض
چگونه جشنواره فیلم فجر ارتباط ما را با سینمای ایران قطع میکند
در همینه زمینه :