علی رستگار
وقوع حوادث محیطزیستی مختلف در جهان در چند سال اخیر شدت گرفته و وضعیتی بحرانی پیدا کرده است؛ موقعیتی که لزوم توجه ویژه به این مهم را بیش از پیش میکند. در این میان نقش مدیوم جذاب سینما با روایتهایی اثرگذار بسیار کاربردی خواهد بود و فارغ از جذابیتهای سرگرمکننده سینمای حادثه و داستانهایی ملتهب، میتواند با تلنگری جدی به مخاطبان و مسئولان هم همراه باشد، اما قطعا منظور خروجی مثل فیلم «صنم» (شهره رحیمزاده) نیست که تنها حسن و امتیازش پرداختن به فاجعه زیستمحیطی آتشسوزی جنگل (تنگه) هایقر در فیروزآباد فارس است و در ساختار و اجرا با فاجعهای مواجهیم که در معادلسازی، دستکمی از تراژدی واقعی ندارد. اگرچه این فیلم در بخش ویژه و خارج از مسابقه جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و جایگزین «زمانی در ابدیت» شد، با کیفیت رؤیتشده، این اثر حتی شایسته حضور در بخش خارج از مسابقه هم نبود! «صنم» که همنام فیلمی از رفیع پیتز هم هست، با همه نیت خیر و ارزشمند و تلاش سازندگانش، تلهفیلمی برای شبکههای استانی است و فاصله زیادی با استانداردهای اثری سینمایی و قصهگو دارد. هدایتفیلم و مرتضی شایسته را با فیلمهای درخشانی چون «مادر»، «روز واقعه»، «کانی مانگا»، «روز باشکوه» و «ردپای گرگ» به یاد داریم، اما با این فیلم اگر موافق باشید، هدایتفیلم لطفا و فعلا تقدیم نکند!
در غیاب قصه پروپیمان
«افسانه سپهر» (عماد رحمانی و مهرداد محرابی) انیمیشن موفقی نیست. هرچند داوران واقعی و مخاطبان هدف فیلم، کودکان هستند و آنها بهترین و صالحترین گروه برای قضاوت محسوب میشوند، اگر اجازه طرح موضوع به ما بزرگسالان بیننده انیمیشن بدهید، بهعنوان مخاطبانی که 2، 3 انیمیشن سینمایی خوب ایرانی را هم دیدهایم، نمره چندان بالایی به «افسانه سپهر» ندهیم.
اگرچه رجوع به افسانهها و داستانهای کهن ایرانی مورد ادعای سازندگان برای تولید انیمیشن بهشدت توصیه میشود و نیکوست، به شکل عجیبی «افسانه سپهر» از این موضوع رنج میبرد و با خط قصه کلی یعنی جنگ سپهر به نمایندگی از قهرمانان با شیاطین و نیروی تاریکی، کاری از پیش نمیرود. همراهی پسرک و دوست بچهیوزپلنگش (بابو) در اینجا از نظر نمک، ماجراجویی و جذابیت به پای الگو یا دستکم نمونه متقدمش «بچه زرنگ» نمیرسد. نقطهقوت طراحی پسزمینه و بافت فیلم، با حرکت شبهاسلوموشن و رواننبودن کاراکترها خنثی میشود. صحبت از داستانهای کهن ایرانی است، اما در فضاسازی و طراحی کاراکترها، کپی از برخی فیلمها و انیمیشنهای هالیوودی به چشم میآید. سبقه بازیسازی سازندگان اینجا کارکرد مثبتی ندارد و در غیاب قصه پروپیمان انگار با مراحل مختلف یک بازی رایانهای طرفیم که سپهر و دوست یوزپلنگش مدام به مرحله بعد میروند. کاش حداقل پیرو همین مسیر بازی رایانهای، جذابیت و ماجراجویی کار هم بیش از اینها بود و چالشهای سر راه قهرمان بیشتر.
هدایتفیلم لطفا و فعلا تقدیم نکند
در همینه زمینه :