یار مهربان زندانیهای بیملاقاتی
درباره آنها که به معجزه کتاب در زندان و برای زندانی، اعتقاد دارند
سحر جعفریان عصر- روزنامه نگار
با کمی تفاوت، اینها نیز مانند بروکزهاتلن پیر که نقش او را جیمز ویتمور در فیلمسینمایی «رستگاری در شاوشنک» بازی کرده بود، سر و کارشان با کتاب، زندان و زندانیان محکوم به حبسهای معمول، با اعمال شاقه، مجرد، مطلق، مشروط و ابد است. همان اندازه که بروکر، کیفر محکومان زندان ایالتی شاوشنک را با رهایی در فراز و نشیب قصه کتابهایی که به گاریدستیاش انباشته میکرد و با آن به هر بند و سلول تنگ و نمور سرک میکشید، تخفیف میداد، نیکوکاران پویش «معجزه کتاب در بند» نیز به همان اندازه همت عالی دارند. فرقی نمیکند کدام کتاب به نشانی کدام زندان اهدا شود یا خستگی کدام زندانی از کشیدن چوبخطهای روزشمار آزادیاش در رود؛ مجلد دوستی شورانگیز الیزابت بنت و فیتز ویلیام که جین آستین در «غرور و تعصب» نوشته یا گریبانگیری گناه راسکولنیک جوان که فئودورداستایوفسکی در «جنایت و مکافات» شرح داده یا حتی عاقبت بهخیری اللا روبینشتاین در مواجهه با 40قانون مولانا و شمس که الیف شافاک در متن کتاب «ملت عشق» گنجاندهاست. کتابها اهدا میشوند تا میان همه «سلامتی»های معروف زندانیان ازجمله آنکه محسن دربندی (مهدی فتحی) برای آزادی امیرعلی (داریوش ارجمند) در فیلمسینمایی «اعتراض» گفت جاخوش کنند. آنها یار مهربان زندانیهای بیملاقاتی هستند، پس این گزارش را بخوانید به سر سلامتی کتاب و آزادی.
با مجید، سرهنگ بوئندیا و گابریلگارسیا در ابد
گرافیک و محتوای پوسترها متفاوت است؛ «معجزه کتاب در بند»، «کتاب در زندان معجزه میکند» و «اسارت با کتاب، آزادیست». با این حال، همگیشان پی یک هدف هستند و آن، همان است که نوشین، فروشنده یکی از فروشگاههای نامآشنای کتاب در مرکز شهر، میگوید: «با آگاهیای که کتاب بهشون میده، میتونن یه راه کمدستانداز رو بهسوی آزادی داشته باشن.» 4سال میشود که کنج فروشگاه، میز ویژه اهدای کتاب به زندان تدارک دیدهاند: «صدقه سر آدمای خیر و فرهیخته، هیچ روزی روی میز خالی نمونده و هر روز کتابایی بودن که اهدا شدن. بینشون حتی کتابای نفیس و قدیمی هم بوده و هست.» از کارتنهایی که با برند انتشاراتیهای مختلف، مهر و موم شده و گوشه میز، تلنبارند پیداست، پای فعالان چاپ و نشر هم در میان است. در فروشگاه پررفتوآمد دیگری که حدود یک سال است به پویشهایی با موضوع اهدای کتاب به زندان پیوسته، اتفاقهای خواندنیتر و شنیدنیتری وجود دارد که آقای مدیر فروشگاه دربارهشان چنین میگوید: «کتاب اهدایی صدسال تنهایی گابریلگارسیامارکز رسیده بود دست زندانیای که ابد داشت. آنقدر تحتتأثیر قصه قرار گرفته بود که دست به قلم شد و زندگیاش را نوشت. »
بیشتر رمان و داستان
ته همه نیکوکاریهایش طی عمر 12سالهای که تاکنون گذرانده، انداختن چند اسکناس مچاله وسط کاسه فرورفته هاردکیس (نوعی کیف مخصوص آلات موسیقی) نیمهباز خواننده خیابانی بوده، اما حالا و بعد از گشتوگذار شبانه در شبکههای مجازی که چشمش به تبلیغات «کتاب در زندان، خواندنیتر است» روشن شده، تصمیم گرفته تعدادی از کتابهای آبرودار کتابخانه شخصیاش را اهدا کند. محمدمهدی با نمره تلفنی که انتهای همان تبلیغات برای کسب آگاهیهای بیشتر ثبت شدهبود، تماس میگیرد: «میخوام چند جلد از کتابام رو به زندانیها اهدا کنم؛ راهنماییم میکنید لطفا» و پاسخگوی تماس تلفنی: «بیشتر به کتابهای عمومی نیاز داریم...احیانا کتابای اهدایی شما، آموزشی درس و کنکور که نیست؟» طبق اعلام نیاز مسئولان و مدیران حوزه اجتماعی و فرهنگی زندانها که از اوایل دهه 08 بر ساخت و تجهیز کتابخانه ندامتگاهها کوشیدهاند، کتابهای رمان و داستان، روانشناسی و انگیزشی، مذهبی و تاریخی ازجمله علاقهمندیها و اولویتهای خوانش زندانیان است.
یکی از زندانیان آرزو داشت قصهاش چاپ شود؛ برای همین دست بهکار شدیم و وسط یکی از رویدادهای اهدای کتاب، نیکوکاری را پیدا کردیم تا مجید را به آرزویش برساند. اول کتابش نوشته: حکمتان با خدا و آزادیتان از دنیا.