استعمار پیر، پس از قرنها خباثت مستأصل از اقتدار ایران
نشانههای آشکار استیصال انگلستان در برابر ایران
دکتر علیاکبر ولایتی
هفته گذشته اندیشکده پالیسی اکسچنج در لندن گزارشی از اتفاقات جهان پس از 7اکتبر2023 منتشر کرد و نتیجه گرفت که دولت بریتانیا باید به فشار حداکثری علیه ایران بپیوندد. در این گزارش بهگونهای جهتدار اشاره شده که طی سال گذشته ایران بازوهای قدرت خود را در منطقه از دست داده و میتوان به این کشور فشارهای بیشتری برای بازداشتنش از مواضع خود تحمیل کرد. در بخش دیگری از این گزارش به ائتلاف موهوم و ضعیفی اشاره میشود که کشورهایی مانند امارات، عربستان و آذربایجان باید علیه ایران تشکیل دهند! همانطور که مبرهن است پایههای استدلالی این گزارش و مؤلفههای موجود در آن آنقدر بیمبناست که نگارنده آن دلیل مشخصی برای ارائه آنها ندارد و مشوش بودن منطق آنها در حوزه بینالملل و شرایط امروز دنیا کاملا واضح و روشن است. بهطور مثال باکو چه قدرتی در منطقه دارد که تأثیری بر ایران داشته باشد؟ دولت ورشکسته انگلیس که در اروپا تیرش به سنگ خورده (اشاره به خروج از اتحادیه اروپا) و قدرت سدههای گذشته خود را ندارد بهدنبال راهی برای تأثیرگذار نشان دادن خویش است.
گذشته از آنکه این نوع موضعگیری کاملا سیاسی و در جهت اهداف امپریالیسم و استعمارگر از کار افتاده و کهن است، اما کاملا در جهت همسویی با تمایلات نتانیاهو و رژیم اشغالگر اوست.
اما دونالد ترامپ در همان هفته پستی را در شبکه اجتماعی متعلق بهخودش منتشر کرد که توسط رسانهها پوشش گستردهای یافت. ترامپ در این پست، نتانیاهو را حرامزادهای خطاب کرد که میخواهد آمریکا را به جنگ با ایران بکشاند و بهنظر میرسد که این واکنش در پی فشارهای پیدرپی نخستوزیر رژیم اشغالگر به آمریکا برای حمله به ایران بوده باشد که با چنین پاسخ رسانهای مواجه شده است.
به این ترتیب، اینگونه برداشت میشود که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر جلاد رژیم اشغالگر قدس پس از جنایتهای بیسابقه در غزه و لبنان و ناکامیهایی که در رسیدن به اهداف شیطانی خویش تجربه کرده و همچنان نتایجی که انتظار داشته از این جنایتهای جنگی بهدست نیاورده است در آخرین ناکامی خود از رئیسجمهور جدید ایالاتمتحده هم روی خوش و همراهی برای ادامه جنگافروزی در منطقه ندیده است و لذا دست به دامان انگلستان، بانی اصلی تاسیس رژیم صهیونیستی در قلب جهان اسلام (پس از شکست اهداف جنگهای صلیبی) شده تا شاید از آن طریق بتواند بخشی از شکستها و سرخوردگیهای خود را در داخل سرزمینهای اشغالی و سراسر دنیا کاهش دهد.
گرچه هنوز دولت انگلستان موضع رسمی خود را درمورد گزارش آن اندیشکده و درقبال روابط ایران و اروپا یا ایران و آمریکا اعلام نکرده، اما بهنظر میرسد این گزارش یک تلاش از روی استیصال و نوعی مغالطه براساس تحلیلهای ضعیف و استنادات بیپایه برای توجیه سیاستهای شکستخورده خود در منطقه است.
اما نکاتی که میتوان در اینباره مورد اشاره قرار داد.
علت وارونهگرایی بیسابقه انگلیسیها در تبلیغات اخیر که بهاصطلاح مبتنی بر تحقیقات (بیپایه) است، نشاندهنده یأس و عصبانیت آنها از اقدامات انقلابی و پیروزیهای بیسابقه و چشمگیر ایران در منطقه غرب آسیا و جبهه مقاومت بهخصوص پس از عملیات 7اکتبر (طوفانالاقصی) است.
تسخیر بیتالمقدس که از جنگهای صلیبی در مرحله نخست در سال 488 هجری قمری آغاز شده بود و بهمدت 202سال به درازا کشید و این طرح شکست خورد (اواسط قرن سیزدهم) مجددا با طرحی پیچیدهتر در قرن هجدهم (1730) با ابداع صهیونیسم توسط مسیحیان متعصب اوانجلیست مطرح شد و این سیر تکاملی شیطانی توسط انگلیس به انجام رسید. اما بعد از 167سال این بار با استفاده ابزاری از یهودیان طرحی را آغاز کردند که نخستین تجمع آنها در سال1897 در کنگره صهیونیسم در زوریخ سوئیس توسط تئودور هرتسل شکل گرفت و ادامه یافت. اقدامات مسیحیان پروتستان و در رأس همه این مجموعه دولت انگلیس برای تاسیس وطنی برای یهودیان آواره بود که مدعی بودند از چنگ دژخیمان هیتلر گریختهاند و مردمی مظلوم هستند و باید وطنی در قدس تاسیس کنند. از آن زمان تنها برههای که این روند با مشکلات بسیاری برای آنها روبهرو شده پس از انقلاب اسلامی است که براساس تدابیر و اقدامات مدبرانه حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) طی 45سالی که از انقلاب میگذرد تمامی توطئههای غربیها در این مورد خنثی شده است.
کارگردان این تئاتر نفرتانگیز انگلیس بود و به دروغ در دنیا تبلیغ کردند که 6میلیون یهودی توسط هیتلر کشته شدهاند، درحالیکه طی سالهای اخیر روژه گارودی، فیلسوف بزرگ فرانسوی معاصر بعد از تحقیقات زیاد اعلام کرد که تعداد کشتههای یهودی 300هزار نفر بودهاند. این مرد بزرگ که انسانی وارسته بود بعد از اعلام این واقعیت از طرف دولت فرانسه و با هوچیگریهای انگلیس محکوم به زندان و پرداخت جریمه شد.
نکته شگفتانگیز اینکه در آغاز جنگ صلیبی یک داستان که خیلی معروف و در طول تاریخ برجسته شد نامهای بود که ریچارد شیردل (فرمانده انگلیسی) برای پادشاه انگلستان چنین نوشته بود: در هیکل سلیمان بودیم، اما تا زانوی ما در خون مسلمانان بود. درحالیکه اصل فرمان آغاز حمله به بیتالمقدس و آغاز جنگهای صلیبی توسط پاپ اوربان دوم (رئیس مسیحیان کاتولیک) مستقر در فرانسه داده شده بود. مردم ایران و بهطور کلی جهان اسلام به مردمی که در اروپا و جنگهای صلیبی بودند، فرنگی میگفتند و این نشأت گرفته از کلمه فرانسوی (اهل فرانسه) است. پس میتوان به قرینه دریافت که بهاحتمال زیاد پشت صحنه اصلی این جنگها انگلیسیها بودند و فرانسویها با کندذهنیای که امروز نیز در سیاست خارجه دارند این خونریزی ضدانسانی را به نام خود در تاریخ به ثبت رساندند.
نخستینبار آنتونی جنکینسون در سال 970 هجری قمری بهعنوان فرستاده ملکه انگلیس به پایتخت صفویه، برای تسلیم پیام آن کشور به شاه طهماسب صفوی به قزوین وارد شد. شاه طهماسب او را نپذیرفت و گفت فردی که از جزیرهای که شغل مردمش ماهیگیری است، فرستاده شده لیاقت ندارد به حضور ما بیاید. وی به روسیه رفت و با ایوان چهارم (ایوان مخوف که حق بزرگی به گردن مردم روسیه دارد و مجموعه امیرنشینان روسیه را جمع کرد و حکومت وی جانشین حکومت تاتارهای تیموری شد) دیدار کرد و از او خواست پا در میانی کند تا بتواند با پادشاه ایران دیدار داشته باشد و سپس به قزوین برگشت و شاهطهماسب او را پذیرفت.
وی در خاطراتش مینویسد:
من (آنتونی جنکینسون)هنگامی که به سمت بارگاه شاه طهماسب میرفتم 2نفر طبق بزرگی را حمل میکردند که در آن خاک خشک بود و در جای پای من می ریختند که محل اقامت شاه نجس نشود.
شاه اسماعیل نخستین پادشاه صفوی در سال907 به سلطنت رسید و عظیمترین کاری که انجام داد این بود که بعد از 900سال ایران را یکپارچه کرد؛ درحالیکه تا قبل از وی 15کشور از بخشهای مختلف ایران با یکدیگر در جنگ و جدال بودند. مثالهای متعددی میتوان از همبستگی ایرانیان از لحاظ فرهنگی و اعتقادی نام برد که حکایت از زمینه مساعد برای جلوگیری از تجزیه و فروپاشی این کشور الهی دارد. در نقطه مقابل کشور عثمانی است که در جریان جنگ اول جهانی (1918-1914) به حدود 30کشور تجزیه شد و هیچگاه به دوران قبلی برنگشت و احتمال بازگشت در زمان معاصر نیز چیزی حدود صفر است. درحالیکه در سال1907 ایران به 3قسمت تقسیم شد؛ شمال آن توسط حکومت تزاری روس و جنوب آن توسط انگلستان اشغال شد و باریکهای در بین آن باقی ماند. در سال1915 یکسال پس از آغاز جنگ اول جهانی کل کشورمان به اشغال روسیه و انگلیس درآمد، ولی دولت ایران در تبعید در قصرشیرین (هممرز با عثمانی) به صدارت نظامالسلطنه مافی تشکیل شد. بزرگانی از بین مردم همانند مرحوم شهید سیدحسن مدرس از او حمایت میکردند و هیچ قطعهای از ایران جدا نشد و در سال1939 جنگ دوم جهانی آغاز شد و در سال1320 شمسی 3کشور روسیه، انگلیس و آمریکا کل ایران را اشغال کردند، ولی باز بعد از جنگ، ایران برجای ماند. تاریخیترین و افتخارآمیزترین برهه تاریخ ایران 8سال جنگ تحمیلی است که در آن معجزات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی بسیاری رخ داد و ایرانیان شکوهی به عظمت تاریخ در همبستگی، وحدت و ایثار به نمایش گذاشتند و ایران اسلامی را حفظ کردند.
مسئله دیگر بررسی تاریخی نحوه روابط ایران و انگلستان است که سابقه اشغالگری و استعمار این کشور را بیشتر آشکار میسازد. بهتر است مروری بر تاریخ روابط ایران و انگلستان و دخالتها و خیانتهای این استعمارگر کهن داشته باشیم.
از ابتدای سلسله قاجار، بعد از ورود سر جان ملکم، عامل حیلهگر و موذی انگلیسی و نفوذ آن به دستگاه سلطنت کریمخان زند در شیراز و برقراری رابطه محرمانه ملکم با حاج ابراهیم خان کلانتر، رئیس بلدیه شیراز که بنا به اغلب روایتها، یهودیزاده بوده است، نفوذ انگلیسیها به دربار ایران آغاز شد. زمانی که کریمخان زند که فردی وطنپرست و زیرک بود، فوت کرد، لطفعلیخان زند به سلطنت رسید و آغامحمدخان که از زندان کریمخان گریخته بود، با تشکیل سپاهی از ترکمنها در استرآباد، ابتدا تهران را تصرف کرد و سپس با سپاهیانش شیراز را محاصره و میرزا ابراهیمخان کلانتر، خیانت کرد و دروازه شیراز را روی آغامحمدخان گشود و موجب سقوط زندیه و تأسیس سلسله قاجار شد. بعد از آن، میرزا ابراهیمخان کلانتر، وزیر اعظم آغامحمدخان باعث شد که نفوذ انگلیس آغاز شود که بعدا فتحعلیشاه قاجار بهدلیل مشاهده خیانت وی، دستور داد او و بستگانش را از دم تیغ بگذرانند که یکی از اهل این طایفه که نجات یافته بود، برادرزاده حاج ابراهیم خان کلانتر به نام ابوالحسن خان بود که از ایران گریخت و به هند رفت و در بمبئی به کنسولگری انگلیس پناه برد و بعد از مدتی انگلیسیها وی را به تهران برگرداندند و با وساطت انگلیس، به سمت سفیر ایران در لندن منصوب شد که بعدا وی با اعمال نفوذ انگلیسیها وزیر خارجه ایران و امضاکننده قرارداد ترکمانچای شد.
انگلیسیها وقتی دیدند که با وجود مشروطه که با رأی مردم به پا میشود، دیگر نمیتوانند یک نفر به نام شاه را در دست خود داشته باشند، در نهضت عدالتخواهی علما دخالت کردند و وارد جمع مشروطهخواهان شدند. افرادی که فرنگ رفته و غربزده و مرتبط با انگلیس بودند، با سفیر انگلیس ارتباط داشتند و به دستورات او عمل میکردند. زمانی که مرحوم شهید شیخفضلالله نوری برای به کرسی نشاندن خواسته مردم همراه علمای بزرگ ایران و عراق، حرکت مردمی را آغاز کردند، درست همزمان با مهاجرت کبرای علما از تهران به قم، شخصی به نام محمدتقی بنکدار که از بازاریان وابسته به انگلیس بود با حمایت انگلیس، دیگهایی از پلو در باغ سفارت انگلیس در قلهک برپا و میان متحصنان پخش کرد و از آن زمان به بعد، مشروطهخواهان 2دسته شدند؛ یک دسته آنهایی که با علما بودند و دسته دیگر شکمبارهها و مردم گرسنه و آن زمان یعنی سال1323 قمری زمانی بود که قحطی و بیماری در ایران شدت گرفته بود و میزان نفوذ انگلیسیها و عواملشان در داخل ایران، طوری بود که مظفرالدینشاه در اواخر عمر و 10روز مانده به فوتش، فرمانی را امضا کرد که براساس آن، مجلس شورای اسلامی تشکیل شد. این نوشته که خارج شد، سفیر انگلیس و وابستگان ایرانیاش، آن را نفی کردند و نام مجلس شورای ملی را خواستار شدند و مظفرالدین شاه که بهدلیل بیماری سل در حال موت بود، این فرمان را امضا کرد.
مرحوم شیخ فضلالله نوری، بهتنهایی در حرم حضرت عبدالعظیم برای بار سوم متحصن شد. وی روزنامهای به نام لایحه را منتشر میکرد و در این روزنامه، هر اشکالی که به مشروطه داشت مینوشت و از همه مهمتر اینکه، اعلام کرد که قوانین مصوب مجلس باید نشأت گرفته از اسلام باشد و در نهایت با تلاش ایشان، مجلس شورای ملی، متمم قانون اساسی را تصویب کرد که بند دوم آن، این بود که هر قانونی که در مجلس تصویب میشود، باید با تأیید 5مجتهد طراز اول با دین مبین اسلام مغایرت نداشته باشد که شهید مدرس یکی از آن 5نفر بود. در سال1324 قمری، بعد از فوت مظفرالدینشاه، محمدعلی شاه به سلطنت رسید که در سال1326 قمری، مجلس را به توپ بست. در آن زمان، انگلیسیها، نیرو وارد کردند و در مقابل محمدعلیشاه ایستادند و وی به سفارت روسیه پناه برد. انگلیسیها، سردار اسعد را که از مزدبگیران انگلیس بود و در پاریس زندگی میکرد به تهران خواستند و او پیام انگلیسها را به برادرش صمصامالسلطنه که در چهارمحال بود، رساند و او با تعداد زیادی از نیروهایش، به سمت اصفهان رفت و بعد از تصرف اصفهان به سمت تهران حرکت کرد و از طرف دیگر، سفارت روس سپهدار تنکابنی را نیز که قبل از آن، علیه مشروطهخواهان آذربایجان میجنگید، فراخواند و 2سفارت روسیه و انگلیس، هماهنگ کردند که این دو نیرو، با هم به تهران برسند و زمانی که وارد تهران شدند، هماهنگ شد که هر کدام به نوبت، مدتی نخستوزیر شوند. تعداد دولتهایی که بین سالهای 1285 تا 1299 هجری شمسی در تهران به حکومت رسیدند، به 53 مورد میرسید تا اینکه رضاخان به قدرت رسید که مقدمات آن را نیز انگلیس فراهم کرد.
در سال1917، انقلاب بلشویکی در روسیه اتفاق افتاد و انگلیسیها سعی کردند در رقابت با روسها، حکومتهای محلی را مانند شیخ خزعل در خوزستان و اسماعیل خان سیمیتقو در کردستان و نایب حسین کاشی در کاشان تشکیل دهند که هر کدام یک تکه از ایران را با حمایت انگلیس در اختیار داشته باشند. شوکتالملک علم (پدر اسدالله علم نخستوزیر پهلوی دوم) در خراسان و سیستان و قوامالملک شیرازی در فارس حافظ منافع انگلیسیها بود و مرز بین ایران و هند را به نفع انگلیسیها تعریف کرد. آنها بعد از انقلاب بلشویکی، دنبال حکومتی واحد میگشتند که مشکلات وثوقالدوله را نداشته باشد که در آن زمان، وزارت خارجه انگلیس، نصرتالدوله فیروز را بهعنوان نامزد پادشاهی معرفی کرد و از سوی دیگر، ژنرال آیرون ساید که فرمانده نیروهای قزاق در شمال کشور بود، رضاخان قزاق را که فرمانده تیپ قزاق همدان بود، بهعنوان کاندیدای سردار سپه و سیدضیاءالدین طباطبایی را بهعنوان نامزد نخستوزیری معرفی کرد. این دو به تهران آمدند و تهران را گرفتند.
انگلیسیها با وثوقالدوله در سال1919 قراردادی بستند که براساس آن، وثوقالدوله قبول کرد که در ازای دریافت 600هزار لیره انگلیسی، از آن پس، وزیر خارجه، وزیر دارایی، وزیر دفاع و وزیر کشور، با انتخاب انگلیسیها باشد. در آن زمان، نصرتالدوله فیروز، پسر عبدالحسین خان فرمانفرما، وزیر خارجه و اکبر صارمالدوله، پسر میرزا علیاصغر خان اتابک، وزیر دارایی شد که پدرش، از طرف مادر، نوه ظلالسلطان میشد که شهید مدرس به این امر اعتراض کرد، مردم قیام کردند و وثوقالدوله رسوا شد.
زمانی که رضاشاه از سال1304 به سلطنت رسید، تا سال1320 بر سر کار بود و بهخاطر تمایلش به آلمان، متفقین ایران را اشغال کردند و رضاشاه برکنار و به جزیره موریس تبعید شد. سرکنسول انگلیس در مشهد به حسن اعظام قدسی، تاریخنگار مشهدی گفته بود که شاه ایران با اراده ما آمد و با اراده ما هم رفت.
سیدضیاءالدین طباطبایی در ۱۳۱۴ شمسی به فلسطین رفت و قطعه زمینی را در دره «بیتحون» در نزدیکی غزه خریداری کرد. او بهتدریج با فروش اموال و اثاثیهاش در تهران به آبادی قطعه زمین خود در غزه پرداخت. او طی ۸سال که تا ۱۳۲۲ در فلسطین باقی ماند، ظاهرا بهکار کشاورزی مشغول بود، اما درواقع وی به خواست انگلیس و برای بسط قدرت یهودیان صهیونیست در آنجا اراضی مسلمانان فلسطینی را به ثمن بخس خریداری میکرد و به یهودیان و آژانسهای صهیونیستی میفروخت. نورالدین کیانوری نیز در کتاب خاطرات خود مینویسد: «سیدضیاء در فلسطین برای یهودیها کار میکرد؛ یعنی یهودیها از ظاهر اسلامی او استفاده میکردند. مسلمانان فلسطینی به او اعتماد داشتند و بهراحتی اراضی خود را به وی میفروختند؛ پول این زمینها مستقیما از صندوق آژانس یهود پرداخت میشد و سیدضیاء پس از خرید زمین، آن را به صهیونیستها واگذار میکرد و از این کار منتفع میشد. مدتی بعد از آغاز این اقدام شوم، دست او رو شد و حجم معاملات زمین وی بهشدت کاهش یافت.
2عهدنامه ننگین تاریخ معاصر ایران یعنی قراردادهای گلستان و ترکمانچای که بخشهای زرخیزی را از ایران جدا کرد، با دست پنهان انگلیسیها به بهانه میانجیگری بین ایران و روس منعقد شد. مأموران انگلیس علاوه بر اینکه در آتش جنگ ایران و روس دمیدند، در پایان هر دو دوره از جنگهای ایران و روس، نقش خویش را در ضربه زدن به منافع ملی ایرانیان بهخوبی ایفا کردند. قرارداد گلستان، در حضور نمایندگان روس و ایران و نیز «سر گور اوزلی» سفیر وقت بریتانیا در ایران به امضا رسید. به روایت رابرت گرنت واتسن، ایرانیان در دوره اول جنگهای ایران و روس غالبا تا سالهای آخر که انگلیسیها به ایران خیانت کردند، پیروز میدان بودند یا حداقل نبردی برابر داشتند. در این سالها، هدف اصلی انگلیس، حفاظت از مستعمره مهمش در هند بود و از اینرو ایران را قربانی منافع خویش در هندوستان میکرد. در شروع دومین دوره جنگهای ایران و روس نیز بریتانیا نقش مهمی داشت. جان ویلیام کی مینویسد: «ایران را دولت انگلیس دست و پا بسته تسلیم روس کرد.» در هنگام انعقاد قرارداد ترکمانچای نیز، مأموران عالیرتبه بریتانیا ایفای نقش زیادی داشتند. مدتی بعد، انگلیس با تحمیل قرارداد پاریس به ناصرالدین شاه، منجر به جدایی هرات از ایران شد. خباثت انگلیس علیه ایران در قرارداد1919 به اوج خود رسید. پیش از این قرارداد نیز انگلیس و روسیه طی توافقنامههایی در 1907 و 1915 ایران را بین خود تقسیم کرده بودند.
با بروز جنگ جهانی اول، با آنکه ایران رسما اعلام بیطرفی کرد اما حضور قوای بیگانه و ازجمله انگلیسیها، خسارتهای بسیاری به مردم وارد کرد. بروز قحطی بزرگ و مرگ میلیونها ایرانی، ارمغان آن روزهاست که در صفحات تاریخ به ثبت رسیده است.
خیانت بعدیای که انگلیس به ایران کرد، خیانتی مذهبی-فرهنگی و ایجاد فرقههای ضاله بابیت و بهائیت بود که بهقصد انحطاط مذهبی در ایران شکل گرفت. همچنین فرقه انحرافی اسماعیلیه آقاخانی که توسط آقاخان محلاتی و کمک انگلیسیها علیه محمدشاه شورش کردند و به ابزار دست آنها تبدیل شدند.
خیانت دیگر انگلیسیها دست داشتن در ترور امیرکبیر بهوسیله میرزا آقاخان نوری و مهد علیا، مادر ناصرالدین شاه بود.
دیگر دسیسه انگلیس برای تجزیه ایران در سالهای پیش بود. یکی از سیاستمداران لرد کرزن سفری 6ماهه از سرخس به بندر خرمشهر انجام داد. او در سفرنامهاش به نام «ایران و قضیه ایران» که توسط وحید مازندرانی در 2جلد ترجمه شده مینویسد: برای اینکه بتوانیم ایران را مستعمره کنیم به اینجا آمدیم تا بتوانیم ایران را بشناسیم. او بعدها نایبالسلطنه انگلیس در هند شد و در جنگ اول جهانی وزیر خارجه انگلیس شد.
در زمانی که محمدشاه قاجار، فرزند عباس میرزا برای مقابله با کامران میرزا درانی، سردسته شورشیان هرات به تحریک انگلیس به آنجا لشکرکشی کرد، مک نیل، وزیر مختار انگلیس در تهران را بهدلیل اخلال و خبرچینی اخراج کرد. نکته بسیار عبرتآموز و تأسفبار که نشانه مهمی از خیانت انگلیسیها به ایران است اینکه مک نیل به مرحوم آیتالله محمدباقر شفتی از روحانیون بنام آن زمان نامهای نوشت و علیه محمدشاه بدگویی و فتنهانگیزی کرد؛ چون میدانست بین محمدشاه و مرحوم شفتی کدورت وجود دارد، با این تصور که میتواند از این موضوع برای اختلافافکنی بین شاه و مرجع تقلید شیعه استفاده کند. اما این روحانی زیرک به وی پاسخ داد که اختلافات داخلی ایران به انگلستان ارتباطی ندارد و وی را ناکام ساخت.
خیانت دیگر انگلیس که میتوان نام برد، خیانت از نوع سیاسی و آن هم جداکردن بخشی از بلوچستان از خاک ایران در سال۱۸۸۷ بود. 2نفر انگلیسی به نامهای گلداسمیت و مک ماهون بخش مهمی از بلوچستان را که جزو ایران بود از کشور جدا کردند و به شبهقاره هند قبل از تشکیل پاکستان ملحق کردند.
همچنین انگلستان نقش مهمی در جداشدن خوارزم (ترکمنستان کنونی) داشت. آنها با کمک ترکمنها عاصمالدوله، حاکم خوارزم را برکنار و این خطه را از ایران جدا کردند و آخرین خیانتی که میتوان در دوره پهلوی نام برد نقش مستقیم حکومت انگلستان در جدایی سرزمینهای جنوبی خلیجفارس که در سال۱۹۷۱ به جدایی کامل بحرین انجامید، اشاره کرد.
و اما پس از انقلاب اسلامی نیز دشمنیهای مکارانه انگلستان علیه ایران ادامه یافت. پس از انتشار کتاب موهن آیات شیطانی توسط سلمان رشدی، حضرت امامخمینی(ره) در بهمنماه1367 شمسی حکم ارتداد وی را صادر کرد و از آن تاریخ رشدی امنیت ندارد. دولت انگلستان از همان زمان تاکنون این فرد هتاک به مقدسات را تحت حمایت و محافظت خود گرفته و همچنان به این عمل ادامه میدهد.
در سالهای اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی به مقوله «شیعه انگلیسی و سنی آمریکایی» اشاره کردهاند. این مقوله ازجمله خباثتهای تاریخی انگلستان علیه مسلمانان دنیاست؛ یعنی دولت انگلیس علاوه بر کارشکنیها و دشمنیهای آشکار خود در بحث استحاله عقاید و باورهای ایرانیان و مسلمانان نیز از سالهای دور فعالیت میکرده و روباهگونه در پی اختلافافکنی بین مسلمانان و تخریب عقاید و باورهای دینی در میان آنان بوده است. شیعه انگلیسی اصطلاحی است که رهبر انقلاب اسلامی به پیروان این روشها اطلاق کردند؛ شیعیانی که بدون درنظر گرفتن مصلحت دین به اعمالی چون قمهزنی میپردازند و از شیعه چهرهای خشن و خونریز به دنیا نشان میدهند. نشانههای زیادی وجود دارد که دولت انگلیس از این روش حمایتهای مادی و معنوی زیادی کرده است. از سوی دیگر یک بررسی اجمالی نشان میدهد که یکی از مهمترین محرکهای جنگ روسیه و اوکراین، کشور انگلیس بود. بهدلیل اختلافات ریشهدار انگلستان با روسیه از طریق اوکراین علیه روسیه فعالیت کرد و اوکراین را در چاله جنگ انداخت. زلینسکی، رئیسجمهور اوکراین سال گذشته درخواست دریافت تانک پیشرفته آلمانی لئوپارد را داشت، اما دولت آلمان مخالف بود، ولی با اصرار خصمانه و فشار انگلیس بر بایدن آلمان مجبور به دادن این تانکها شد. اختلافات راهبردی بین روسیه و انگلیس از دیرباز شناخته شده بوده است؛ زیرا انگلیس همواره نگران بوده است که اگر روسیه بتواند در اوکراین پیروز شود، کشورهای کمبضاعت مثل حوزه بالتیک، لهستان، ایتالیا و اروپای شرقی سابق و کشورهای اسکاندیناوی که اخیرا به ناتو پیوستهاند در همپیمانی با اروپا به سرکردگی انگلستان دچار تردید شوند. لذا بهنظر میرسد که این مؤسسه تحقیقاتی این کار فرمایشی را انجام داده و آسمان ریسمان بافته تا نشان دهد ایران و محور مقاومت تضعیف شده و شکست خورده است. این کشوری که زمانی با غرور تمام اعلام کرده بود که آفتاب در امپراتوری او غروب نمیکند، امروز دچار چنین وضعی شده که نه در غربت دلش شاد است و نه رویی در وطن دارد...
منابع:
لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
سیدضیاءالدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک، صفحه۲۶.
سیدضیاءالدین طباطبایی و فلسطین، همان، صفحه۲۷.
خاطرات کیانوری، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، ۱۳۷۱، انتشارات اطلاعات، صفحه ۱۴۲-۱۴۳.
جواد نوائیان رودسری، سیدضیاء، مشاور املاک صهیونیستها در فلسطین!، روزنامه خراسان، ۳اسفند۱۳۹۸.