چای نوشیدنی گوارا و پرطرفدار سالیان تهرانیها و ایرانیهاست؛ نوشیدنی سنتی بلامنازعی که میرود تا اقتدارش با قهوهها و کافهها افول یابد؛ قهوه و کافههایی که محصول بازگشت فرنگرفتههای ایرانی بود و نشانه روشنفکری و به روز بودن...و همچنان نیز کمی چنین است...قهوهای که روزگاری قبل تر، نوشیدنی غالب تهرانیها و ایرانیها بود و نام قهوهخانه نشان از سنتی بودن قهوه در این سرزمین دارد؛ قهوهای که برخی معتقدند در سرزمین کفا در یمن میرویید و اینچنین نام کافی از آن گرفته شده و جهان گیر شده است!؟حتی روزگاری اروپاییهایی چون دلاوالاه، هم او که تهران را شهر چنارها نامید، وقتی به ایران آمد، به عمرش قهوهای نچشیده بود و نوشیدنی محبوب ایرانیها را در نامههای ارسالی به ایتالیا به مایعی سیاه رنگ و مطبوع تشبیه می کرد...اما تقدیر و یا سیاست چنین بود که قهوه دیگر نوشیدنی محبوب ایرانیها نباشد و چای نشانه تمول و بزرگی و تشخص قرار گیرد.
انگلیسیهای روباه مسلک که هند را جزو مایملک پدری خود کردند و کمپانی هند شرقی را راه انداختند، از هر چیز هند پولهای نجومی به جیب زدند.زمینهای حاصلخیز چای پرور هند و برگ چایهای که سنتی و کم تولید میشد، از نظر انگلیسیها کالای سودآوری تشخیص داده و تولید انبوه چای آغاز شد.تولید انبوه مصرف انبوه طلب میکرد و همین شد که سیاست کمپانی هند شرقی چای را زیرکانه نوشیدنی غالب سرزمینهای دور و نزدیک کند و قهوه را از چشمها بیندازد. حالا چای نشانه تشخص بود و قهوه از مد میافتاد و بعد از خانه اعیان و اشراف، نوبت آن بود قهوهخانهها هم محل عرضه چای دیشلمه و قندپهلو شوند؛ چایی که با ورودش با فرهنگ این سرزمین پیوندی ناگسستنی یافت و در خواستگاریها و مراسم عزا و مهمانیها و...کارکرد فرهنگی و مفهومی خاصی پیدا کرد.
چای لیمو و چای گل گاوزبان و چای دارچین ازجمله انواع چایها بودند، اما چای آلبالو در تهران طرفداران زیاد داشت و چای آلبالوی تهرانیها معروف بود.آلبالو اطراف تهران کم نبود.لواسانات و شمیرانات و طالون و سنگان کن محل گیلاسها و آلبالوهای ناب بود.حتی به جای همین مجلس خودمان و در باغ محمدخان سردار، قبل از آنکه به سپهسالار تعلق یابد، زمانی درخت آلبالو سبز بود و محل آلبالو و نقل آلبالوخوری ناصرالدین شاه بود.
اینچنین بود که چای و چای آلبالو در تهران جای قهوه را گرفت، نوشیدنی بهروزی شد که قهوه را از چشمها و ذائقهها انداخت...همان چای و بساط استکان و نعلبکیاش که امروز نوشيدني سنتی قلمداد میشود و قهوه و نوشیدنیهای هم ردیفش میرود تا نشانه مدرنیته و فرهنگ فرهیختگی قلمداد شود...قهوهای که در وقفنامههای قاجاری خرد و کلان مساجد و تکیههای پایتخت، جزو لاینفک پذیرایی از عزاداران حسینی بوده و نام چای در میانشان جایی ندارد.
و اینچنین است که قهوه و چای در طول قرنها جایگاهشان با یکدیگر عوض شد. ملاک روشنفکری و مدرنیته بودنشان و سنتی شدنشان با شهر و شهرنشینی و مهمتر از آن اولویت مصرفشان از دوره قاجار به این سو، از سوی چشمآبیهای انگلیسی و اروپایی تعریف و مشخص شده است...نوشیدنیهایی که صرفنظر از نوشيدنيبودن، نشان از تلقی ما از فرهنگ و تأثیرپذیری فرهنگ و فرهنگسازانمان از آن سوی آبها، چه خوب چه بد،
داشته است.
نماد روشنفکری؛ قهوه یا چای
در همینه زمینه :
یادداشت
اندیشه راهبر