
انفجار برج استادان یا بیدارباش روشنفکری

جمیله علمالهدی؛ استاد دانشگاه شهید بهشتی
زمانی که در سپیدهدم یک روز جمعه در خردادماه، برج استادان تهران منفجر شد، کمتر کسی باور میکرد بازهم متخصصان بهرغم اختلافنظرها وارد معرکه سیاسی ایران و آمریکا بشوند. سیاستهای آموزش عالی در کشور ما و احتمالا ناخواسته بر محور وابستهسازی تنظیم شده؛ دانشمندان اغلب در 2بخش دولتی و خصوصی مشغول بهکار میشوند.
بوروکراسی فعالیتهای متخصصان را در قالب نیروی کار محدود کرده است. زیست کارمندی و کارگری متضمن تسلیمشدن در برابر اراده کارفرماست. در مراکز علمی مثل همهجا، مبادله استعداد، مهارت و دانش، جریان دارد. در نتیجه دانشمندان و دانشجویان کمتر به مسئولیتهای مدنی خویش و وظیفهای که در کنشگری اجتماعی برعهده آنهاست، توجه میکنند. ولی با انفجار برج استادان، روشنفکری جان تازهای گرفت و نقد و انتقاد که مدتی است به کالای لوکس ایام انتخابات تبدیل شده با رویکرد استقلالطلبی و وطندوستی به صحنه بازگشت.
مدتهاست که لابیستها تلاش میکنند نقدهای عالمانه و تخصصی را در چارچوب مبادلات سیاسی- اقتصادی نگه دارند. آنها میخواهند همهچیز را در حدفاصل ساختگی چپ و راست یا سیاه و سفید به نفع گروههای سیاسی موجود حفظ کنند. ولی بار دیگر اینتلکتوالیستها وارد میدان شدهاند و احتمال اقدامات انقلابی از سوی دانشگاهیان را افزایش دادهاند. آنها بار دیگر بر موضوع استقلال و وابستگی متمرکز شدهاند.تبیین حقیقت، رسالت جریان روشنفکری مستقل است.
در داخل و خارج کشور و با کمک همه ظرفیتها و مهارتها و ابزارهای هنری و ورزشی و علمی باید دست بهکار شد و به افشای منابع پنهان قدرت و مقاصد و شیوههای پنهانسازی قدرت پرداخت، زیرا قدرت به هر سه معنای مهم خود یعنی 1- امکان تحمیل اراده بر دیگری، 2- توانایی تحمیل اراده بر دیگری و 3-حق تحمیل اراده بر دیگری، استقلال جامعه ما را تهدید میکند. قدرت، خود بر پنهانبودگی اتکا دارد و پنهانبودگی دستکم از 3عامل ریشه میگیرد؛
عامل اول: ساختار بوروکراتیک که بازتولید منابع و ابزارهای قدرت را در جوامع امروزی برعهده دارد و سقف آرزوهای مردم را در محدودهای بیخطر نگه میدارد.
عامل دوم: دیپلماسی که موجب تثبیت منابع قدرت در میان سلطهجویان قدرتمند میشود و حتی باعث انتقال آنها به مراکز بینالمللی است.
عامل سوم: رسانه که ابزار مشروعساز قدرت است و تقریبا بهطور کامل در اختیار ستمگران سلطهجوست. از اینجاست که معلوم میشود تبیین و براساس رابطه نزدیکی که با تحقیق -یعنی بررسی حق از باطل- دارد، میتواند سامانه تثبیتشده قدرت را به هم بریزد. واقعا تبیین کار مهم و اساسی و رسالت بزرگ متخصصان روشنفکر است و مطابق با ادبیات قرآن کریم در نقطه تقابل با تکذیب قرار میگیرد.
در گذشته روشهای شکنجه و انواع کیفردهندهها، ما را تسلیم قدرتمندان قدرتطلب و سلطهجو میکرد، ولی امروزه شرطیسازی به کمک عوامل سهگانه فوق، کار اصلی تسلیمسازی را برعهده دارند. (گالبرایت 1366). بدونشک بمباران خبرهای دروغ و بزرگنماییها و کوچکنماییهای حرفهای قدرت شرطیسازی را پیشتر و بیشتر از سایر ابزارها و منابع قدرت توسعه داده است. شرطیسازی اجتماعی میتواند مردم را وادار کند به ارادههای تحمیلی، تسلیم شوند.
صلح و جنگ تحمیلی هر دو بر حماقت و جهالت استوارند و بیداری و خودآگاهی و تبیین بهعنوان تکلیف دینی و رسالت اجتماعی محققان، اندیشمندان، متفکران و هنرمندان دلسوز و مسئول است. آگاهسازی مردم همچون یک وظیفه مدنی و در عین حال مرز جداکنندهای است که طبقه روشنفکران مستقل را از طبقه متخصصان منفعتطلب و وابسته جدا میسازد.
آگاهسازی و فراخوان مردم به استثمارزدایی، بهواقع یک رسالت توسعهیافته برای همه متفکران و محققان روشنفکر در همه کشورهای ستمدیده است، زیرا در کشورهای بهاصطلاح توسعهیافته و در حال توسعه بهخصوص در اروپا و آمریکا، مردم در یک فضای بیخبری نسبتا قوی به سر میبرند. آنها درباره سیاستهای توسعه و جنایات رهبران قدرتمندشان آگاه نیستند. نظام سلطه و اقتصاد ربوی سبب شده قدرتمندان رباخوار سلطهجو سفیهانه عمل کنند و مردم خود را به نادانی و استضعاف فکری بکشند. مطابق منطق قرآن کریم آنها دیوزدگان(2:257) و دیوصفتانی هستند که همواره مردم را در بلاهت نگه میدارند. جوامع غربی و غربزده، از ذخایر غنی سایر فرهنگها کاملا بیخبرند. روشنفکری مستقل چهبسا با پرهیزکاری و خویشتنداری، قلمروهای بسته تخصصی را به نفع آزادی و عدالت ترک کند و به جریان تبیین و تبلیغ برای حقیقت وارد شود.
به واقع زوزه گرگی که خود را نماینده مردم آمریکا میداند، به همین دلیل بلند شده؛ زیرا رهبر بزرگوار ما چندسالی است به آگاهسازی مردم دنیا و بهخصوص جوانان اروپا دست زده و صاحبان خرد و اهل هنر و اصحاب رسانه و همه ما را نیز به تبیین حقایق برای مردم دنیا فراخوانده است، زیرا آگاهسازی و تبیین حقایق اجتماعی در کنار تقویت قدرت نظامی و اقتصادی از ارکان سیاست جمهوری اسلامی است. همین سنت الهی است که بارها و بارها آن را به تجربه آزمودهایم. آری، نصرت خداوند و ایستادگی و مقاومت شامل حال مردم آگاه و بیدار و با ایمان میشود؛ «یا ایهاالذین آمنوا ان تنصرواالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» (47:7)