حجتالاسلام محمد برمایی، فعال فرهنگی و اجتماعی از نگاه شهرداری به حوزه شهروندی میگوید
هر شهروند، مدیر آینده شهر است
موضوعات مرتبط با کودکان و نوجوانان از مسائلی است که سالهاست در برنامهریزیهای مدیریت شهری مورد غفلت قرار گرفته است؛ این درحالی است که این گروه سنی با دریافت آموزشهای درست شهروندی و شهرنشینی، بهترین مخاطب مدیریت شهری برای ساختن شهروند متعالی در جامعه هستند و میتوان با سرمایهگذاری بر این گروه سنی در آینده چالشهای حوزه شهروندی و شهرنشینی را که مدیریت شهری اکنون با آن دست به گریبان است، برطرف کرد. حجتالاسلام محمد برمایی، فعال اجتماعی و دینپژوه در ارزیابی دوره جدید مدیریت شهری در حوزه آموزش به کودکان و نوجوانان معتقد است، مدیران شهری در قالب برنامههای اداره کل آموزشهای شهروندی توانستهاند با اصالت دادن به نوجوانان و هویتبخشی به نگاه و رویکردی که دارند از ظرفیت این قشر در پیشبرد اهداف و برنامههای کلانشهری کمک بگیرند.
فکر میکنید بهترین گروهی که شهرداری میتواند روی آن برای آموزش سرمایهگذاری کند، کدام مخاطبان هستند؟
موضوع نوجوانان پس از اتفاقات سیاسی اجتماعی رخ داده در کشور، موضوع بسیار مهمی است که در سالهای گذشته مورد غفلت قرار گرفته است. معتقدم بهترین مخاطبی که در مدیریت شهری میتوان روی آن سرمایهگذاری کرد، مخاطب کودک و نوجوان است؛ اقدامی که در دوره فعلی مدیریت شهری با هوشمندی به آن توجه شده است. برگزاری نشستهایی «با شما برای شما»، اجرای طرح «روزه اولیها» و موضوعاتی از این دست و نیز برگزاری جشنوارههای مختلف با موضوعات متفاوت سبب پویایی و خلاقیت در حوزه آموزشهای شهروندی شده است. تا پیش از این، موضوعی جدی به نام نوجوانان در مدیریت شهری مطرح نبود، اما امروز، مخاطب جدی برنامههای این اداره کل، نوجوانان هستند.
برای پرورش شهروند متعالی، چه اقدامی باید در اولویت قرار بگیرد؟
رویکرد شهروند متعالی ایده جذابی است. در فاز نخست در برنامه «با شما برای شما» برای ایجاد احساس کنشگری و مطالبهگری در سطح مناطق برنامهای بیتعارف و بدون شعارزدگی و کلیشههای رایج در برنامههای فرهنگی اجرا شد. در قالب این برنامه، نوجوان با یک طرح مواجه میشود و شروع میکند به مطالبهگری برای پاسخ به سؤالاتی که دارد. در فاز دوم، فرد برای پاسخ دادن به سؤالاتی که وجود دارد، نیازمند ایجاد تشکیلات محلهای میشود و با طراحی باید بتواند این تشکیلات را ایجاد کند. در این مرحله توانمندسازی نوجوان اتفاق میافتد. استمرار این روند و طراحی چنین برنامهای میتواند در۵ سال آینده خروجی مناسبی برای برونرفت از مشکلاتی که با آن روبهرو هستیم، داشته باشد.
اثرگذاری برنامهها را در جامعه هدف چگونه میبینید؟
بررسی اثرگذاری برنامهها نیازمند فرصت بیشتر و بررسی دقیق موضوعات است و نباید شتابزده به این موضوع ورود کرد، اما درکوتاهمدت و در شرایط فعلی یکی از اقدامات اثربخش در حوزه نوجوان، ایجاد اشتیاق در رویدادهای تدارک دیده شده در آموزشهای شهروندی است؛ اینکه در برنامهها برای رشد و توسعه به جوان و نوجوان شوق و امید داده شود، مسئله مهمی است. نکته مهم دیگر میزان مشارکت شهروندان در حوزه آموزش است. در این دوره از مدیریت شهری نگاه تسهیلگری در آموزش مد نظر قرار داده شد برای اینکه حلقههای به هم پیوسته موضوعات آموزشی در شهر تهران گسترش یافته است. اداره آموزش شهروندی میخواهد این روند را تا زمانی که شهر بهمعنای واقعی خود، شهر شود، ادامه دهد و با آموزش دادن به شهروندان، شهری بهتر و با آرامش ایجاد کند.»
تفاوت برنامههای تدوین شده در۳ سال گذشته به نسبت دوره قبل از آن چیست؟
در بسیاری از حوزههای آموزشی، ایجاد جریانهای اجتماعی فرهنگی و نیز نگرش و منش مدیران نسبت به نظام مسائل فرهنگی اجتماعی شهر از اهمیت بسزایی برخوردار است. نگرش مدیران شهری است که طرحها را راهبری میکند و به آن جهت میدهد. در سیاستگذاری، اندیشهورزی، مدل تفکر و مدل شعارهایی که در اجرای برنامهها ارائه میشود، نگرش مدیران نقش دارد. در این دوره از مدیریت شهری، این نگاه ایجاد شده است که امور باید به شکل تشکیلاتی و شبکهای با هدف توانمندسازی و به خدمت گرفته شدن فرد در نظام مسائل اجتماعی و فرهنگی شهر دنبال شود. علاوه بر این، مدیریت شهری، موضوعات شهر را به مردم واگذار کرده است. در دوره جدید بخشی از این ماجرا در حوزه هویت انقلابی و هویتهای اجتماعی که در مورد آن کمتر صحبت میشود، دنبال شده است؛ پذیرش اینکه مخاطبی به نام نوجوان و مخاطبی به نام شهروند صرفا یک ویترین عملکردی برای مدیریت شهری نیست، بلکه پتانسیل عظیمی است که تمام مدیریت شهری باید در خدمت این شهروند قرار بگیرند.
معتقدید که شهرداری اکنون کفه تعادل را به نفع شهروندان سنگینتر کرده است؟
در مدیریت شهری کنونی پایتخت، از تعارفات مرسوم در کلام و نوشتارخارج شدهایم؛ بهگونهای که الاکلنگ بین شهروند و شهرداری به تعادلی مناسب و حتی بهسوی شهروندان سنگینتر شده است. این درحالی است که درگذشته شهروندان همواره دست پایین مقابل شهرداری داشتهاند و اختیار اجرای امور صرفا در دست شهرداری بوده است. دوم اینکه در بسیاری از موارد طرحهایی در شهرداری اجرا میشد که عام نبود و برای یک طیف خاص از مخاطب طراحی و اجرا میشد. در این دوره از مدیریت شهری و با اجرای برنامههای آموزش شهروندی و ارتقای دانش عمومی شهروندان این مسئله تا حدودی اصلاح شده است. سوم اینکه مسائل آتی شهر را باید براساس توانمندی شهروندان برطرف کرد؛ نه صرفا براساس توانمندی شهرداری و مدیران شهری؛ چراکه این مدل از مدیریت که مدیران تغییر کنند تا نگرشها نیز تغییر یابد، خود منجر به ایجاد مسئله در شهر میشود؛ بنابراین، لازم است به جای تغییر مدیران موضوعات شهر به سمت شهروندان سوق داده شود تا آنان در رفع مشکلات همکاری و مشارکت کنند؛ سرمایهگذاریای که سبب میشود هر شهروند در آینده بتواند خود مدیریت شهری را بهدست بگیرد.
ثبات در اجرای برنامههای آموزش شهروندی
باید اداره امور و اجرای برنامهها برای مخاطب ثبات پیدا کند. نکته بعدی این است که تمام دستگاههای فرهنگی اجتماعی دیگر که همسو با موضوع آموزشهای شهروندی در شهرداری فعالیت میکنند با این اداره کل همسو شوند؛ یعنی بتوانیم در حوزه نوجوان به یک وحدت رویه با یک محوریت خوب برسیم. نکته سوم نیز آن است که همه بخشها از حواشی، رفتارها و برنامههای شکلی خودداری کنند. معتقدم که شکلی از کار لازم است تا ویترینهای اجتماعی آموزش شهروندی در جامعه حفظ شود؛ چرا که ما هم کار اجتماعی فرهنگی میکنیم و هم کار رسانهای انجام میدهیم. رسانه نیاز به ویترین و قاب دارد، اما باید از قابهای متنوع، متعدد و گاه متضاد دوری کند. نکته آخر اینکه پیشنهاد میکنم در حوزه آموزش شهروندی موضوع هوش اخلاقی و فضیلتهای شهروندی جدی گرفته شود.