• شنبه 15 دی 1403
  • السَّبْت 4 رجب 1446
  • 2025 Jan 04
یکشنبه 9 دی 1403
کد مطلب : 244612
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/xGpjz
+
-

تاج عروس تهران

بارش برف، کوه‌های تهران را سپیدپوش ‌ و سنت حظ بردن از این منظره زمستانی پایتخت را احیا کرده‌است

تاج عروس تهران

فاطمه عباسی

 با اینکه هنوز خیابان‌های تهران رنگ برف به ‌خود ندیده‌اند بالاخره کوه‌های اطراف پایتخت تاج سپید بر سر گذاشتند و اگر آلودگی هوا اجازه بدهد، می‌توانید قله‌های سپید‌پوش را از وسط شهر ببینید. این پدیده البته در گذشته خیلی عادی‌تر از حالا بود و لازم نبود با شروع زمستان هر روز برای آمدن برف روزشماری کنیم، چون از همان اواسط پاییز کوه‌های پوشیده از برف نمایان می‌شد و حتی‌تا اواخر بهار هنوز می‌شد قله‌های برفی را دید. نشستن برف روی کوه‌ها فقط یک قاب زیبا برای پایتخت‌نشینان نبود، برکت و آبادانی بود و خیالشان راحت بود که تابستان خشکی نخواهند داشت. روایت‌های متعددی از گذشته تاکنون درباره روزهای برفی تهران وجود دارد که خواندنشان خالی از لطف نیست.


علیرضا زمانی پژوهشگر تاریخ تهران از بارش برف سنگین در تهران قدیم می‌گوید: «عبدالله مستوفی، از رجال دربار قاجار در کتاب «شرح زندگانی من» آورده که در تهران چنان برف بارید و گل ولای شد که چرخ کالسکه در برف ‌گیر کرد و ماند. تابستان آینده که گل ولای‌ها خشک شده بود، چرخ کالسکه را پیدا کردند. نگاهی به تاریخ نشان می‌دهد که ۲بارش برف سنگین در تهران سال۱۳۳۴ باعث بسته شدن راه‌ها و خیابان‌های تهران شد. خیابان‌های فرعی هم بسته و در کوچه‌های شمیران تونلی از برف درست شد.»

ارتفاعات توچال این روزها مخاطبان ویژه‌ای برای رفتن به پیست اسکی دارد. پیست اسکی در ایستگاه7 جا خوش کرده و افراد مبتدی و حرفه‌ای می‌توانند از آن استفاده کنند. این منطقه توجه گردشگران خارجی را هم جلب می‌کند. یک گردشگر فرانسوی به نام لارنت کلاد درباره میزان برف در ارتفاعات تهران و این پیست اسکی گفته: «من خیلی از وجود چنین مکانی در ایران سورپرایز شدم. اسکی در ایران تفریح است و البته نوشیدن چای بعد از اسکی لذتبخش است.»
 
عبدالله درویش که‌ زاده روستای کوهپایه‌ای کن در غرب تهران است، در مورد سرما و برف‌های دهه‌های۴۰ و ۵۰ تهران می‌گوید: «ما همیشه زمستان‌های سختی را تجربه می‌کردیم. هر سال برف سنگینی می‌آمد، به ‌طوری ‌که راه کوچه‌ها و خیابان‌ها در محله‌ها بسته می‌شد، اما زمستان سال۵۱ چیز دیگری بود. اواسط بهمن‌ماه بود که 3شبانه‌روز برف بارید و قطع نشد. روزی 2بار همراه پدر مجبور بودیم به پشت‌بام برویم و برف‌ها را پارو کنیم تا سقف روی سرمان خراب نشود. بعد از 3روز آن‌قدر برف توی حیاط ریخته بودیم که نیازی به نردبان برای رسیدن به پشت‌بام نداشتیم. مشکل اصلی خیابان‌ها هم ریختن برف از پشت‌بام بود. خاطرم هست که برای رسیدن به خیابان تونلی از کوچه‌مان کنده بودیم. یادم می‌آید که برف تا چند ‌ماه بر زمین ‌مانده بود و مشکلات زیادی برای مردم درست شد، تا جایی که وقتی منقل کرسی خاموش می‌شد، مجبور بودیم برای گرفتن هیزم و خاک زغال به خانه همسایه‌ها برویم.»
 
روزگاری که تهران هنوز چندان گسترش نیافته بود و مرزهای این شهر از حصار ناصری فراتر نرفته بود و معابر و گذرگاه‌هایش همان کوچه‌های تنگ و پرپیچ و خم و بازارچه‌ها و راسته‌های محله‌های‌ قدیمی سنگلج و بازار و چال‌میدان و عودلا‌جان بود، تهرانی‌ها به‌خصوص صاحبان خانه‌های بزرگ‌تر چاهی در حیاط خانه می‌کندند تا در زمستان برف در آن بریزند و از انباشتن برف در کوچه‌های تنگ‌ که سبب بسته شدن راه آمد و شد می‌شد، جلوگیری کنند. نمی‌دانیم این رسم در شهرهای دیگر هم معمول بوده یا خیر، اما تهرانی‌ها به این چاه می‌گفتند «چاه برفی». البته هدف دیگری هم برای این کار بود: پرآب کردن چاه خانه که در کنار آن بود، به وقت تابستان.
 
در تهران قدیم، برعکس امروز که پاروها از پلا‌ستیک ‌است، پاروها همه چوبی بودند. آن پاروها یک‌تکه بود و با مهارت طوری تراشیده شده بود که هنگام پارو کردن برف در دست به چپ و راست نچرخد. مرحوم جعفر شهری، تهران‌شناس می‌گوید: «پاروها در گذشته بیشتر از گیلا‌ن و مازندران می‌آمد، ولی چون آنها به‌زودی ترک می‌خوردند، نوع اعلا‌یش آنهایی بودند که در تهران از چوب خشک تراشیده بودند. نگهداری پارو نیز جالب بود؛ با روغن خوب آن را چرب ‌می‌کردند تا آب بدان نفوذ نکند.»
 
ضرب‌المثل‌های فراوانی از برف میان مردم رواج داشت، مثل «برف را دید و گفت می‌بارد» که به جای توضیح واضحات به کار می‌رود. یا «مثل کبک سرش را زیر برف می‌کند» که در توضیح این به کار می‌رود که کسی بخواهد دیگران را کودکانه گول بزند.
 
محمدحسن خان اعتمادالسلطنه هم در خاطرات خود درباره روزی که به‌دلیل بارش شدید برف ناصرالدین‌شاه به شکار نرفت اینطور می‌نویسد: «روز ۱۸ربیع‌الاول۱۳۰۰ قمری(۷بهمن۱۲۶۱ شمسی) برف زیاد آمده است. شاه نمی‌تواند به شکار برود. در کاخ گلستان می‌ماند و دستور می‌دهد برایش از چلوکبابی بازار غذا بیاورند.» اعتمادالسلطنه بارش برف سنگین را نیز در خاطراتش آورده است:  «پنجشنبه ۷جمادی‌الاولی۱۳۰۶ قمری درشکه خودم را چهاراسبه بسته بودم که تا جاجرود بروم. سرخه‌حصار که رسیدم، دیدم غیرممکن است. تمام کوه و دشت و آسمان و زمین یخ بسته است. از سرخه‌حصار سواره (با اسب) به جاجرود آمدم.» غیرمعمول‌ترین برفی که اعتمادالسلطنه در آستانه پنجاهمین سال پادشاهی ناصرالدین‌شاه گزارش کرده است مربوط به ۱۵مهر‌ماه است: «دوشنبه ۱۷ربیع‌الثانی۱۳۱۳ قمری... قله البرز (توچال) تا نزدیک پیازچال سفید شده است... کمتر سالی دیده بودم که پانزدهم (مهر) میزان برف به این شدت ببارد.»





 

این خبر را به اشتراک بگذارید