• سه شنبه 2 بهمن 1403
  • الثُّلاثَاء 21 رجب 1446
  • 2025 Jan 21
پنج شنبه 29 آذر 1403
کد مطلب : 243725
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/O7NWE
+
-

پاداش پایان خدمت: وقف معلمان

ثریا مطهرنیا، یکی از 10معلم برتر دنیا به انتخاب بنیاد وارکی و یونسکو بود

زندگی
پاداش پایان خدمت: وقف معلمان

رابعه تیموری-  ‌روزنامه نگار

شاید مادری کردن خانم معلم برای 1100کودک روستایی و آستین بالا‌زدن برای درمان 300شاگرد بیمارش متولیان بنیاد وارکی را مجاب کرده باشد که او را جزو 10کاندیدای دریافت جایزه وارکی قرار دهند. شاید هم چادر به کمر بستن جانانه ثریا بانو برای تعمیر و بازسازی ده‌ها مدرسه نیمه مخروبه آنها را شگفت‌زده کرده باشد یا راه و نیمراه‌هایی را که برای پیدا کردن چشمه روزی خانواده‌های شاگردانش طی کرده، ملاک و معیار انتخاب خود قرار داده باشند. این بنیاد با همکاری سازمان یونسکو از میان معلمان 4گوشه دنیا 10معلم برتر را که برای بهبود استانداردهای آموزشی کودکان محروم کاری کارستان انجام داده باشند، انتخاب می‌کند و به نفر اول آنها جایزه یک میلیون دلاری وارکی را که جایزه نوبل تدریس نامیده شده، اهدا می‌کند. ثریا مطهرنیا جایزه یک‌میلیون دلاری نفر اول را دریافت نکرد و یکی از 10معلم برتر دنیا باقی ماند، اما پاداش پایان خدمت خود را وقف اعطای جایزه به معلمان برتر کشور کرد تا معلمان ایرانی در کشور خود بیش از گذشته بر صدر بنشینند.

دانش‌آموزانی متفاوت
همه‌‌چیز از روستای همایون شروع شد؛ از مدرسه نیمه مخروبه این روستا و دست‌های نیمه‌سوخته سارای کوچک. خانم معلم بعد از پایان دوره دانشسرا به تنها مدرسه این روستای دورافتاده فرستاده شد که امکاناتش به یک اتاق خلاصه می‌شد و آب آشامیدنی و سرویس بهداشتی‌هم نداشت. خانم معلم که برای رضایت دل پدر از دانشسرا سردرآورده بود، امیدوار بود وقتی انبان دانسته‌های دوران دانشجویی‌اش را برای سارا و هیام و امید تمام و کمال روی دایره می‌ریزد، آنها بودن او در این مدرسه را غنیمت بدانند و دل به دلش بدهند، اما سارا آنقدر از نداشتن انگشتی برای قلم به‌دست گرفتن غصه‌دار بود و هیام و امید دلشوره تنگدستی و بیکاری پدر و مادرهای‌شان را داشتند که کلنجار رفتن با قوانین چغر ریاضی و الفبای فارسی برای آنها آسان نبود. خانم معلم جوان با دیدن غصه‌های دل کوچک شاگردانش حساب کار دستش آمد و فهمید باید اینجا معلمی باشد که وصفش را در هیچ کتابی ننوشته‌اند!

تصمیم ثریا
 ثریابانو که کنار آموزگاری، تحصیلاتش را هم در تهران ادامه می‌داد، هر بار که راهی پایتخت می‌شد، سارا را هم همراه خود به شهر می‌برد و بیمارستان به بیمارستان می‌چرخاند تا پزشکی ماهر سوختگی دست‌هایش را درمان کند. برای خوشحال کردن هیام و امید هم در همان مدرسه کارگاه آموزش خیاطی و قالیبافی راه انداخت تا والدین آنها بتوانند برای خود شغلی دست و پا کنند. برای خانم معلم تاب آوردن در این روستا که بارها در گردنه‌های برف‌گیر جاده‌های آن هول و ولای رویارویی با دسته گرگ‌ها را تجربه کرده بود، آسان نبود، ولی 5سال ماند و وقتی می‌خواست آنجا را ترک کند، مدرسه روستا چند کلاس نونوار داشت و با کمک اهالی روستا آب آشامیدنی و سرویس بهداشتی آن را روبه‌راه کرده بود. ثریا می‌توانست سال‌های بعد از آن را در شهر و کنار شاگردانی بی‌دغدغه‌تر بگذراند، ولی بازگشتن سلامت دستان سارا و چسبیدن امید و هیام به درس و مشق آنقدر حال او را خوش کرده بود که تصمیم گرفت تا آخرین روز تدریسش در روستاهای محروم کردستان بماند و در همان روستاهایی که از امکانات اولیه زندگی محروم بودند با طبیعت‌گردی، طراحی بازی، استفاده از موسیقی و دیگر روش‌های تدریس نوین، مطالب درسی را به کودکان روستایی آموزش دهد.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید