• چهار شنبه 14 آذر 1403
  • الأرْبِعَاء 2 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 04
سه شنبه 13 آذر 1403
کد مطلب : 242179
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/2RYxv
+
-

40 دانش‌آموز همنام دریک کلاس

ماجراهای متفاوت مدرسه فرهنگیان حاجی‌آباد که یک مدرسه عشایری است

زندگی
40 دانش‌آموز همنام دریک کلاس

رابعه تیموری- روزنامه نگار

از 53 دانش‌آموز مدرسه، نام خانوادگی40نفر از آنها صحنانی است و اگر خانم مدیر یکی از بچه‌ها را به فامیلی‌اش صدا بزند، 40نفر با هم جوابش را می‌دهند! همه آنها هم با یکدیگر خویشاوند و هم‌عشیره‌اند و شاید فرزندان یک خانواده در همه پایه‌ها یا چند پایه مدرسه درس بخوانند. خانم مدیر و آقا و خانم معلم در این جمع فامیلی و عشیره‌ای غریبه نیستند و اگر زنگ تفریح داداش بزرگه کلاس ششمی یک خانواده بخواهد برای داداش کوچک کلاس اولی‌اش شاخ و شانه بکشد، به یک تاب ابروی خانم مدیر از صرافت قلدربازی می‌افتد تا خانم مدیر محبوبشان را دلخور نکند. بچه‌های مدرسه روی خانم مدیر و معلم‌هایشان غیرتی ایلیاتی دارند و خوب می‌دانند با محبت‌های کودکانه خود چطور برایشان دلبری کنند تا به عشق آنها مشکلات خدمت در مدرسه عشایری حاجی‌آباد سفلی را تاب بیاورند! 53 دانش‌آموز دختر و پسر خانواده‌های عشایری در فصل قشلاق ایل در کلاس‌های چند پایه مدرسه حاجی‌آباد در حاشیه ملارد درس می‌خوانند.

مقدمات یک روز کاری
خانم مدیر هر روز صبح قبل از اینکه به دل جاده بزند، باید خاطرجمع شود هیچ‌کدام از سفارش‌های مادران دانش‌آموزان را از قلم نینداخته است. اگر روز قبل دندان‌درد یا سردرد امان کسی را بریده باشد باید از داروخانه شهر برایش قرص مسکن بخرد و اگر کسی فرصت نکرده باشد تنور نان‌پزی را بتاباند، باید از نانوایی چند بسته نان بگیرد و ببرد. روستای محل سکونت خانم معلم در مسیر خانم مدیر قرار دارد و خانم معلم هر روز در میانه جاده انتظارش را می‌کشد. از وقتی با هم همراه می‌شوند تا به مدرسه برسند فرصت دارند از تنفس هوای پاکیزه و تماشای پرنده‌های
عجیب وغریب شاخ‌دار و دم‌کشیده بومی این مسیر حظ ببرند. هر روز هم حتما در دشت‌های حاشیه جاده یکی از دانش‌آموزان مدرسه را در حال چوپانی می‌بینند و شست‌شان خبردار می‌شود که او بعد از چاشت به مدرسه می‌رسد. خانم مدیر و خانم معلم هر قدر هم سر موقع و به تاخت و تاز خودشان را به مدرسه برسانند، نمی‌توانند زودتر از دانش‌آموزانی برسند که سینه سحرگاه شیر گوسفندها را دوشیده‌اند و با دبه‌ای شیر، چند تخم بوقلمون و کاسه‌ای سرشیر محلی پشت در به انتظارشان ایستاده‌اند. آنها این خوراکی‌های تازه رنگارنگ را برای خانم مدیر می‌آورند.

غیرت ایلیاتی
خانم مدیر هر روز پاکیزه و اتوکشیده از خانه بیرون می‌زند، ولی تا به مدرسه می‌رسد باید چادر به کمر ببندد و پیش از رسیدن دانش‌آموزان حیاط و کلاس‌ها را رفت و روب کند. البته غیرت ایلیاتی بچه‌ها اجازه نمی‌دهد خانم مدیر را دست تنها بگذارند و هرقدر دویدن دنبال گله آنها را کوفته کرده باشد، باز هم در پاکیزه کردن مدرسه و روبه‌راه کردن بساط چای دم صبح او را تنها نمی‌گذارند. به‌خصوص وقتی قصد دارد جاهایی مانند انباری ته حیاط را نظافت کند، تا خاطرجمع نشوند که وسط علف‌های هرز و خاک و خل درگاه انباری مار و عقربی لانه نکرده، نمی‌گذارند خانم مدیر وارد آن شود. البته اگر خانم مدیر بخواهد کاری را به بچه‌ها بسپارد باید حواسش باشد که همه دانش‌آموزان را از یک ایل روستای حاجی‌آباد انتخاب نکند و در همه امور مدرسه بچه‌های ایل‌های صحنانی، رفیع، کلکویی و اختر به یک اندازه سهیم باشند. برای صف بستن و به کلاس فرستادن بچه‌ها هم از ناظم خبری نیست و فریبا نورمحمدی باید سر صف نقش خانم ناظم را داشته باشد و گاهی به تشر و گاهی به جانم و چشمم دانش‌آموزان پرشر و شور مدرسه را با صف و منظم راهی کلاس‌ها کند. حالا وقت آموزگاری اوست و خانم مدیر به‌عنوان معلم پایه‌های اول و چهارم به کلاس می‌رود.

بچه‌های دشت
هر قدر یادگیری علوم و فارسی برای شاگردان بازیگوش نورمحمدی شاق و کسل‌کننده است، به درس ریاضیات علاقه دارند و می‌خواهند از حساب و کتاب دنیا سردرآوردند. حتی محمدحسین پر شر و شور که هیچ‌وقت نمی‌تواند روی نیمکت آرام بگیرد، زنگ ریاضی سرتا پا گوش می‌شود و هیچ‌کدام از حرف‌های خانم معلم را از قلم نمی‌اندازد. خیرین برای بچه‌ها یک توپ فوتبال، چند طناب و جعبه شطرنج و یک صفحه بازی منچ تهیه کرده‌اند که در زنگ ورزش دانش‌آموزان زبر و زرنگ بیشتر از بقیه می‌توانند با آنها بازی کنند. خوراک ارگانیک سفره عشایر و هوای پاک روستای حاجی‌آباد، به بچه‌ها انرژی و شور و حالی بخشیده که ده‌ها زنگ ورزش هم برای تخلیه انرژی آنها کفایت نمی‌کند!

جنتلمن مثل آقای مددی
شاید اگر آقای مددی معلم ریاضی دوران تحصیل محمدجواد وکیلی نبود، او برای آموزگاری در یک مدرسه عشایری دورافتاده انگیزه پیدا نمی‌کرد. وقتی وکیلی دانش‌آموز بود، ‌آقای مددی از شهر به روستای آنها آمده بود و تلاش می‌کرد دانش‌آموزانی مبادی‌آداب و اهل مطالعه تربیت کند. وکیلی هم که نخستین سال‌های دوران آموزگاری‌اش را در روستای حاجی‌آباد می‌گذراند پا جای پای آقای مددی گذاشته و باعث اشتیاق بچه‌ها به درس و تحصیل شده است. وکیلی می‌گوید:«کودکان این روستا بسیار باهوش و بااستعدادند و اگر امکانات مناسبی داشته باشند، آینده درخشانی خواهند داشت.»





 

این خبر را به اشتراک بگذارید