گردشگری روی خط بریل
درباره امین شکورپور که کتاب گردشگری ویژه نابینایان را با خط بریل تألیف کرده است
رابعه تیموری- روزنامه نگار
هیچوقت چشمشان به گنبد فیروزهای و ستارههای چند پر اطراف آسماننمای مینا نیفتاده، زیباییهای عمارت کلاهفرنگی را هم ندیدهاند. از عجایب کلیساهای وارطان مقدس، حضرت مریم و نیکلای مقدس هم فقط نقل و وصفی شنیدهاند اما حالا میتوانند توصیف تصویر همه آنها را در اثر مکتوب امین شکورپور ببینند و نوشتهها و توضیحات او نقش روایتگر و تورلیدر این گردش مجازی را برای آنها بازی میکند. شکورپور اولین کتاب گردشگری ویژه نابینایان را نوشته و با خط بریل زیباییها و شگفتیهای اماکن گردشگری مرکز شهر را برای آنها نقل کرده است.
یک مخاطب خاص
برای کسانی که زیباییهای دنیا را میبینند، اثر امین شکورپور بیش از آنکه به یک کتاب گردشگری شباهت داشته باشد، چند برگ کاغذ سفید است که فرورفتگیها و برجستگیهای سطور آن هیچ معنا و مفهومی ندارند اما برای کسانی مانند خانم رفیعی این کتاب پنجرهای است رو به دنیای اطراف آنها که تا امروز برایشان رازآلود و ناشناخته مانده است. خانم رفیعی همکار نابینای شکورپور است که در تلفنخانه شهرداری منطقه 7کار میکند و به همان سبک و سیاقی که حروف و کلمات خط بریل را میشناسد، با اعداد و شمارههای روی دستگاه تلفن هم ارتباط برقرار میکند.
قدمی برای از قلم افتادهها
شکورپور با آنکه نابینانیست با قواعد خط بریل آشنایی داشت و با تکیه بر این مهارت نیمبندش تصمیم گرفت جزئیات گذرها، بوستانها، نقاط تاریخی و دیگر مکانهای دیدنی مرکز شهر را با خط بریل دقیق و جزء به جزء بنویسد و نوشتههای خود را بهعنوان نخستین کتاب گردشگری ویژه نابینایان منتشر کند. وقتی چندینماه شب بیداری و قلمزدن شکورپور به ثمر نشست و کتاب به چاپ رسید، آقای نویسنده پیش از هر کاری احساس و نظر خانم رفیعی را درباره این اثر خاص و متفاوت خود جویا شد و با دیدن ذوق و شوق همکار نابینایش یقین کرد بالاخره توانسته برای مخاطبان از قلم افتاده برنامههای گردشگری خود، قدمی مؤثر و ماندگار بردارد.
حسرتها و آرزوها
شکورپور به فراخور مسئولیتش در ستاد گردشگری شهرداری منطقه7، سالها برای گروهها و طیفهای مختلف تورهای تهرانگردی تدارک دیده و آنها را به بازدید از بوستانهای سرسبز، موزههای جذاب و کلیساهای دیدنی مرکز شهر برده، اما همیشه در مخاطبان برنامههایش جای خالی نابینایان را احساس میکرد. او دوست داشت همانطور که طعم شیرین تماشای دیدنیهای طبیعی و تاریخی این نقطه مهم شهر را به معلولان جسمی- حرکتی، معلولان اتیسم و افراد ناشنوا میچشاند، این حس خوب را به نابینایان هم منتقل کند. این اشتیاق او زمانی بیشتر شد که تعدادی از دانشآموزان نابینا را به دیدن موزهای باصفا برد اما در روز بازدید هر چه برایشان از زیباییهای اطرافش بیشتر میگفت، حسرت دیدن بیشتر در چشمهایشان مینشست. درحالیکه تلخی این تور گردشگری خاص هنوز از ذهن شکورپور دور نشده بود، همکاریش با خانم رفیعی این حس او را دوچندان کرد. خانم تلفنچی بعد از ساعتی که درباره تورهای گردشگری شکورپور پرس و جو میکرد، حسرت چندین سالهاش را به زبان آورد: «کاش چشمهای من هم میدیدند و میتوانستم در این تورها شرکت کنم....»
وقتی چندینماه شب بیداری و قلمزدن شکورپور به ثمر نشست و کتاب به چاپ رسید، آقای نویسنده پیش از هر کاری نظر همکار نابینایش را در باره این اثر خاص و متفاوت خود جویا شد